زيبايي هاي جهان

(زمان خواندن: 18 - 35 دقیقه)

قرآن کريم همواره از طبيعت و شناخت آن سخن مي گويد : از آسمان ، زمين ، خورشيد ، ماه ، ستارگان ، از ابرهاي باران زا و ابرهاي غير باران زا ، ريزش فراوان آب از آسمان ، رويش گياهان ، زيبايي هاي نور، جلوه هاي گوناگون رنگ و وزش باد .
راستي چه وقتي ديدن طبيعت مفهوم ديگري پيدا مي کند و زيبايي و جذابيتي ديگر را فراهم مي سازد؟ در صورتي که بدانيم در سراپرده طبيعت، دستي تدبير مي کند و براي اين نعمت ها در جهت آسايش و رفاه انسان در کار است. قرآن کريم در آيات بسياري از تسخير طبيعت براي انسان توسط خدا خبر مي دهد مانند سوره ابراهيم /32 و 33 ، نحل /12 و 14 ، حج /65 و لقمان /29 ، همچنين از رام کردن تمام آسمانها و زمين براي انسان خبر مي دهد : سوره لقمان /20 و جاثيه /12 .
اما مهم اين است که بدانيم طبيعت چه اهميتي دارد و چه زيبايي هايي مي آفريند و چگونه مي توان از آن به گونه اي نيکو استفاده کرد و مهم تر اينکه بدانيم همه اين نعمت ها نشانه خدا و با تدبير خدا هستند و هدفي براي آفرينش آنها وجود دارد و ما انسانها نا سپاسي نعمت نکنيم و به ستم از آن استفاده ننماييم . به همين دليل، در برخي آيات قرآن آمده است که سفر کنيد و در زمين بگرديد و بنگريد چگونه خداوند آفرينش را آغاز کرده؛ سپس باز او جهان ديگري را پديد مي آورد . خداست که بر هر چيز تواناست(عنکبوت/20).
و در روايات رسيده است که « سافروا تصحوا » سفر کنيد تا سالم باشيد، زيرا گشت و گذار در طبيعت، ديدن منظره هاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملت ها ، گذشته از آنکه خداشناسي ما را تقويت مي کند و با شگفتيهاي آفرينش خدا آشنا مي سازد و فايده هاي بي شمار مادي و معنوي براي ما ارمغان مي آورد، آدمي را از افسردگي مي رهاند و به سلامتي جسم و روان ما کمک مي کند . اکنون براي اينکه ابعاد گوناگون طبيعت قرآن را نشان داده باشيم به آيات چند که در وصف طبيعت آمده ، اشاره مي کنيم :
- اهميت طبيعت در قرآن :
در قرآن کريم بيش از 750 آيه اشاره به ظواهر طبيعت مي کند ابعاد گوناگون جلوه ها و زيبايي هاي آن را يادآور مي شود. در اغلب اين آيات ، ما را توصيه به مطالعه کتاب طبيعت و پند آموزي آن مي کند . بي گمان، هدف اين آيات، طرح علوم طبيعي و بيان قوانين آن نيست ، هر چند به نکاتي اشاره دارد که پس از قرنها اهميت و حساسيت آن شناخته شده و خبر از اين حقيقت مي دهد که گوينده آن در اتصال به مبدا الهي و آفريننده جهان است . آفريننده اي که از همه چيز خبر دارد و با آگاهي آنها را پديد آورده و براي ما رام کرده است. قرآن کتاب هدايت است و منظور از ذکر اين
شگفتي ها تدبر در موجودات و توجه به نشانه هاي آن در اصل خلقت است.
- پيدايش حيات در زمين و اهميت آب :
يکي از مسايلي که همواره فکر بشر را به خود مشغول کرده، مساله حيات و چگونگي پيدايش آن در زمين است. در سير طبيعت، ما به زندگي موجودات گوناگون برخورد مي کنيم و چگونگي حيات آنها براي ما شگفت انگيز است. قرآن کريم در چگونگي حيات آنها براي ما اشاره مي کند . مثلاً مي گويد : هر چيز زنده اي را از آب پديد آورديم (انبياء/30 ) و يا به نسبت آفرينش جهان مي گويد :
اوست که آسمانها و زمين را در شش دوره آفريده و قدرت استيلاي او بر آب بود (هود/7 ) .
شگفتي طبيعت به تنوع و چگونگي موجودات است : موجوداتي که از آب آفريده شده اند، عده اي بر روي شکم راه مي روند و پاره اي از آنها بر روي دو پا و برخي از آنها بر روي چهارپا. خدا هر چه بخواهد مي آفريند (نور /45 ) .
اهميت آب در طبيعت در قرآن جايگاه مهمي قرار دارد . در تعبيرات گوناگون به شکل توصيف درياها، رودخانه ها، نهرها و ريزباران ها مطرح مي شود، اما آنچه در مرحله نخست جاي دارد و آن را مقدس مي کند اين است که از آب پديده آمده و عرش خدا برآب مستقر شده و در مرحله بعدي حيات انسان و سعادت و لذت هر جانداري در مجموع آفرينش، به آب وابسته است .
قرآن در جايي ، اين شگفتي و زيبايي و اهميت را چنين بيان مي کند : و اوست که از آسمان، آبي فرود آورد پس به وسيله آن از هرگونه گياه برآوريم .
و از آن گياه جوانه سبزي خارج ساختيم که از آن دانه هاي متراکمي برميآوريم و از شکوفه درخت خرما خوشه هايي است نزديک به هم. و نيز از آب باران باغ هايي از انگور و زيتون و انار همانند و غير همانند بيرون آورديم. به ميوه آن چون ثمر دهد و به طرز رسيدنش بنگريد ، بي گمان در اينها براي مردمي که ايمان مي آورند نشانه هاست. ( انعام/99 ) .
