قرآن و اسرار آفرينش

(زمان خواندن: 23 - 45 دقیقه)

قرآن بهار دلها ، سرچشمه دانشها ، زداينده تيرگيها ، و استوارترين و ارجمندترين مستند شناخت و معرفت است . قرآن مبناي تفکر ، منبع شناخت ، مرجع فهم و سند کرامت و شرافت ماست . قرآن چشمه سار زلالي است که آگاهان با بهره گيري از معارف آن ، دلهاي تفتيده را سيراب مي کنند و ژرف انديشان با گلگشتي در بوستان رنگارنگ آن طراوت جان مي گيرند و صالحان و استوار مردانِ حراستگر از مرزهاي انديشه در برابر ديگر انديشان ، شيوه انساني مرزداري و حراست را فرا مي گيرند.
قرآن مشعل فروزان جاوداني است بر معبر تاريخ که در تاريکي سده ها ، انبوه انسانهاي سرگشته را به مقصد اعلي و مقصود والا رهنمون گشته است .
قرآن مجيد براي تدريس علوم و فنون زندگي ، که بشر به نيروي تفکر مي تواند به آنها دست بيابد ، نيامده است و هرگز پيامبر براي اين مبعوث نگرديده ، که علوم فيزيک و يا شيمي و يا ديگر مسائل رياضي و نجومي و فلکي را به ما بياموزد زيرا قرآن کتاب هدايت و تربيت است و هدف از نزول آن ، رهبري بشر به سوي خدا و رستاخيز و فضائي اخلاقي و سجاياي انساني است.
از يک چنين کتابي نبايد انتظار داشت که روش خياطي و معماري به ما بياموزد و درباره انواع بيماري ها و داروهاي آن و يا فرمولهاي رياضي و معادلات جبري سخن بگويد زيرا همه اينها از هدف يک کتاب تربيتي بيرون است.
به راستي قرآن کتاب نامنتهايي و بي پاياني است و نسخه دوم طبيعت به شمار مي رود که هر چه بينش ها وسيع تر و ديدها عميق تر شود و هر چه درباره آن تحقيقات و مطالعات زيادتري انجام گيرد رموز و اسرار آن رخ مي نمايد و حقايق نويي از آن کشف ميشود. پيامبر عالي قدر در سخنان خود به خصيصه نهايت ناپذيري قرآن اشاره ميکند و مي فرمايد :
« ظاهِر? اَنيقُ وَ با طِنُه عميقُ لا تَحصي عَجائِبُه وَ لا تبلي غرائِبُه »
قرآن ظاهري زيبا و باطني عميق دارد . شگفتيهاي آن پايان نمي پذيرد و تازه هاي آن کهنه نمي شود .
اميد است که اين مجموعه مطالب چراغي فرا راه پيروان قرآن باشد و تمام طبقات مخصوصا نسل جوان را با حقايق نوراني قرآن آشنا سازد .
2 ) اينکه کوه و يا زمين و يا آسمان چگونه فکر مي کند در حالي که مي دانيم محل تفکر اندامي مانند مغز است ( و انسان بواسطه همين فکر از موجودات ديگر متفاوت است ) از معجزات قرآن است. بزودي دانشمندان اندامي مانند مغز را درکوه و زمين و آسمان کشف خواهند نمود و بردرستي قرآن اقرار خواهند کرد !!!
قرآن در نشان دادن حالتي که شايسته است مومنان در زمان شنيدن قرآن داشته باشند مي فرمايد: « خداوند بهترين سخن را نازل کرده ، کتابي که آياتش ( در لطف و زيبايي و عمق و محتوا ) همانند يکديگر است ؛ آياتي مکرر دارد ( با تکراري
شوق انگيز ) که از شنيدن آياتش لرزه بر اندام کساني که از پروردگارشان مي ترسند مي افتد ؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مي شود .
غرض از آفرينش انسان اين بوده که خدا را عبادت کند جانشينش باشد خدا را ياري کند و زمين خدا را آباد کند که در آيات قرآن آن مثل ذاريات آيه 56 و بقره ، 30 و نور 55 و حديد ، 25
وصف آيه 12
ما آسمان و زمين را با هر چه ميانشان هست بيهوده نيافريده ايم اين گمان کساني است که کافرند - ما آسمان ها و زمين و آنچه را که ميان آنهاست از روي بازيچه نيافريده ايم - آيا گمان کرده ايد که شما را بيهوده آفريده ايم و بسوي ما نخواهيد برگشت ؟؟؟؟
به ترتيب سوره هاي ص ، 27 ودخان ، 38 و مومنون ، 115
خداوند واجب الوجودي است که سببي برايش نيست بلکه او آفريدگار همه موجودات است و پيدايش و بقاي هر موجودي وابسته به اوست .
به طور کلي آفريده ها به دو دسته تقسيم مي شوند :
اول موجودات مجردي که مربوط به عالم بالا هستند
و موجودات مادي محسوسي که مربوط به اين عالمند ، آفرينش مجردات قبل از محسوسات بوده
در ضمن در روايات آمده که اولين چيزي که خدا آفريد قلم و بعد از آن هم لوح بود .
نشانه هايي که در قرآن داده شده است عبارتند از :
1. تکيه شده ماه : اين قبلاً در ژوييه سال 1969 هنگاميکه ما بر روي کره ماه فرود آمديم و سنگهاي ماه را آورديم ، اتفاق افتاد. مردم زمين هم اکنون ميتوانند به بسياري از موزه ها ، دانشگاه ها ، و رسد خانه ها بروند تا قطعات ماه را ببينند.
