خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست
الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر
پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال
هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین
کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

این همان مصباح نور غیب رب العالمین
این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست
 
چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه
پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست
 
با وجود آنکه باشد رحمت حق بی حدود
این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه
جان قرآن، رکن ایمان، قلب دین، روح دعاست

قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات
ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست
 
وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد
مدح او باید کسی خواند که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر
هرچه می‌خوانم ثنایش را، علی سر تا به پاست

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او
هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

هر چه از او خواست ذات کبریا تقدیم کرد
درعوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست  

خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است
تـا قیامت بر همه آزادمردان مقتداست
 
اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق
دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست
مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی»ست
 
قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش
صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست
 
بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین
هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست
 
شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»
زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است
فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا
گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست
 
گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست
هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او
می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر
مضجع او «مروه» و ایوان عباسش «صفا»ست

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است
کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست
 
گو یکی گردد دو عالم از برای قتل او
قامتش تنها برای خالق یکتا دوتـاست
 
وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست
این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست
 
"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت
رأس او از تن جدا شد، دوست کی از او جداست؟
حاج غلامرضا سازگار