- زندگي دوباره طبيعت :
يکي ديگر از نمايش هاي خدا در جهان که قرآن از آن ياد مي کند، حيات دوباره طبيعت است، طبيعتي که در فصل زمستان مي ميرد و سبزي و شادابي خود را از دست ميدهد، اما در فصل بهار دوباره زنده شده و جان ديگر مي گيرد . قرآن اين رحمت الهي را با ريزش باران توصيف مي کند (اعراف/57 ) يا در جاي ديگر مي گويد : خداوند بادها را ميفرستد که ابرها را بر انگيزد، آنگاه آن را به سوي سرزمين مرده مي رانيم تا زمين را پس از مرگش دوباره زنده کنيم.
توصيف طبيعت و حيات دوباره آن يکي از نمونه هاي ديگر شگفتي هاي طبيعت در قرآن است، اما جالب است بدانيم هدف اين توصيف مشهود، نشان دادن طبيعتي حيات انسان پس از مرگ است، به عبارت ديگر براي آن است که چگونه پس از آنکه تمام جسم او پوسيد و متلاشي شد، دوباره زنده مي شود، همان گونه که طبيعت زمين پس از پژمردگي و خزان و مرگ، دوباره حيات پيدا مي کند .
زمين
- ويژگيهاي زمين :
قرآن بيشترين نکات را درباره زمين به عنوان بستر زندگي انسان مطرح کرده است. بيش از 450 آيه درباره زمين سخن ميگويد، اما مهمترين نکاتي که به بحث ما مربوط مي شود، درباره امتيازات و امکانات زمين است. اينکه خداوند زمين را قابل روييدن آفريده تا بتوان از آن محصولي استخراج کرد ( بقره /164 ، حجر /19 ) ، بر اثر بارش باران و فرورفتن آن در زمين که تبديل به چشمه هاي جوشان مي شود ( زمر /21 ) ، زمين را کشيده و پهن آفريده است ( بقره/22 ، رعد /3 ) ، زمين را گهواره قرار داده و راه ها را در زمين ترسيم کرده است ( طه/53 ) ، زمينه رستنيهاي گوناگون را فراهم ساخته ( همان ) و اينکه ظاهر زمين خشکيده ديده مي شود - اما چون آب بر آن فرود برود به جنبش در مي آيد ونمو مي کند و آمادگي هر نوع رستني در آن فراهم است (حج/5 ) و دهها تعبير ديگري که در توصيف زمين آمده و بيانگر ويژگي هاي زمين نسبت به ساير کرات مي باشد، اينها نمونه هايي از توصيف طبيعت و زمين در قرآن به شمار مي روند.
از آيات او اين است که آسمان و زمين به فرمان او برپاست : سپس هنگامي که شما را (در قيامت) از زمين فراخواند، ناگهان همه خارج مي شويد ( و در صحنه محشر حضور مي يابيد) !
از آن اوست تمام کساني که در آسمانها و زمين اند و همگي در برابر او خاضع و مطيع اند !
او کسي است که آفرينش را آغاز مي کند، سپس آن را باز مي گرداند، و اين کار براي او آسانتر مي باشد ؛ و براي اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين ، و اوست توانمند و حکيم !
خداوند مثالي از خودتان ، براي شما زده است : آيا ( اگر مملوک و برده اي داشته باشيد)، اين برده هاي شما هرگز در روزيهايي که به شما داده ايم شريک شما ميباشند ؛ آنچنان که هر دو مساوي بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد، آن گونه که در مورد شرکاي آزاد خود بيم دارند ؟! اينچنين آيات خود را براي کساني که تعقل مي کنند شرح مي دهيم.
ولي ظالمان بدون علم و آگاهي ، از هوي و هوسهاي خود پيروي کردند! پس چه کسي مي تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدايت کند ؟! و براي آنها هيچ ياوري نخواهد بود !
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن ! اين فطرتي است که خداوند ، انسانها را بر آن آفريده ؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست ؛ اين است آيين استوار ؛ ولي اکثر مردم نمي دانند!
آيا در زمين گردش نکردند تا ببينند عاقبت کساني که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نيرومندتر از اينان بودند، و زمين را (براي زراعت و آبادي ) بيش از اينان دگرگرون ساختند و آباد کردند، و پيامبرانشان با دلايل روشن به سراغشان آمدند ( اما آنها انکار کردند و کيفر خود را ديدند ) ؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم مي کردند!
حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين، و به هنگام عصر و هنگامي که ظهر مي آيد از نشانه هاي او اين است که شما را از خاک آفريد، سپس بناگاه انسانهايي شديد و در روي زمين گسترش يافتيد!
از نشانه هاي او اين است که شما را از خاک آفريد، سپس بناگاه انسانهايي شديد و در روي زمين گسترش يافتيد!
من روي خود را به کسي کردم که آسمان ها و زمين را آفريده من در ايمان خود خالصم و از مشرکان نيستم.
« و حاجه قومه قال اتحجوني في الله و قد هدئن و لال اخاف ما تشرکون به الا ان يشاء ربي کل شيء علما افلا تتذکرون » ( سوره انعام آ80 )
امروز اختلافات اوقاف در نقاط مختلف زمين و اين شب و روز و صبح و ظهر نقاط خاوري با مناطق باختري کاملا اختلاف دارد، روشن ترين دليل بر کروي بودن زمين است و اگر زمين مسطح بود، بايد اختلاف وجود اوقاف وجود نداشت.
در قرآن و روايات ما اشارات لطيف و زيبايي به اين مطلب شده است ؛ آنجا که ميفرمايد :
« فَلا اُقسِمُ بِرَبٌ المَشارِقِ و اَلمَغارِبِ ... »
به خداي مشرق ها و مغرب ها سوگند ياد مي کنم .
زيرا بر فرض مسطح بودن زمين ، يک مشرق و يک مغرب بيشتر وجود ندارد و بر فرض کرويت آن، هر نقطه اي براي نقاط شرقي تر، مغرب و براي نقاط غربي تر ، مشرق است.
در روايات اشارات زيادي به کروي بودن زمين شده است . چنانچه مي فرمايد :
« انَّما عَلَيکَ مَشرِقک و مَغرِبکَ »
تو بايد مشرق و مغرب خود باشي .