2. کشف کد رياضي قرآن بر اساس عدد 19 ( آيه 37 - مدت 30:74 ) : در سال 1969-1974 بوقوع پيوست .
3. موجود ( 82:27 ) : " ساخته شده از اجزاء زميني ، مردم را آگاه ميسازد که نسبت به آفريدگارشان غافل بوده اند . " موجود ساخته شده از اجزاء زميني ظاهر شد و وسيله اي بود براي آشکار کردن کد رياضي قرآن ، و اعلام ميکرد که دنيا از پيغام خدا غافل بوده است ؛ آن موجود کامپيوتر است. توجه داشته باشيد که مجموع ارقام تشکيل دهنده ( آيه 82 : 27 سوره نمل ) ميشود . 19
4. ظاهر شده رسول ميثاق خدا ( آيه 81 : 3 آل عمران ) : همانطور که در ضميمه 2 مفصلاً توضيح داده شده ، رسول يکي کننده ، در قرآن پيشگويي شده است که بعد از همه پيغمبراني که کتاب تحويل دادند مي آيد ، تا همه را پاک و متحد نمايد . اين پيشگويي در رمضان سال 1408 هجري بوقوع پيوست.
5. دود (10:44 ) بعد از اينکه رسول ميثاق خدا پيغام يکي شده را تحويل داد ، و اعلام کرد که تنها دين قابل قبول از نظر خدا اسلام (تسليم) است ، دود
مي آيد .
6. ياجوج و ماجوج : آنها دوباره ظاهر ميشوند ، بر طبق نقشه خدا ، در سال 1700 هجري ( سال 2271 ميلادي ) . ياجوج و ماجوج در ( 94: 18 کهف ) و
( 96: 21 انبيا ) ذکر شده اند . اگر آيات را از 94: 18 تا آخر سوره 18 بشماريد ، 17 ميشود . اگر آيات را از 96 : 21 تا آخر سوره 21 بشماريد ، متوجه ميشويد که باز هم 17 ميشود . اين نشانه قرآن است که ياجوج و ماجوج در سال 1700 هجري دوباره ظاهر ميشوند .
پنهان نخواهد ماند ( 15 : 20 طه )
آيه 15 از سوره 20 ما را آگاه ميسازد که آخر دنيا بوسيله خدا ، قبل از آخر شدن دنيا آشکار خواهد شد ، و سوره 15 آيه 87 زمان رويداد آن را به ما ميدهد .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
الم
رو ميان مغلوب شدند !
( و اين شکست ) در سرزمين نزديکي رخ داد ؛ اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودي غلبه خواهند کرد ...
در چند سال همه کارها از آن خداست ؛ چه قبل و چه بعد ( از اين شکست و پيروزي) ؛ و در آن روز ؛ مومنان ( بخاطر پيروزي ديگري ) خوشحال خواهند شد .
نيروهاي فيزيکي
حکمت به تمامي از آن خداوند است و تا ابد نزد اوست .
رمل دريا و قطره هاي باران و روزهاي ابديت را کيست که تواند شمرد ؟
بلنداي آسمان و گسترده خاک و ژرفاي لجه را کيست که تواند کاويد ؟
پيش از هر چيز حکمت آفريده شد
عقل تدبيرگر از دورترين زمانها هستي پذيرفت .
سرچشمه حکمت کلام خدا در آسمانهاست .
مسيرهاي آن شرايع ابدي است .
ريشه حکمت کس آشکار گشت ؟
نيروهاي آن را کدامين کس رخ نمود ؟
علم حکمت بر کدامين کس رخ نمود ؟
و غناي راههاي آن را کدامين کس دريافت ؟
تنها يک هستي حکيم هست که چون بر اورنگ خويش تکيه زند .
پس هول انگيز است و او خداوند است .
اوست که حکمت را آفريده و ديده و شمرده و بر جمله اعمال خويش گسترده و بر هر انساني بر وفق گشاده دستي خويش ارزاني داشته و ميان آنان که دوستش ميدارند قسمت کرده است .
عشق خداوند حکمتي در خور مباهات است خدا سهمي از آن را بر ترسايان خويش عطا مي کند .
يشوع بن سيرا - نيروهاي فيزيکي
قند يک ترکيب نظام مند است زيرا موجودات زنده از جمله انسان نيازمند ماده اي به نام « قند » هستند تا انرژي خود را تامين کنند و زنده بمانند. اين ماده با همکاري ميان آب و دي اکسيد کربن و کمک خورشيد در گياه ايجاد مي شود تا هم خود گياه از آن استفاده کند و هم حيوان و انسان از آن بهره ببرند و رشد کنند. در واقع ، قند يک ترکيب نظام مند است که براي تامين انرژي و فايده هاي ديگر ، در طبيعت ساخته مي شود .
ميان « همکاري و نظم » و « قانون مندي » رابطه اي وجود دارد که مي توان گفت يکي از مهمترين همکاري روي کره ي زمين به وسيله سه عنصر ساده ي اکسيژن ، هيدروژن و کربن به انجام مي رسد و بزرگ ترين فايده ها را به ارمغان
مي آورد .
اين عناصر ، هر کدام ساختمان خاصي دارند که وقتي با ديگري همکاري مي کنند و ترکيب مي شوند ، نظام و ساختمان جديدي پديد مي آورند . اجزاي اين ساختمان به گونه اي هستند که خواص و آثار جديدي را از خود بروز مي دهند . يعني همکاري و ترکيب ميان پديده ها از نظم و قانون مندي خاصي پيروي مي کنند و نتايج معين و مشخصي را به دنبال دارد . اين حالت را مي توانيم در همه موجودات پيرامون خود ، هم چون سنگها ، فلزات ، گياهان ، حيوان ها و انسانها ببينيم .
