سید عبد الکریم بن طاووس (رضوان الله علیه) مینویسد:
شخصی به نام عمران بن شاهین از والیان عراق بود که عضد الدولة دیلمی بر او غضب کرد، پس به حرم نجف اشرف پناه برد، عمران در خواب حضرت (علیه السلام) را دید که به او فرمود: فردا عضد الدولة به زیارت من میآید و از این باب داخل میشود پس صحن را به سبب حضور او خالی میکنند تو در این زاویه از قبه بایست تا تو را نبینند و بیرونت نکنند پس عضد الدولة به نماز مشغول میشود و دعا میکند تا تو را پیدا کند پس وقتی به دعا مشغول شد نزد او برو و او را با اسم فنا خسرو خطاب کن و از او طلب عفو کن؛ عمران میگوید: فردا همان طور که حضرت توصیف کرده بود عضد الدولة وارد شد پس نزد او رفتم و قول حضرت امیر المومنین (علیه السلام) و ماجرای خواب را اعاده کردم، عضد الدولة با تعجب گفت: جز مادرم و قابلة و خودم کسی من را به اسم فنا خسرو نمیشناخت و او را عفو نمود.
فرحة الغریٰ فی تعیین قبر امیر المؤمنین علیه السلام، تألیف سید عبد الکریم بن طاووس، صفحه ۱۴۷-۱۴۸، چاپ طبعة حیدریه نجف