سطح داشتن زمين، مانع کرويت آن نيست زيرا هر کره اي براي خود سطح دارد و از اين رو در هندسه کره را يکي از اقسام سطح به شمار آورده اند .
ابر - باران - تگرگ - آب
« آيا نمي بيني خدا ابرها را براي جمع و مرتب شدن مي چرخاند ، بعد آنها را با هم مالوف مي کند، بعد آنها را روي هم انباشته مي کند، و بعد مي بيني که از ميان امتداد آنها قطره بيرون مي آيد. و از ابرهاي کوه مانند که ريزه هاي يخ دارند نيز با چرخاندن آنها تگرگ نازل ميکند و آنها را بر سر هر که بخواهد مي ريزد و هر که را نخواهد نمي ريزد . بر آن نزديک است ديدگانها را بگيرد » .
نکات آيه :
1- ابرها براي جمع و مرتب شدن چرخانده مي شوند.
2- ابرها مالوف مي شوند.
3- ابرها روي هم متراکم مي شوند.
4- قطره از خلال امتداد ابر ( از امتداد تراکم ابر ) مي ريزد.
5- ابرهاي کوه مانند وجود دارد.
6- در ابرهاي کوه مانند ريزه هاي يخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکيل ميشود.
7- برق تگرگ نزديک به گرفتن چشم است.
***
1- ابرها براي جمع و مرتب شدن چرخانده مي شوند:
گردبادها ابرها را مي چرخانند و گرداب ابري شکل مي گيرد و ابرها را جمع ميکند . قطر اين ابر حدوداً 200 کيلومتر است و سوراخ مرکز آن که مانند چشم مي ماند حدوداً 10 کيلومتر است. (« زجو» از جمله به معني: هل دادن يا پيچاندن يا گرداندن چيزي براي مرتب شدن يا شکل گرفتن است ) .
2- ابرها مالوف مي شوند :
ابرها با هم مالوف مي شوند. چرا قرآن از واژه تاليف استفاده کرده است؟ تاليف بمعني سازگار نمودن و آشتي دادن دو يا چند چيز مختلف و متفاوت است. علت اينکه قرآن واژه تاليف بکار برده اينست که پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکيبات و غيره با هم فرق ميکنند.
3- ابرها روي هم متراکم مي شوند :
ابرها روي هم انباشته و متراکم مي شوند. گاهي تراکم آنها به چند صد متر هم مي رسد .
4- قطره از خلال امتداد ابر ( از امتداد تراکم ابر ) مي ريزد :
وقتي وضعيت جوي به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات آب در بخشهاي بالائي ابر با هم ترکيب مي شوند و قطره هاي ريز در حد سقوط کردن تشکيل مي شوند. و چنانکه قرآن گفته از بالا در امتداد تراکم ابر سقوط مي کنند . در مسير سقوط خود با ميليونها مولکولهاي ديگر آب برخورد مي کنند که جذب آنها مي شود و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مي شوند. تا اينکه به نهايت پائين ابر مي رسند و آن را ترک ميکنند. قطره اي که ابر را ترک مي کند تقريبا 2000 بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است. ( پس از ترک ابر نيز در مسير خود مي توانند با قطره هاي کوچکتري که پيش از آنها از ابر جدا شده اند و بخاطر سبک تري خود سرعت کمتري دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند.
5- ابرهاي کوه مانند وجود دارد :
اين نوع ابرهي کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپيما در محيط ابرها مشخص است. و تا پيش از پرواز انسان ، کسي از آنها خبري نداشت.
6- در ابرهاي کوه مانند ريزه هاي يخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکيل مي شود :
دانه تگرگ همانطور که آيه گفته در اصل ريزه هاي يخ است که در بخش بالائي ابر است. دانه تگرگ وقتي تشکيل مي شود که بلورهاي يخي در بالاي ابر،
قطره هاي آب را که سردي آنها در دماي زير صفر است ولي يخ نمي زنند جمع مي کند. آن قطره ها که تا زير درجه انجماد سرد هستند به مجردي که بلورهاي يخي آنها را لمس مي کنند سريعاً يخ ميزنند. و بلورهاي يخي توسط بادهاي تند خشونت بار در ابر بالا و پائين برده مي شوند، ( يا به تعبير قرآن گردانده يا چرخانده ميشوند ) که باعث برخورد و تماس آنها با قطره هاي بيشتري مي شود .
و اين عمل باعث مي شود که قطره هاي بيشتري دور آنها يخ بزند، و دانه تگرگ بزرگ و بزرگتر بشود. تا جائي که وزن آنها قدري سنگين مي شود که باد ديگر نمي تواند آنها را با جريان خود به بالا ببرد و در نتيجه سقوط مي کنند. ( واژه «زَجو» که آيه براي بيان شکل گيري ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نيز به آن معطوف نموده، از جمله به معني : هل دادن يا پيچاندن يا گرداندن چيزي براي مرتب شدن يا شکل گرفتن است ).
7- برق تگرگ نزديک به گرفتن چشم است:
در ابر " باد و بوران " جريان برق مثبت و منفي درست ميشود . به اين شکل که با بادهاي قوي "ذره ها" و "قطره هاي ريز آب" و مخصوصاً "ذره هاي يخي" موجود در ابر ، در ابر بالا و پائين برده مي شوند که باعث ايجاد جريان مثبت و منفي برق ميشود. جريان مثبت و منفي اغلب دور از هم شکل مي گيرند. دست آخر تفاوت ميان يک منطقه با برق مثبت با منطقه ديگر با برق منفي، خواه در ابر بر زمين آنقدر زياد مي شود که برق آنها بشکل جرقه بسيار بزرگ (آسمان درخش) آزاد مي شود.
همينطور وقتي تگرگ از ميان يک ناحيه زير صفر و ناحيه ذره هاي يخي در ابر ميافتد ابر الکتريسيته مي شود. وقتي قطره هاي مايع با دانه هاي تگرگ برخورد مي کنند سريعاً هنگام تصادم يخ مي زنند. و بدنبال آن گرما را رها مي کنند. اين عمل سطح دانه تگرگ را از ذرات يخ دور تا دور گرم تر نگه مي دارد. وقتي که يک دانه تگرگ با يک ذره يخ تصادم ميکند : الکترونها از بخش سردتر به بخش گرمتر جريان پيدا مي کنند.