مرگ
ما همچون جوجه درون يک تخم هستيم که در محيط تاريک درون تخم در حال زندگي است بدون اينکه از دنياي شگفت انگيز بيرون اطلاعي داشته باشد او هيچ تصوري از لذت پرواز در يک آسمان آبي بي انتها ندارد بنابراين در لاک خود فرورفته و در جايي تنگ به زعم خود زندگي مي کند. اين تخم مرغ مانند زندگي روزمره ماست ما نيز هيچ تصوري از جهان بعد از مرگ و عالم نور افشان بعد از مرگ نداريم اما سوال اين است چگونه اين پوسته محکم اطراف خودمان را بشکنيم؟ يکي از بهترين و مفيد ترين راه ها ياد مرگ است .
ياد مرگ همچون سطل آب يخي است که بر سر يک انسان خواب آلود بپاشند! ما درک صحيحي نسبت به زندگي و مرگ نداريم. هميشه فکر مي کنيم مرگ اتفاقي است که براي ديگران مي افتد! پس به آرزوهاي دور و دراز خود ادامه مي دهيم . ياد مرگ بهترين مکمل براي غور در طبيعت و عبادت است. اگر چه ارتباط با طبيعت يکي از مستقيم ترين و سالم ترين طرق براي رسيدن به عالم معنا است ولي چيزي لازم است تا ريشه هاي انسان را از عالم خاک بکند. ياد مرگ باعث جداشدن از دنيا و غور و عبادت در طبيعت باعث کشش به سمت عالم معنا مي شود. پراناياما روشي بسيار نيرومند براي انجام ياد مرگ است.
هندي ها مي گويند انساني که نفس نمي کشد مرده است ولو تمام اعضاي او زنده باشند. لذا با کنترل تنفس ما به تجربه مرگ دست مي يابيم و روح ما پالايش ميشود. هنگامي که سوراخ بيني خود را مي گيريد تنها ظرف چند ثانيه کوه آرزوهاي شما بر باد مي رود! و شمارش معکوس براي پاک شدن از صفحه زندگي آغاز مي گردد! و اين عملي ترين تمرين دنيا براي ياد مرگ است! پراناياما يکي از نيرومندترين روشهاي اشاعه اخلاق است. در پراناياما بتدريج رفلکس هاي شرطي خود را نسبت به زندگي از دست مي دهيم نوعي پاک شدن و خلاصي از دست عادات و افکار مزاحم را تجربه مي کنيم. در اين ارتباط هرگونه کنترل تنفس ولو اندک مي تواند به همان نتايج منتها در زمان طولاني تري دست يابد. اين سخن بدين مفهوم است که مي توان به نتايج تجربه مرگ دست يافت بدون اينکه مرگ را تجربه کرد! به عبارت ساده حتي اگر شما تنها کمي تنفس خود را آهسته و کنترل کنيد عملاً مرگ را با شادي و سرور به نظاره خواهيد نشست! درک تجربه مرگ يکي از فوايد بيشمار پراناياما است.
تمرينات پراناياما بنوعي تمرين ياد مرگ نيز محسوب مي شوند. همه ما مي دانيم که عاقبت روزي خواهيم مرد و ياد اين مسئله مي تواند ما را بخود بياورد و رهايي ما را از دلبستگي هاي دنيا سبب شود. مولوي در داستان طوطي و بازرگان ماجراي بازرگاني را شرح مي دهد که به طوطي اش بسيار علاقه داشت ولي او را آزاد نمي کرد.
از قضا سفري به هند براي او پيش آمد و نتوانست طوطي را با خود ببرد لذا در موقع خداحافظي از طوطي خواست تا هر چه مي خواهد بگويد تا بعنوان سوغات برايش به همراه بياورد . طوطي چيزي نخواست و تنها در خواست کرد سلام او را به ديگر طوطيان هند برساند . هنگامي که بازرگان به هند رسيد به ميان جمع طوطيان که روي درختان زندگي مي کردند رفت و سلام طوطي خود را رساند ناگهان ديد که همه طوطيان از بالاي درخت افتادند و مردند ! او بسيار شگفت زده شد و با ناراحتي به شهر خود بازگشت و ماجرا را براي طوطي خود باز گفت از قضا طوطي ش نيز افتاد و مرد! هنگامي که لاشه طوطي را از قفس درآورد ناگهان طوطي جان گرفت و بسوي آزادي پرواز کرد !
مولوي در اين داستان زيبا نتيجه مي گيرد که اگر مي خواهيد آزاد شويد بايد بميريد . ياد مرگ ما را آزاد مي کند. در تحقيقات پاولف دانشمند شهير روسي نيز اين مطلب روشن گشته است. ايشان در تحقيقات خود برروي سگها متوجه شد که اگر بهنگام دادن غذا به سگ زنگي را به صدا درآوريم و اين کار را چند بار تکرار کنيم سگ نسبت به صداي زنگ شرطي مي شود يعني با شنيدن آن شروع به ترشح بزاق مي کند.
برحسب اتفاق يکسال سيل بزرگي آمد و آزمايشگاهي که سگ هاي پاولف در آن نگهداري مي شدند به زير آب رفت و کارکنان آزمايشگاه فقط توانستند خود را نجات دهند و در نتيجه تعدادي از سگ ها غرق شدند و تعدادي زنده ماندند.
