امیرالمؤمنین علیه السلام انتقام هرمزان ايرانی را گرفت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

هرمزان ایرانی، سردار ایرانی و حاکم اهواز بود که در جنگ شوشتر (سال ۱۷ ق/ ۶۳۸ م) تسلیم شد. او را به‌خواست خودش و به منظور تصمیم‌گیری نهایی توسط عمر درباره وی، به مدینه فرستادند. عمر تصمیم به قتل او گرفت، ولی او اسلام آورد و اسلامش پذیرفته شد..
    
پس از قتل عمر، عبیدالله فرزند او که گمان می کرد، قتل عمر نتیجه ی توطئه ای بوده که هرمزان در آن دست داشته، هرمزان رابه قتل رسانید. وی به بهانه ی نشان دادن اسب های خود به هرمزان او را به خانه خود آورد و در بین راه از پشت به او حمله کرد و او را از پای درآورد. (1)

هیچ یک از مهاجران و انصار و یاران پیغمبرصلی الله علیه وآله عمل عبیدالله را صحه نگذاشتند، و آن را مانند قتل بدون دلیل مسلمانی محکوم ساختند، عثمان نیز در بدو خلافت در جلسه ی مشاوره ای برای نظر در کار عبیدالله که محبوس (2) بود، عمل او را موجب اخلال در اسلام دانست، ولی در پایان، پرداخت مال دیه از اموال خود را بهترین راه برای جلوگیری از بی نظمی در امور دانست و شایسته ندید که در فردای قتل خلیفه، فرزند او نیز کشته شود.(3)
 اما بزرگانی مانند امیرالمومنین علی علیه السلام اقدام عبیدالله را محکوم و او را مستوجب قصاص می دانستند.
نوشته اند که در اولین مجلسی که عثمان پس از به قدرت رسیدن به منبر رفت ، گفت : از امور مقدّر الهى اين است كه عبيد اللّه بن عمر ، هرمزان را كشته است . هرمزان از مسلمانان بوده است و وارثى جز عموم مسلمانان ندارد . من امام شما هستم و او را عفو مى كنم . آيا شما [ نيز ]عفو مى كنيد؟ گفتند : آرى .
 حضرت علی علیه السلام خطاب به خلیفه فرمود: «این فاسق - اشاره به عبیدالله - را به خون خواهی هرمزان بکش که با کشتن مسلمانی بی گناه، مرتکب خطایی عظیم شده» و ادامه می دهد که ای فاسق! اگر روزی بر تو دست یافتم تو را به خون خواهی هرمزان خواهند کشت(4)

وقتی که خلافت ظاهری به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید عبیدالله ابن عمر به شام فرار کرد و از همراهان معاویه گردید و در جنگ صفّین همراه معاویه شد و در صحنه جنگ به درک واصل شد

1- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۸۷.    
 ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۱۲.
2- عبیدالله پس از به قتل رساندن هرمزان، جفینه و دختر ابولؤلؤ، توسط سعد بن ابی وقاص زندانی شد تا زمانی که عثمان در وضع او جلسه ای تشکیل داد. طبری،ج3، ص 302.
3- ابن سعد، ج5، ص 356.
4- محمد محمدی، مقاله ی سرگذشت هرمزان، ص 27
5- عن غياث بن إبراهيم ـ في ذِكرِ خُطبَةِ عُثمانَ في أوَّلِ خِلافَتِهِ ـ: إنَّ عُثمانَ صَعِدَ المِنبَرَ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ! إنّا لَم نَكُن خُطَباءَ ، وإن نَعِش تَأتِكُمُ الخُطبَةُ عَلى وَجهِها إن شاءَ اللّه ُ ، وقَد كانَ مِن قَضاءِ اللّه ِ أنَّ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ أصابَ الهُرمُزانَ ، وكانَ الهُرمُزانُ مِنَ المُسلِمينَ ، ولا وارِثَ لَهُ إلَا المُسلِمونَ عامَّةً ، وأنَا إمامُكُم ، وقَد عَفَوتُ ، أ فَتَعفونَ ؟ قالوا : نَعَم . فَقالَ عَلِيٌّ : أقِدِ الفاسِقَ ؛ فَإِنَّهُ أتى عَظيما ؛ قَتَلَ مُسلِما بِلا ذَنبٍ . وَقالَ لِعُبَيدِ اللّه ِ : يا فاسِقُ ! لَئِن ظَفِرتُ بِكَ يَوما لَأَقتُلَنَّكَ بِالهُرمُزانِ .
عثمان (در اول خلافت خود) از منبر بالا رفت و گفت : اى مردم! ما خطيب نبوده ايم و اگر زنده بمانيم ، خطبه ا ى خوب و در خورْ ايراد مى كنيم ، إن شاء اللّه ! از امور مقدّر الهى اين است كه عبيد اللّه بن عمر ، هرمزان را كشته است . هرمزان از مسلمانان بوده است و وارثى جز عموم مسلمانان ندارد . من امام شما هستم و او را عفو مى كنم . آيا شما [ نيز ]عفو مى كنيد؟ گفتند : آرى .على عليه السلام فرمود : «اين فاسق را قصاص كن كه او گناهى بزرگ كرده و مسلمانى را بى گناه كشته است» . [ نيز] به عبيد اللّه فرمود: اى فاسق! اگر روزى بر تو دست يابم ، تو را در برابر [ خون ] هرمزان مى كشم

الغدیر/ج8/ص132
أنساب الأشراف/ج6/ص130
تاريخ الطبري/ج4/ص239
الكامل في التاريخ/ج2/ص226
شرح نهج البلاغة/ج9/ص54

6- فلما رجع الامر الى علی هرب منه عبید الله بن عمر الى الشام فصار مع معاویة وحضر یوم صفین مع معاویة محاربا لامیرالمؤمنین (علیه السلام) فقتل فی معركة الحرب  مجمع النورین/ص227