پس از آن دانه تگرگ و ذره هاي ريز داراي برق مثبت برخورد مي کنند رخ ميدهد. اين فندکهاي داراي برق مثبت توسط باد به بخش بالائي ابر برده مي شوند. و تگرگ داراي برق منفي به ته ابر مي افتد و بدين گونه بخش پائين تر ابر منفي ميشود. اين برق منفي بصورت نور تخليه و آزاد مي شود. نور آن نيز چنانکه آيه گفته قوي است.
و آب اساساً وقتي تغيير حالت ميدهد، مثلا از مايع به جامد يا از آب به بخار تبديل ميشود انرژي آزاد ميکند .
کوهها
« وَ هُوَ الّذي مَدَّ الاَرضَ وَ جَعَلَ فيها رَواسي وَ اَنهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوجَينِ اثنَينِ يغشيِ الِّيلَ الَّنهارَ اِنَّ فِي ذَلِکَ لاياتٍ لَقومٍ يَتَفکَّرونَ »
اوست که به زمين کشش و گسترش بخشيد و در آن کوه ها و جوي ها قرارداد و از همه ميوه ها جفت آفريد . شب و روز يکديگر را مي پوشانند. در اين امور براي گروه انديشمند آيات و نشانه هايي است.
در اين آيه، نمونه هاي بارزي از تدبير جهان آفرينش گفته شده است و علت يادآورد آنها، اين است که در آيه پيش گفته شد که تدبير و اداره نظام خلقت به خدا تعلق دارد و اوست که مجموعه جهان هستي را با مشيت و حکمت خود اداره مينمايد. قرآن براي روشن نمودن گفتار پيش نمونه هاي چشمگيري از تدبير ، بيان مي کند تا افراد انديشمند درباره آنها فکر کنند و به طور واضح دريابند که واقعاً او « مدبر الامور » است . اين نمونه ها عبارتند از :
1. اوست که زمين را توسعه و گسترش داد.
2. اوست که در پهنه زمين ، کوه ها و نهر ها را آفريد .
3. اوست که از همه نوع ميوه ها ، جفت خلف کرد .
4. اوست که شب و روز را به دنبال هم قرار مي دهد .
اين آيات چهارگانه نه تنها گواه بر وجود تدبير در جهان هستي است، بلکه حاکي از وحدانيت و يگانگي مدبر جهان نيز هست و براي توضيح بيشتر، هر يک از اين امور را به طور جداگانه مورد بحث قرار مي دهم .
1.توسعه و گسترش زمين :
امروز اختلافات اوقات در نقاط مختلف زمين و اين که شب و روز و صبح و ظهر نقاط خاوري با مناطق باختري کاملا اختلاف دارد، روشن ترين دليل برکروي بودن زمين است و اگر زمين مسطح بود، بايد اختلاف وجود نداشت .
در قرآن و روايات ما اشارات لطيف و زيبايي به اين مطلب شده است؛ آنجا که ميفرمايد:
« فَلا اُقسِمُ بِرَبِّ المَشارِقِ و اَلمَغارِبِ ... » به خداي مشرق ها و مغرب ها سوگند ياد مي کنيم .
زيرا بر فرض مسطح بودن زمين ، يک مشرق و يک مغرب بيشتر وجود ندارد و بر فرض کرويت آن ، هر نقطه اي براي نقاط شرقي تر ، مغرب و براي نقاط غربي تر ، مشرق است .
در روايات اشارات زيادي به کروي بودن زمين شده است . چنانچه مي فرمايد :
« انَّما عَلَيکَ مَشرِقک و مَغرِبکَ »
تو بايد مشرق و مغرب خود باشي .
سطح داشتن زمين، مانع از کرويت آن نيست زيرا هر کره اي براي خود سطح دارد و از اين رو در هندسه کره را يکي از اقسام سطح به شمار مي اورند.
2.راز آفرينش کوه ها و نهرها :
« وَ جَعَلَ فِيها رَواسي وَ اَنهاراً »
در آن ( زمين ) کوه ها و جوي ها را آفريد .
قرآن مجيد در سوره هاي متعددي درباره آفرينش کوه ها سخن گفته و راز خلقت و اسرار وجود آنها را با تعبيرات گوناگوني روشن ساخته است. از ميان رازها، بيشتر روي استقرار و آرامشي که در پرتو کوه ها نصيب ساکنان زمين شده است تکيه کرده و وجود آنها را مانع از پديد آمدن حرکات نا موزون و اضطراب و نوسان معرفي مي نمايد و در سوره هاي متعددي مي فرمايد:
« وَ اَلقَي فِي الاَرضِ رَوَاسي اَن تَميدَ بِکُم »
در زمين کوه هايي افکند تا حرکات آن ، شما را مضطرب نسازد .
گاهي اين حقيقت را به عبارت ديگر بيان کرده و مي فرمايد :
« وَ الجِبالَ اَوتاداً ... »
کوه ها را ميخ هاي زمين آفريديم .
قرآن راز کوه ها را ضمن دو آيه در سرچشمه نهرها و تصفيه آب بيان نموده است . که محال پرداختن بدان در اين مجموعه نيست .
ماه و خورشيد
« فَلَما رَءا القَمَر بازغ ( فَلما رءا الشَمس بازغه قال هذا رَبي هذا اَکبر فَلَما اَفلت قال يَقُوم اني بريء مِما تَشکرون » ( سوره انعام آيه 77 )
ترجمه :
و هنگامي که خورشيد را ديد ( که سينه افق را مي شکافت گفت: اين خداي من است؟ اين ( که از همه ) بزرگ تر است و اما هنگامي که غروب کرد گفت اي قوم من از شريک هايي که شما (براي خدا) مي سازيد بيزارم.