هنگامي که آنها باز گشتند با تعجب ديدند که سگ هايي که تجربه مرگ را پشت سرگذاشته بودند تمام رفلکس هاي شرطي خود را نسبت به صداي زنگ از دست داده اند. پاولف از اين اتفاق عجيب نتيجه گرفت که تجربه مرگ مي تواند رفلکس هاي شرطي ما را از بين ببرد .
ما در زندگي ماشيني داراي رفلکس هاي شرطي نامطلوب و زيادي نسبت به محيط اطراف خود شده ايم که ياد مرگ مي تواند آنها را پاک کند .
تفاوت زبانها
و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين ، و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست ؛ در اين نشانه هايي است براي عالمان !
آيا نديدند که خداوند روزي را براي هر کس بخواهد گسترده يا تنگ مي سازد ؟ ! در اين نشانه هايي است براي گروهي که ايمان مي آورند.
پس حق نزديکان و مسکينان و در راه ماندگان را ادا کن ! اين براي آنها که رضاي خدا را مي طلبند بهتر است ، و چنين کساني رستگارانند.
آنچه بعنوان ربا مي پردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد ، نزد خدا فزوني نخواهد يافت؛ و آنچه را بعنوان زکات مي پردازيد و تنها رضاي خدا را مي طلبيد ( مايه برکت است ؛و) کساني که چنين مي کنند داراي پاداش مضاعفند .
در روي زمين پخش مي شويد ، تا اولين قدم خود را در راه رسيدن معشوق ، به ديگران مژده دهيد و لايق تلاش در راه تکامل خداوند باشيد سپس ، هنگامي که شما ( به صورت بشر ) همه جا پراکنده شديد ، ( وسعت خلقت و تکامل خود را از خاک تا بشر فراموش کرده ايد . )  و از نشانه هاي ديگر او شخصيت آفريني از ميان (همان جسم خاک مانند ) خودتان، زوجهايي (همانند هايي از لحاظ شخصيتي و ايدوئولوژيکي ) قرار داد، تا بوسيله آنان به آرامش برسيد و ميانتان ، دوستي و محبت و مهر نهاد ، بدرستيکه در اين نشانه ها (رموزي است ) براي کساني که متفکرند. و در مورد همه چيز انديشمندانه تحقيق کرده تا به حقيقت برسند و اين زيباترين نعمتهاي مودت و مهر خداوند است .
تا در اين مسير تکامل ، بيشتر در چگونگي آفرينش آسمانها و زمين و عظمت آنها و اختلاف زبانها و رنگها قرار بگيرند و ملتها را به هم نزديک کرده تا در مورد قرآن طبيعت که همان قرآن تکويني است و همينطور قرآن تدويني با هم به گفتگو پرداخته و گوش جان به نداي آسماني آن بسپارند تا مايه آرامش و کسب فضلشان باشد . ) !
ايمان
امام صادق (ع) از قول پيغمبر اکرم (ص) فرمودند ، نشانه هاي ايمان بنده مومن (يا انسان کامل ) ، 9 چيز است :
1- شادي و نشاط او را به باطل نکشاند، يعني درخوشيها از خدا غافل نشود.
2- خشم و غضب او را از طريق حق بيرون نبرد.
3- قدرت سبب تجاوزش نگردد، يعني اگر موقعيتي پيدا کرد، به خودپسندي و گناه گرفتار نشود .
4- زياديهاي سخنش را نگه دارد، يعني به دروغگويي ، چاپلوسي و غيبت نيفتد.
5- مازاد مالش را انفاق کند، يعني خمس مالش را بدهد ، و در راه خدا آنچه را که لازم است خرج کند.
6- در زندگي اقتصاد و ميانه روي را رعايت کند، يعني هيچ وقت به اسراف نيفتد ...
7- با دشمنانش مدارا نمايد، يعني هيچ وقت در فکر تلافي و کينه جويي نباشد.
8- خوي خوش داشته باشد، يعني اخلاقش خداپسندانه باشد.
9- سخاوتمند و آقا باشد، يعني هيچ وقت حالت گداصفتي و بخل نداشته باشد.
اکسيژن و هيدروژن دو عنصر ساده از عناصر طبيعت اند . هر کدام ساختمان خاصي دارند که اين ساختمان را از دست نمي دهند.
نه ساختمان اکسيژن به هيدروژن تبديل مي شود ، نه به عکس . اما هر گاه که اين دو با يکديگر همکاري مي کنند ، نظامي جديد به نام آب را پديد مي آورند که حيات موجودات زنده بر روي کره ي زمين به وجود آن بستگي دارد. شايد اين همکاري را بتوان موثرترين همکاري روي کره ي زمين دانست ، زيرا بزرگ ترين نتيجه و فايده را به دنبال دارد .
ويژگي هاي جهان واقعي عبارتند از :
الف ) هر موجودي از اجزاي خاص و معيني تشکيل شده است .
ب ) اين اجزاء با آرايش مخصوص به خود در کنار يک ديگر قرار گرفته اند .
پ ) هر يک از اين اجزاء خواص ويژه اي دارند که با وظيفه ي آنها هماهنگي دارد.
ج ) هر جزيي کار مخصوصي انجام مي دهد و وظيفه ي معيني بر عهده دارد .
د) ميان وظايف و مسئوليت ها پيوستگي و ارتباط مشاهده مي شود ، به
گونه اي که کار هر يک مکمل و ادامه ي کار ديگري است و کارها و مسئوليت ها در ارتباط با هم معنا مي يابند و اگر به کار يک جزء به تنهايي نگاه شود، ناقص و ناتمام به نظر مي آيد .
