دخیل عشق را هر کس به پای یار می بندد

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

دخیل عشق را هر کس به پای یار می بندد
یقیناً راه دل را بر روی اغیار می بندد

طریقِ "وصل" را بی زخم رفتن از محالات است
چه خوشبخت است آن که بر کف پا خار می بندد

پِی تهذیب نَفسَت باش،تا صاحب نَفَس گردی
بدون گردگیری،آینه زنگار می بندد

تمام اعتبار نام "مجنون" بسته بر "لیلا"ست
اگر دلداده نام خویش بر دلدار می بندد

اگر دنبال دریایی،ز چشمه سار خواهش کن...
ضرر کرده است آن که دل به آب‌انبار می بندد

دلیل ناله ی نیمه شبی،آهِ سحرگاهی است
سحر بارِ خودش را مومنِ بیدار می بندد

کمال چشم ها در رفت و آمد کردن "اشک" است
"عمارت" گر شود "متروکه‌خانه" ،تار می بندد

ولایت یک عدد دارد که آن هم مُختص مولاست
کسی اُمّید بر صفرِ پس از اعشار می بندد!؟

فدای مادری که هر خمیرِ پخت نانش را
به دیوار تنورِ "جار ثُمَّ الدّار" می بندد

"بیا آقا بیا آقا"..،چه تکرارِ پر از دردی...
دل شیعه چه طرفی را از این تکرار می بندد!

تو گیر افتاده ای در کوچه ای که مادرت افتاد
مسیر بازگشتت را در و دیوار می بندد

برای مادرت این روزها روضه بخوان آقا
بخوان روضه که دارد مادر تو بار می بندد

علی آن دستمال زردِ جنگِ خویش را حالا
به روی زخم بال خانمی تب‌دار می بندد

کسی که ربّنای او تعادل بخشِ عالم بود
قنوت خویش را این روزها دشوار می بندد

حَسن یک چند روزی می شود..،هنگامِ دَقُّ الباب
دو چشمان ترش را بر روی مسمار می بندد

بردیا محمدی