« قال هذا رَبي فَلما افل قال لَئن لَم لهدي رَبي لا کُونن مِن القُوم الضالين »
( سوره انعام آيه 77 )
ترجمه :
و هنگامي که ماه را ديد ( که سينه افق را ) مي شکافد گفت : اين خداي من است؟ اما هنگامي که آنهم غروب کرد گفت: " اگر پروردگارم مرا راهنمايي نکند مسلما از گروه گمراهان خواهم بود " .
تفسير :
و هنگامي که ماه را ديد ( که سينه افق را ) مي شکافد گفت : اين خداي من است؟ اما هنگامي که انهم افول کرد گفت : پروردگارم مرا راهنمائي نکند مسلما از جمعيت گمراهان خواهم بود .
قرآن و تسخير خورشيد و ماه :
الف) تسخير خورشيد
2. « ... وَ سَخّرَ الشَمسَ وَ القَمَرَ ... »
آفتاب و ماه را مسخر ساخت.
آيا تنها خورشيد و ماه مسخر بشر است يا اينکه دايره تسخير وسيع تر و بزرگتر ميباشد؟ حقيقت اين تسخير چيست؟ و کي تحقق مي پذيرد و در زندگي بشر چه تاثيري دارد؟ هدف نهايي از اين تسخير که موجودات زيادي کمر خدمت به ميان بسته و خدمتگزار بشر شده اند ، چيست؟
اينها سؤالاتي است که در اين بخش، به آنها پاسخ گفته مي شود و از خوانند گرامي درخواست دارم که به تفسير سوره رعد مراجعه کند تا با حقايق بيشتري آشنا گردد زيرا آنچه که در اين مجموعه بيان مي گردد تنها قطره اي از درياست ...
دايره تسخير وسيع تر است.
از آيات متعددي استفاده مي شود که موجودات جهان و يا بسياري از آنها تحت تسخير بشرند و خورشيد و ماه از جمله موجوداتي به شمار مي روند که براي بشر مسخر شده اند . انجا که مي فرمايد :
« اَلَم تَرَو ا اَنّ اللهَ سَخّرَ لَکُم مَا فِي السَمَواتِ وَ مَا فِي الاَرضَ ... »
آيا نمي بينيد که خداوند آنچه در آسمانها و زمين است مسخر شما نموده است.
« ... وَ سَخَرَ لَکُمُ الاَ نهارَ »
چشمه ها را در اختيار شما قرار داد .
ولي بر اثر اهميتي که خورشيد و ماه دارند و فايده عظيمي که از تسخير اين دو کره آسماني عايد بشر مي گردد، قرآن تسخير اين دو منبع قدرت و مشعل فروزان آسماني را در سوره هاي مختلفي يادآور شده و آن را بزرگترين گواه توحيد و استوارترين دليل قدرت و روشن ترين سند بر لطف و مهرباني خدا مي داند.
حقيقت تسخير و تاريخ آن
تاريخ اين تسخير را مي توان از لفظ « سخر » که فعل ماضي است و بر انجام فعل در زمان گذشته دلالت دارد به دست آورد. اين نوع آيات به تسخير فضا و دست يابي بر کرات آسماني ارتباطي ندارد و يا لااقل اين آيات در اين باره خيلي صريح نيست.
وزن خورشيد
دانشمندان از روي اصولي علمي توانسته اند خورشيد را معين کنند و سرانجام به دست آورد که وزن خورشيد و به اصطلاح فيزيک دانان ، جرم آن سيصد و سي هزار برابر زمين است.
درجه حرارت خورشيد
درجه حرارت سطح خارجي خورشيد تقريباً برابر 11000 درجه فارنهايت است؛ ولي حرارت مرکزي آن هفتاد ميليون درجه فارنهايت تخمين زده مي شود و از نظر سانتي گراد 6000 درجه سانتي گراد و حرارت اعماق آن را 20 ميليون درجه سانتي گراد تعيين مي نمايد .
سن خورشيد
آخرين نظر درباره سن خورشيد اين است که سن خورشيد مانند برخي از هم جواران آن از 4000 ميليون تا 5000 ميليون سال تخمين زده مي شود و براي بدست آوردن عمر سياره، اصولي وجود دارد که براي اهل فن مخفي و پنهان نيست.
ب ) تسخير ماه
« ... وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَر ؛ »
آفتاب و ماه را مسخر شما ساخت .
نزديکترين همسايه کره زمين ماه است که با زمين تقريباً 390000 کيلومتر فاصله دارد. ماه در آسمان تقريبا به بزرگي خورشيد ديده ميشود؛ زيرا به مراتب نسبت به خورشيد به ما نزديکتر است. ماه حتي به بزرگي زمين هم نيست . اگر زمين ميان تهي بود 50 ماه را در خود جاي مي داد و در خورشيد 50 ميليون ماه جا مي گيرد .
ماه ذاتاً فاقد نور است و اگر خورشيد بر آن نتابد از خود روشني ندارد و شايد از اين جهت که نور ماه مربوط به خورشيد است، قرآن خورشيد را به ضياء و يا سراج و قمر را به نور توصيف فرموده است.
نقش برق در بارندگي و رشد گياه
وَ مِن آياتهِ يُريکُمُ البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ يُنَزُّلَ مِنَ السَّماء ماءَ فَيُحيي
بِهِ الارضَ بَعدَ مَوتِها اِنَّ في ذلِکَ ثاياتٍ لِقَوم يَعقِلُونَ روم 24
« و از نشانه هاي ديگر او اين است که برق را بمثابه ترس و چشم داشت به
بهره وري بيشتر به شما نشان مي دهد و با آن از ابر آب فرو مي فرستد و بعد با آن زمين را پس از مردن دوباره زنده مي کند. در اين رابطه براي انديشمندان استدلالاتي وجود دارد » ( « طمع » بمعني : چشم داشت بهره وري و برخورداري بيشتر ، و چشم داشت به چيز دوست داشتني است ) .