هـ ) نتيجه ي هر سامان و نظمي و هر همکاري و فعاليتي ، هدف خاصي است که آن را از سامان دهي ها و همکاري ها جدا مي کند .
از ويژگيهاي جهان واقعي « پيوستگي و ارتباط ميان وظايف و مسئوليتها» را چنين مي توان شرح داد :
الف ) کار هر يک از اجزاء مکمل و ادامه کار جزء ديگر است .
ب ) کارها و مسئوليت ها در ارتباط با هم معنا مي يابند .
ج ) اگر به کار يک جزء به تنهايي نگاه شود ، ناقص و ناتمام به نظر مي آيد .
شاخصه هاي اصلي
- شاخصه ي اصلي مجموعه هاي قانون مند و منظم هدف و غايت است .
- هدف و غايت عنصري است که سبب پيدايش يک نظام مي شود و به تمام فعاليت هاي آن معنا مي بخشد.
- ويژگي اي که مانند روح در همه ي اجزاء و فعاليت ها حضور دارد هدف است .
- بدون هدف پيوستگي و ارتباط و هماهنگي معنار ندارد و مجموعه ي داراي نظام شکل نمي گيرد .
- همکاري و پيوستگي و نظام براي آن ضرورت دارد که به هدف معيني منجر شود و به سرانجام روشني برسد
- درختي را به عنوان يک مجموعه ي نظام مند در نظر مي گيريم اين درخت داراي ريشه ، ساقه ، و برگ است . مواد تشکيل دهنده ي هر يک ، جاي قرار گرفتن آنها ، کار ويژه ي هر کدام و همکاري ميان آنها وقتي معنا پيدا مي کند که به هدفي منجر شود و ميوه اي به دست آيد از اين روست که مي گوييم همه اجزاء درخت کارهايي به هم پيوسته و هماهنگ انجام مي دهند و
رابطه اي حقيقي ميان مجموعه ي فعاليت ها برقرار است.
آسمان
آيه ي 3 سوره ملک :
آن خدايي که هفت آسمان بلند را به طبقاتي منظم بيافريد و هيچ در نظم خلقت خداي رحمان بي نظمي و نقصان نخواهي يافت بارها به ديده ي عقل در نظام مستحکم آفرينش بنگر تا هيچ سستي و خلل هرگز در آن تواني يافت ؟
از آيات او اين است که برق و رعد را به شما نشان مي دهد که هم مايه ترس و هم اميد است (ترس از صاعقه ، و اميد به نزول باران) ، و از آسمان آبي فرو مي فرستد که زمين را بعد از مردنش بوسيله آن زنده مي کند ؛ در اين نشانه هايي است براي جمعيتي که مي انديشند!
از آيات او اين است که آسمان و زمين به فرمان او برپاست ؛ سپس هنگامي که شما را ( در قيامت) از زمين فراخواند ، ناگهان همه خارج مي شويد ( و در صحنه محشر حضور مي يابيد ) !
از آن اوست تمام کساني که در آسمانها و زمين اند و همگي در برابر او خاضع و
مطيع اند !
او کسي است که آفرينش را آغاز مي کند، سپس آن را باز مي گرداند ، و اين کار براي او آسانتر مي باشد ؛ و براي اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين ؛ و اوست توانمند و حکيم !
خداوند مثالي از خودتان ، براي شما زده است : آيا (اگر مملوک و برده اي داشته باشيد ) ، اين برده هاي شما هرگز در روزيهايي که به شما داده ايم شريک شما ميباشند ؛ آنچنان که هر دو مساوي بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم
داشته باشيد ، آن گونه که در مورد شرکاي آزاد خود بيم داريد ؟! اينچنين آيات خود را براي کساني که تعقل مي کنند شرح مي دهيم .
ولي ظالمان بدون بدون علم و آگاهي ، از هوي و هوسهاي خود پيروي کردند! پس چه کسي مي تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدايت کند ؟! و براي آنها هيچ ياوري نخواهد بود !
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن ! اين فطرتي است که خداوند ، انسانها را بر آن آفريده ؛ دگرگروني در آفرينش الهي نيست ؛ اين است آيين استوار ؛ ولي اکثر مردم نمي دانند !
خداوند همان کسي است که بادها را مي فرستد تا ابرهايي را به حرکت در آورند ، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مي گستراند و متراکم مي سازد؛ در اين هنگام دانه هاي باران را مي بيني که از لا به لاي آن خارج مي شود ، هنگامي که اين ( باران حياتبخش ) را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي رساند ، ناگهان خوشحال مي شوند ...
و قطعاً پيش از آنکه بر آنان نازل شود مايوس بودند !
آيا آنان با خود نينديشيدند که خداوند ، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براي زمان معيني نيافريده است ؟! ولي بسياري از مردم (رستاخيز و ) لقاي پروردگارشان را منکرند!
حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين ، و به هنگام عصر و هنگامي که ظهر مي کنيد .
امامان و انبيا
آنچه بيش از همه بايد روي آن بحث شود حکومت خدا يا حکومت غير خداست. آنهم بخاطر برپائي عدالت در جهان .
زيرا تا خود خدا حکومت نکند عدالت برپا نخواهد شد .
روشن است که هيچيک از راه و روشهاي مطرح شده توسط انسانها ، از هر صنف و کشوري نتوانسته است معطوف به عدالت شود و روشنتر از آن اينکه ، فقط با مديريت خود خدا اين امر تحقق مي يابد .
