ابو الفرج اصفهانی عالم مورد قبول اهل تسنن مینویسد:
سید حمیری بر ابا عبد الله جعفر بن محمد [علیهما السلام] وارد شد؛ پس حضرت صادق [علیه السلام] پردهای انداختند و بانوان را پشت پرده نشاندند و به سید حمیری امر کردند روضه بخواند؛ پس سید اشعاری را در رثاء سید الشهداء [علیه السلام] خواند؛ پس مشاهده شد که اشکهای جعفر بن محمد [علیهما السلام] بر گونههای مبارکشان ریخته میشد و صدای صرخة و گریه از منزل حضرت بیرون رفت تا اینکه [از خوف بنی العباس] حضرت را آرام و امر به جلوگیری از گریه نمودیم.
أنشد لجعفر بن محمد شعرا فبكى
: و ذكر التّميميّ- و هو علي بن إسماعيل- عن أبيه قال: كنت عند أبي عبد اللّه جعفر بن محمد إذ استأذن آذنه للسيّد، فأمره بإيصاله، و أقعد حرمه خلف ستر. و دخل فسلّم و جلس. فاستنشده فأنشده قوله:
امرر على جدث الحسي
ن فقل لأعظمه الزكيّه
آ أعظما لا زلت من
وطفاء ساكبة رويّه
و إذا مررت بقبره
فأطل به وقف المطيّة
/ و ابك المطهّر
للمطهّر و المطهّرة النّقيّه
كبكاء معولة أتت
يوما لواحدها المنيّة
قال: فرأيت دموع جعفر بن محمد تتحدّر على خدّيه، و ارتفع الصّراخ و البكاء من داره،/ حتى أمره بالإمساك فأمسك
الاغانی، تألیف ابو الفرج اصفهانی،جلد ۷، صفحه ۱۸۵، چاپ دار صادر