نکات آيه :
1- برق، چشم داشت بهره وري و برخورداري بيشتر را به انسان مي دهد :
برق بخشي از اکسيژن و نيتروژن جو را به هم مي بندد و به ترکيبات شيميائي تبديل مي کند که اکسيد نيتروژن ناميده مي شود. اين ترکيبات بعداً با آب باران ترکيب مي شوند و اسيد ضعيفي را تشکيل مي دهند و بر زمين سقوط مي کنند و به نيترات تبديل مي شوند. و نيترات نيز تغذيه اي براي گياهان مي شود . کسانيکه با کشت سرو کار دارند و يا منافعي در اين زمينه دارند، از وقتي با اين مقوله آشنا شوند، به برق طمع مي کنند. يعني براي بهره وري و برخورداري بيشتر از کشت به برق چشم مي دوزند.
2- برق از ابر، فرو مي فرستد :
برق موجود در ابر ذرات آب را به هم ترکيب مي دهد و قطره هاي بزرگ تري که به حد سقوط کردن مي رسند درست مي شود. بعد قطره سقوط مي کند و در مسير سقوط خود قطره هاي بيشتري را جمع مي کند و بزرگ تر مي شود . ( عمل ترکيب شدن قطره هاي ريز آب توسط جريان الکتريسيته در قرن بيستم در آزمايشگاه مشاهده شد) .
آتش
کاش ( حال آنها را ) هنگامي که در برابر آتش (دوزخ ) ايستاده اند ، ببين ! مي گويند: « اي کاش ( بار ديگر ) باز گردانده مي شديم و آيات پروردگارمان را تکذيب نمي کرديم و از مومنن مي بوديم.
با فرض اينکه هر چه در آخرت است همان است که در دنيا بوده منتها صورت باطني اش به نمايش در مي آيد ، به چيز جالبي مي رسيم . وقتي در دو راهي انتخاب قرار مي گيريم ، ظاهرش اين است : با اختيار تمام و با توجه به شرايط يکي را (خير يا شر) انتخاب مي کنيم. اما باطنش بنابر آيه اين است: زبان حال مي گويد که ما در برابر آتش ايستاده ايم و همان زبان حال ، زبان باطن ، دعا مي کند که کاش راه بد را نرويم ، کاش مومن باشيم . مي خواهم بگويم در آخرت هيچ حادثه و واقعه اي نيست مگر اينکه صورت باطني معادل حادثه اي در دنيا است.
توضيح بيشتر آنکه مثلاً بعد از هر عمل بد و هر نافرماني ما ، آن خود ما ، آن نفس پاک ما حسرت مي خورد و مي گويد کاش زمان به عقب بر مي گشت و من مومن ميشدم . آن وقت در آخرت باطن همين جمله به صورت حسرت و با تمام درد و
رنج هايش ظاهر مي شود.
« باغ رحمان همان بخشش خداوند در دنياي مادي يا نار خداست و باغ رحيم همان آخرت يا نور معنوي و مهر و محبت اوست.»
بايد از لابلاي سخنان قرآن فهميده باشيم که ملاقات و لقاء خداوند در باغ رحمان يعني همان دنياي مادي ، خود به اختيار خود جستجو و کوشش براي باغ رحيم ميکنيم که با خداوند در شرح سينه ملاقات کنيم. و ميقات او هم به جز در جايگاه صدر (سينهء) صاف همانند آيينه وجود ندارد ، اما ملاقات در باغ رحيم به دستور و خواست خداوند ، در عالم بي اختياري ماست . يعني زمان مرگ که « فوت » يا « موت » نصيبمان ميشود.
اگر وفاي به عهد خدا کرده باشيم به « فوت » ! و اگر ما را با صيحهء واحده ( يک مرتبه و بي خبر ) احضار کنند به موت يعني اتمام کار و يا پايان مهلت ميرسيم ، از بدو تولد تا اخر عمر يعني اجل مسمّي اختيار با ماست ، که نوع مرگ خود را انتخاب کنيم. از اين رو وقتي اين معنا را درک کردم ، در سوره سجده که اخرين ( ا . ل . م ) را خواندم با دلي تهي از دنيا و در دريايي پر از مهر وجود حق ، با خود فرياد زدم که ( اِنّي اّمَنتُ بِه لِقاءِ کَ يا مومنُ المُهيمن ) و تنها جايي بود که معناي سجده بر ايات الهي را فهميده و بر خود واجب دانستم و همين متن دعا را در حاشيه قرآن نوشتم .
بعد از آن بود که ، تمام توانم را دو باله ماهي کرده و هر چند کوچک اما در اقيانوس بي کران قرآن غواصي کرده و هر بار مرواريدي غلتان و يا دري گرانبها به دست آورده ، و در گنجينه سينه خود جاي ميدهم .
اختلاف شب و روز
پي در پي آمدن شب و روز
تاريکي شب ، مولود چيست ؟
تاريکي شب جز سايه خود زمين چيز ديگري نيست . هنگامي که نيمي از کره زمين ما ، رو به روي خورشيد قرار گرفت ، نيم ديگر آن در تاريکي سايه خود ، فرو مي رود و روشنايي از آن رخت مي بندد.
آخرين بخش از آيه ، که همان جمله « يغشي اليل النهار » است به اين حقيقت اشاره دارد و همه اين جريان ها نشانه ي وجود تدبير در جهان آفرينش است .
« آيات شريفه 189 تا 191 آل عمران »
1- آيات شريفه ي 189 تا 191 آل عمران ، دو نشانه را براي صاحبان خرد معرفي مي کند :
الف ) آفرينش آسمانها و زمين
ب ) آمد و شد شب و روز
2- با توجه به آيات شريفه ي فوق ، صاحبان خرد ويژگي هايي دارند از جمله :
الف ) خداوند را در همه حال ( ايستاده ، نشسته و در حالي که به پهلوهاي خود آرميدند ) ياد مي کنند.
ب ) در آفرينش آسمان ها و زمين انديشه مي کنند .
3- از دقت در آيات شريفه ي فوق اين مطلب مستفاد مي شود :
خداوند خالق حکيم و مدبر است و هيچ امري از طرف او بيهوده و باطل نيست .