در تاپيک هاي مربوطه به اين امر پرداخته ايم .
اضافه کنم که :
ما به مديراني احتياج داريم که مجرا باشند نه مدعي . بشنوند نه اينکه اظهار نظر کنند .
مجراي لطف و فيض الهي ، به جامعه باشند و خدا را بشنوند و ارائه دهند نه اينکه خود بخواهند به عنوان منبع دانش مديريت کنند.
عشق و علاقه ما به انبيا مثل حضرت داود و سليمان و محمد و امامان مثل علي تا مهدي و بعد از آن به اولياء خدا ، از آن جهت است که اينها شفاف هستند و مجرا و نه مدعي و نظريه پرداز .
بحث اينست که امامان بشريت که الگوي رفتاري واحد براي همه دنيا هستند . شفاف بودند و در اين شفافيت همه نور و همه خدا را به دنيا مي تاباندند.
همه انبيا هم همينطور بودن و رسول الله و حضرت ابراهيم و حضرت عيسي پيامبر خاص بودند .
و محمد در آخر شفافيت و گرفتن و خلافت و امامان و پيامبري بود .
آيا راهي جز آنکه خدا از طريق انتخاب شده خود ، مدييت و حکومت کند هست ؟ تا از همين امروز گوهر آزادي را در دستان خود داشته باشيم .
اين انسان انتخاب شده ، حجت ظاهر خدا بر عالم است چه حجت غايب حضرت مهدي (ع) هستند و حجت ظاهر انتخاب شده خدا و سرباز مهدي و مرتبط با او هستند .
در همه تاريخ حجتي در زمين بوده و هست .
بحث امامت و غير آن بحث عدالت و ظلمت است. بحث حکومت خدا و غير خداست.
محور دوم : ويژگي هاي انبيا
ايشان مي گويد : انبيا داراي ويژگي هاي سه گانه هستند :
أ‌. دانش آنان بدون واسطه از جانب خدا است؛
ب‌. آنان در گفتار و رفتار ، معصوم از گناه و خطا مي باشند؛
ج. سخنان آنان براي ديگران حجت مي باشد؛
آنگاه نتيجه مي گيرد هرگاه ما دانش امامان شيعه را بدون واسطه و اکتسابي ندانيم و از اين طرف آنان را در گفتار و روش معصوم بشناسيم و سخنانشان براي ديگران حجت باشد، با انبيا تفاوتي ندارند و مساله خاتميت کاملاً مخدوش مي شود.
و اينگونه بود ( استنباط ضمني اين حقير ) که اي انسان با لطفي که به تو شد (امامان نشانه اي از صفت لطف الهي اند )
حجت تمام گرديد ، باشد که همواره صراط مستقيم را برگزيني .
اما امام آخر مهدي موعود (عج) از نظرها پنهان گشت تا شاهد حرکت انسانها باشد (اين است که ميگويند آقا ناظر اعمال ماست) و روزي که دوباره انسان از راه راستي منحرف گردد مشرف خواهند شد و آخرين مصلح خواهند بود.
رستاخيز
« ... يدَبِرُ الاَمرَ يفَصَّلُ الاياتِ لَعَلَّکُم بِلِقاءِ رَبَکُم توقِنون » ؛
امور جهان آفرينش را تدبير مي کند و آيات خود را براي شما تشريح مي نمايد تا شما براي رستاخيز و لقاي پروردگار خود يقين پيدا کنيد .
اين بخش از آخرين قسمت آيه است و در اين قسمت روي دو مطلب تکيه شده است:
1. تدبير جهان آفرينش از آن خداست.
2. هدف از تشريح آيات خلقت ، توجه دادن مردم به روز رستاخيز است .
در مورد قسمت اول ، نظر قرآن اين است که تدبير جهان خلقت از آن خداست . گاهي اين مطلب را با جمله « يدَبِّرُ الامر ؛ تدبير امور خلقت با اوست » بيان مي نمايد و گاهي با جمله « لَه مُلکُ السَّمَواتِ وَ الاَرضِ يحيي وَ يميتُ وَ هُوَ عَلي کُلِّ شيٍ قَديرٌ : حکومت آسمان ها و زمين در دست خداوند است . زنده مي کند و به آثار رحمت الهي بنگر که چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مي کند؛ چنين کسي ( که زمين مرده را زنده کرد ) زنده کننده مردگان ( در قيامت ) است ؛ و او بر همه چيز تواناست ، خدا همان کسي است که شما را آفريد در حالي که ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتواني ، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيري قرار داد ؛ او هر چه بخواهد مي آفريند ، و دانا و تواناست.
و روزي که قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مي کنند که جز ساعتي (در عالم برزخ) درنگ نکردند! اينچنين از درک حقيقت بازگردانده مي شوند.
ولي کساني که علم و ايمان به آنان داده شده مي گويند: « شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ کرديد ، و اکنون روز رستاخيز است، اما شما نميدانستيد!»
آن روز عذر خواهي ظالمان سودي به حالشان ندارد، و توبه آنان پذيرفته نمي شود.
ما براي مردم در اين قرآن از هرگونه مثال و مطلبي بيان کرديم؛ و اگر آيه اي براي آنان بياوري، کافران مي گويند: « شما اهل باطليد ( و اينها سحر و جادو است » !
اين گونه خداوند بر دلهاي آنان که آگاهي ندارند مهر مي نهد !
اکنون که چنين است صبر پيشه کن که وعده خدا حق است؛ و هرگز کساني که ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و از راه خود منحرف نکنند ) !
« و بر همه اشياء قادر است » . به مسئاله تدبير اشاره مي کند.
او زنده را از مرده بيرون مي آورد ، و مرده را از زنده ، و زمين را پس از مردنش حيات مي بخشد ، و به همين گونه روز قيامت ( از گورها) بيرون آورده مي شويد !
به آثار رحمت الهي بنگر که چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مي کند ؛ چنين کسي (که زمين مرده را زنده کرد) زنده کننده مردگان (در قيامت )است؛ و او بر همه چيز تواناست!
ولي کساني که علم و ايمان به آنان داده شده مي گويند : شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ کرديد ، و اکنون روز رستاخير است، اما شما
نمي دانستيد! »
آن روز که قيامت برپا مي شود، مجرمان در نوميدي و غم و اندوه فرو مي روند براي آنان شفيعاني از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهايي که آنها را همتاي خدا قرار داده بودند کافر مي شوند !
آن روز که قيامت بر پا مي گردد، ( مردم ) از هم جدا مي شوند؛
اما آنان که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغي از بهشت شاد و مسرور خواهند بود .
و اما آنان که به آيات ما و لقاي آخرت کافر شدند، در عذاب الهي احضار ميشوند.
فطرت
خداوند مثالي از خودتان، براي شما زده است: آيا (اگر مملوک و برده اي داشته باشيد)، اين برده هاي شما هرگز در روزي هايي که به شما داده ايم شريک شما مي باشند؛ آن چنان که هر دو مساوي بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد، آن گونه که در مورد شرکاي آزاد خود بيم داريد؟! اين چنين آيات خود را براي کساني که تعلق مي کنند شرح مي دهيم .
ولي ظالمان بدون علم و آگاهي، از هوي و هوس هاي خود پيروي کردند! پس چه کسي مي تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدايت کند؟! و براي آن ها هيچ ياوري نخواهد بود!
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن! اين فطرتي است که خداوند، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولي اکثر مردم نمي دانند!
اين بايد در حالي باشد که شما به سوي او بازگشت مي کنيد و از (مخالفت فرمان) او بپرهيزيد، نماز را بر پا داريد و از مشرکان نباشيد ...
از کساني که دين خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسيم شدند! و (عجب اين که) هر گروهي به آن چه نزد آن هاست (دلبسته) و خوشحالند !
هنگامي که رنج و زياني به مردم برسد، پرودگار خود را مي خوانند و توبه کنان به سوي او باز مي گردند؛ اما همين که رحمتي از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهي از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک مي شوند.
(بگذار) نعمت هايي را که ما به آن ها داده ايم کفران کنند! و (از نعمت هاي زودگذر دنيا هرچه مي توانيد) بهره گيريد؛ اما به زودي خواهيد دانست (که نتيجه کفران و کامجويي هاي بي حساب شما چه بوده است)!
آيا ما دليل محکمي برآنان فرستاديم که از شرکشان سخن مي گويد (و آن را موجه مي شمارد)؟! |
و هنگامي که رحمتي به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مي شوند؛ و هرگاه رنج و مصيبتي به خاطر اعمالي که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأيوس مي شوند!
آيا نديدند که خداوند روزي را براي هر کس بخواهد گسترده يا تنگ مي سازد؟! در اين نشانه هايي است براي گروهي که ايمان مي آورند.
پس حق نزديکان و مسکينان و در راه ماندگان را ادا کن! اين براي آن ها که رضاي خدا را مي طلبند بهتر است، و چنين کساني رستگارانند.
ان چه به عنوان ربا مي پردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت؛ و آن چه را به عنوان زکات مي پردازيد و تنها رضاي خدا را مي طلبيد (مايه برکت است ) و کساني که چنين مي کنند داراي پاداش مضاعفند.
خداوند همان کسي است که شما را آفريد، سپس روزي داد، بعد مي ميراند، سپس زنده مي کند؛ آيا هيچ يک از همتاياني که براي خدا قرار داده ايد چيزي از اين کارها را مي توانند انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آن چه همتاي او قرار مي دهند.
فساد، در خشکي و دريا به خاطر کارهايي که مردم انجام داده اند آشکار شده است؛ خدا مي خواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد(به سوي حق) بازگردند!
بگو: «در زمين سير کنيد و بنگريد عاقبت کساني که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بيشتر آن ها مشرک بودند!
روي خود را به سوي آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آن که روزي فرا رسد که هيچ کس نمي تواند آن را از خدا باز گرداند؛ در آن روز مردم به گروه هايي تقسيم مي شوند :
هر کس کافر شود، کفرش بر زيان خود اوست؛ و آن ها که کار شايسته انجام دهند، به سود خودشان آماده مي سازند.
اين براي آن است که خداوند کساني را که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، از فضلش پاداش دهد؛ او کافران را دوست نمي دارد!
و از آيات (عظمت) خدا اين است که بادها را به عنوان بشارتگراني مي فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سيراب کند) و کشتيها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گيريد؛ شايد شکرگزاري کنيد.
و پيش از تو پيامبراني را به سوي قومشان فرستاديم؛ آن ها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولي(هنگامي که اندرزها سودي نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مومنان را ياري کرديم)؛ و ياري مومنان، همواره حقي است بر عهده ما!
باغ
آب باران دو نوع گردش در درون زمين را شکل مي دهد. يکي در عمق سطح زمين(بالاي لايه يا لايه هاي سفت و فشرده و سنگي زمين) که دوران وجود و گردش آن به طور ميانگين تقريباً 10 روز است، و ديگري نفوذ در اعماق زمين (نفوذ به زير لايه هاي سفت و فشرده و سنگي زمين)، که دوران گردش و وجود آن مي تواند 1000 سال طول بکشد .