4- جهاني خيالي و بدون قانون و نظم ، داراي ويژگي هايي مي باشد از جمله :
در اين جهان ممکن است در هر لحظه و بدون علت خاصي ، حادثه اي رخ دهد ، موجودي پديد آيد يا از بين برود و اشياء خصوصيات خود را از دست بدهند .
در اين جهان فرضي ، نيروهاي عالم ، در هر گوشه اي به دلخواه خود دخالت مي کنند و حوادثي غيره منتظره را پديد مي آورند.
خاک
نشانه هاي او اين است که شما را از خاک آفريد ، سپس بناگاه انسانهايي شديد و در روي زمين گسترش يافتيد !
و از نشانه هاي او ( اينست که ) شما را از خاک ( تراب يعني خاک قابل توجه ) خلق کرد . ( زيرا ابتداي خلقت شما بر خاک قابل ملاحظه بود که خداوند به خاطر سعي و تلاش و جنبش و جوشش خود خاک ، آن را قابل توجه و نظر دانست . پس با اين بشارت در روي زمين پخش مي شويد ، تا اولين قدم خود را در راه رسيدن معشوق ، به ديگران مژده دهيد و لايق تلاش در راه تکامل خداوند باشيد ) سپس ، هنگامي که شما ( به صورت بشر ) همه جا پراکنده شديد ، ( وسعت خلقت و تکامل خود را از خاک تا بشر فراموش کرده ايد )  و از نشانه هاي ديگر او شخصيت آفريني از ميان ( همان جسم خاک مانند ) خودتان ، زوجهايي ( همانند هايي از لحاظ شخصيتي و ايدوئولوژيکي ) قرار داد ، تا بوسيله آنان به آرامش برسيد و ميانتان ، دوستي و محبت و مهر نهاد ، بدرستيکه در اين نشانه ها (رموزي است) براي کساني که متفکرند. ( و در مورد همه چيز انديشمندانه تحقيق کرده تا به حقيقت برسند و اين زيباترين نعمتهاي مودت و مهر خداوند است . تا در اين مسير تکامل، بيشتر در چگونگي آفرينش آسمانها و زمين و عظمت آنها و اختلاف زبانها و رنگها قرار بگيرند و ملتها را به هم نزديک کرده تا در مورد قرآن طبيعت که همان قرآن تکويني است و همينطور قرآن تدويني با هم به گفتگو پرداخته و گوش جان به نداي آسماني آن بسپارند تا مايه آرامش و کسب فضلشان باشد . ) !
حرکات عمومي کرات
حرکات عمومي کرات آسماني :
« ... کُلِّ يجري لِاَجَلٍ مُسَمًي »
هر يک از اينها تا مدت معيني به حرکت خود ادامه مي دهند .
يکي از معارف عقلي قرآن که بارها روي آن تکيه و با عبارات لطيف و شيرين بيان شده ، اين است که نظام شمسي ما ، بلکه مجموع نظامات مادي ، به تدريج افسرده و کم فروغ گرديده ، سرانجام نابود خواهند شد و بقا و ابديت فقط از آن پروردگار جهان است. قرآن 14 قرن پيش ، خبر داده است روزي فرا مي رسد که شمع بزم انسان به خاموسي مي گرايد و ستارگان پراکنده و محو خواهند شد ، آنجا که :
« اِذَا الشَمسُ کُوِّ رَت و ش اِذَا النُجومُ انکَدَرَت »
هنگامي که خورشيد پيچيده شود و ستارگان تيره و تار گردند .
در آيه ديگر مي فرمايد :
« فَاِذَا النُجُومُ طُمِسَت »
هنگامي که ستارگان محو شدند .
خلاصه ، جهان رو به وضعي است که در آن تمام اجسام به درجه پست مشابهي مي رسند و ديگر انرژي قابل مصرف پيدا نمي شود و زندگي غير قابل امکان مي گردد و اين همان قانون معروف علمي است که مي گويند انتروپي و حالت يکنواختي و پيري جهان رو به تزايد است .
زوجيت گياهان
- زوجيت در جهان گياهان :
« اَوَلَم يرَوا اِلَي الاَرضِ کَم اَنبَتنا فيها مِن کُلِّ زَوجٍ کَريمٍ »
آيا به زمين نمي نگرند که در آن جا از هر جفت ، زيبا و ارزنده اي رويانده ايم ؟
درباره زوج بودن تمام موجودات جهان آفرينش با صراحت مي فرمايد :
از هر چيزي يک جفت آفريديم تا شما به عظمت جهان آفرينش و قدرت آفريننده آن پي برده و متذکر گرديد .
قرآن با اين که به خردمندان دستور مي دهد در آفرينش جهان تفکر بيشتري نمايند و يکي از نشانه هاي بندگان خدا را تامل فراوان و عميق در آيات خلقت مي داند با اين وجود از جانب مسلمانان در اين حقيقت قرآني ، که خود يکي از معجزات علمي قرآن است و به تازگي پژوهشگران به اين راز دست يافته اند دقت کافي به عمل نيامده است.
و از نشانه هاي او اينکه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد ، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد ؛ در اين نشانه هايي است براي گروهي که تفکر مي کنند ! ( 21 )
- بررسي لفظ زوج از نظر لغت :
لفظ « زوج » در زبان عربي به چيزي گفته مي شود که معادل و لنگه دارد .
« ... اسکُن اَنتَ وَ زَوجُکَ اَلجَنَّ ? »
تو با زوج ( همسر خود ) در بهشت سکنا گزين
اگر قرآن موقع بيان زوجيت موجودات جهان لفظ زوج را تثنيه آورده و مي فرمايد « وَ مِن کُلِ شَيٍء خَلَقنَا زَوجَينِ ؛ از همه چيز زوج و جفت آفريديم » براي اين است که در اين زبان به هر يک از دو چيزي که جفت است زوج مي گويند و لذا در بيان ريشه انسان باز اين لفظ را تثنيه آورده است .
زوجيت موجودات
قرآن و زوجيت درموجودات :
« ... وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوجَينِ اثنَينِ يغشيِ الَّيلَ النَّهارَ اَنَّ فِي ذَلِکَ لاياتٍ لَقومٍ يَتَفکَّرونَ »
و از همه ميوه ها جفت آفريد ، روز را با تاريکي شب مي پوشاند ، در اين کار براي گروه متفکر نشانه هايي ( بر قدرت خداوند و وجود تدبير در جهان آفرينش ) وجود دارد.
يکي از راز هاي عظمت قرآن و دلايل اعجاز اين کتاب آسماني ، « نهايت ناپذيري » آن است. به اين معنا که استفاده بشر از آن ، هرگز به پايان نمي رسد و همواره همگام با زمان پيش مي رود و هر چه بشر در گشودن رازهاي طبيعت و تسخير قله هاي علم و دانش ، پيروزتر مي گردد ، حقايق نوتري بر او از آيات قرآن آشکار مي گردد. تو گويي قرآن به سان يک اقيانوس ژرف و ناپيدا کرانه اي است که با هيچ قدرت به ژرفاي آن نمي توان رسيد و با هيچ نيرويي نمي توان مرغ انديشه بشر را در کرانه هاي آن به پرواز در آورد و يا به سان جهان هستي است که هر چه دانش ها و بينش ها وسيع تر گردد رازهاي نهفته آن تجلي بيشتري مي يابد .
قرآن در اثر داشتن حالت « نهايت پذيري » از اقامه هر نوع دليل بر ارتباط خود با مبدا نا متناهي بي نياز است و از کتابي که از ناحيه خداي بزرگ براي هدايت و راهنمايي جهانيان تا روز رستاخيز فرستاده شده است جز اين انتظار نمي رود .
باران
وَ هُوَ الّذِي اَرسَل الرِّياحَ بَشراً بَينَ يَدَي رَحمَتِهِ وَ اَنزَلنَا مِنَ السَّمَا مَا طَهُورًا فرقان: 48
« و اوست که باد ها را با نويد رحمت فرستاد و از ابر آب طهور فرو فرستاديم » .
آب باران در آيه آبِ طَهُور ناميده شده است. واژه طهور و طهارت (بمعني مصدري) بمعني : پاکي از نجاست است . يعني پاکي از چرک ، پليدي ، بو ، عرق ، گنديدگي و مواردي از اين قبيل. و طهُور بمعني فاعلي و وصفي بمعني: چيزي است که موارد مزبور را ندارد يا آنها را برطرف مي کند .
چرا آب باران را آب طَهُور ناميده است ؟ به اين خاطر که اگر آب هاي زمين در روند تبخير شدن و به جو رفتن و ابر شدن و باريدن نمي بودند آبهاي زمين مي گنديد ، چون در هر لحظه ميليونها جانور در آنها متولد مي شود و مي ميرد . در سال حدوداً 380 هزار کيلومتر با آن فوائد زيادي که دارند يکي از نشانه هاي توحيد است ، به ذکر آن پرداخته ، اضافه مي کند :
" و ما در زمين کوههاي مستقر و ثابتي انداختيم "
( والقينا فيها رواسي )
اين کوهها علاوه بر اين که از ريشه به هم پيوسته اند و همچون زرهي زمين را در برابر فشار دروني ناشي از لرزش ها حفظ مي کنند ، و علاوه بر اين که قدرت طوفانها را در هم شکسته و وزش باد و نسيم را به دقت کنترل مي نمايند ، محل خوبي براي ذخيره ي آنها به صورت برف و يا چشمه ها مي باشند . سپس به سراغ مهمترين عامل زندگي بشر و همه ي جانداران يعني گياهان مي رود ، مي فرمايد :
" و ما در روي زمين از هر چيز ( گياه ) موزون رويانديم "
( و انبتنا فيها من کل شي موزون )
در کره زمين شايد صدها هزار نوع گياه داريم با خواص مختلف و آثار متنوع و گوناگون که شناخت هر يک دريچه اي است براي شناخت " الله " و برگ هر کدام از آنها دفتر از " معرفت کردگار " .
سوره حجر آيه 19
« و از ابر آبي به اندازه فرو مي فرستيم و آنرا در زمين جا مي دهيم و ما در بردن آن (يعني بردن آن اندازه اي که بارانده ايم ) توانائيم - و با آن باغهاي خرما و انگور براي شما توليد مي کنيم ، که هم فراورده هاي زيادي در آن براي شما هست و هم از آن مي خوريد ( مومنون 18-19 ) » . « آيا نمي بيني خدا آبي را از ابر پائين مي آورد و آنرا در آب راهها در درون زمين راه مي برد ، سپس با آن رويشها با رنگهاي گوناگون در
مي آورد ، سپس پژمرده مي شود ، پس از آن آنرا زرد شده مي بيني ، سپس آنرا خرد خرد مي گرداند. در اين روند براستي براي ناب انديشمندان يادآوري افزون نهفته است ( زمر 21 ) » .
« سلوک » بمعني : راه رفتن يا راه بردن در جاي تنگ يا تنگ تر است - « ذِکري » بمعني : يادآوري زياد است ( و منظور از آن در آيه اينست که " گياهان فراوان پيش روي ما يافت مي شوند و روند و فرايند زندگي و مرگ آنها ، مرتب يادآور و بنمايش گذرانده روند و فرايند مرگ و زندگي براي انسان است " ) . « الباب » جمع لب ، بمعني چيز ناب ( يعني چيزي که ناخالصي ندارد ، آفت ندارد ، شيله و پيله اي در آن نيست ، چيزهاي هرز در آن نيست ) . و به مغز و انديشه ناب اطلاق شده ( يعني مغز و انديشه اي که در خردورزي و انديشمندي هيچگونه شيله و پيله ، پيش داوريها ، پيشينه هاي ذهني ، مکتبها ، فلسفه ها ، آداب و رسوم ، منافع شخصي و گروهي و غيره ندارد و با مسائل ، برخورد حق بينانه و واقع بينانه مي کند ) .