نکات آيات :
1. ميزان بارندگي و تبخير به يک اندازه است :
چنانکه در آيه گفته شده ميزان بارش آب به زمين و ميزان تبخير شدن آب از زمين به يک اندازه است. برآورد مي شود که در سال 513 ترليون تن آب به زمين مي بارد و همين اندازه نيز تبخير مي شود، که بخش عمده آن از درياها و اثيانوي ها است، و در مرتبه پس از آن از حوضه هاي آبي ديگر روي زمين، و در مرتبه پس از آن از ترشح و عرق درختان است .
2. آب درون زمين آب باران است و برخي از درختان از آب درون زمين استفاده مي کنند: چنانکه در آيه گفته شده آب هاي درون زمين در واقع آب باران است که در زمين فرو رفته از جمله در عمق کم زمين روان مي شود . اين آب ها به طور ميانگين تا ده روز مي توانند روان باشند و به حوضه هاي آبي مي ريزد، و بر عکس از حوضه هاي آبي نيز وارد چشمه ها و راه هاي آبي مي شود و از راه هاي باريک و موئي به بالا نفوذ مي کند و درختان از آن استفاده مي کنند و درختاني که خود ريشه در اعماق دارند آب خود را از آن مي گيرند .
بخش ديگري از آب باران از لايه يا لايه هاي سفت و سنگ هاي شکافته زمين نفوذ کرده به اعماق مي رود و انبار مي شود، و مدت 1000 سالي مي تواند باقي بماند. در جهان دانش در اين رابطه يک تئوري مي بينيم که مربوط به قرن هفدهم است (يعني بيش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که مي گويد آب منايع زمين همان آب باران است که درون زمين نفوذ مي کند . البته در اين تاريخ قرآن ترجمه شده در غرب وجود داشته و احتمال اين که منبع برخي تئوري ها قرآن باشد نيز بعيد نيست .
« وَ فِي الَرضِ قِطَعٌ مُتَجاوِزاتٌ وَ جَنّاتٌ مِن اَعنابٍ وَ زَرَعٌ وَ نَخيِلٌ صِنوانِ يسقي بَماءٍ واحِدِ وَ نُفَضّلُ بَعضَها عَلي بَعضٍ فِي الُکُلِ اِنّ في ذَلِکَ لَاياتٍ لِقَومِ يَعقِلون »
در زمين قطعاتي پيوسته و مختلف وجود دارد دارد و در آن باغ هايي از انگور و زراعت و نخل هايي که از يک ريشه و يا دو ريشه روييده اند وجود دارد، همگي با يک آب سيراب مي شوند و ميوه برخي را بر برخي ديگر برتري داده ايم و در اين موضوع براي گروه انديشمند، نشانه هايي (از عظمت و قدرت خدا) است .
زمين در نگاه هاي نخستين ما به صورت هاي مختلفي جلوه مي کند؛ پاره اي از آن را به گونه سنگلاخ و شوره زار مي بينيم که براي هيچ نوع کشت شايستگي ندارد و چه بسا در اسرار آفرينش اين قسمت در شگفت مي مانيم و از خود مي پرسيم هدف از آفريدن اين پهنه هاي غير قابل کشت چيست؟ ولي به طور مسلم نتايجي دارد که سر پنجه علم به تدريج از آن پرده بر مي دارد .
ولي پاره اي ديگر از سرزمين ها را حاصلخيز و آماده هر نوع کشاورزي مي بينيم که به صورت يک منبع سرشار از حيات و زندگي، جنبش و حرکت جلوه گري مي کند .
قرآن اختلاف چهره هاي گوناگون زمين را گواه بر وجود تدبير در جهان آفرينش مي داند و در آغاز آيه مورد بحث مي فرمايد:
« وَ فِي الاَرضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتُ »
در روي زمين قطعات گوناگون و به هم پيوسته اي وجود دارد .
آيا وجود اين قطعات رنگارنگ دليل بر وجود حکومت عقل محيط بزرگي، بر اين کره خاکي نيست؟ آيا پديدآمدن اين چهره هاي مختلف از ماده واحد جهان (اتم) گواه بر مداخله يک مبدا قدرت و دانش، در خلقت زمين نمي باشد؟؟
درست است که اختلاف چهره زمين، معلول يک سلسله علل طبيعي و به عبارت ديگر، اثر مستقيم ترکيب عناصر مختلفي است که در زمين وجود دارد و چهره آن را به گونه هايي در مي آورد؛ ولي بايد مبدا اختلاف عناصر چيست؟
اختلاف در عنصري با عنصري ديگر در اختلاف بين اتم هاي آنها است . از نظر تعداد پروتون ها و الکترون هاي آن ها و در حقيقت همين اختلاف تحت ضابطه و قانون خاصي است که اختلال در آن، سبب نابودي عنصر مي شود . آيا اين انضباط در ساختمان موجودي بدون مداخله يک فاعل دانا و توانا صورت مي پذيرد؟؟؟؟؟
بنابراين گذشته از اين که انضباط ذرات مخصوص هر اتم، گواه بر وجود تدبير در جهان آفرينش است؛ پديدآوردن يک اختلاف در سطح کره خاک در ماده واحد اتم با نظامي که بيان گرديد خود بزرگترين گواه است که خدايي دانا و توانا از روي نقشه و تدبير و مقايسه و اندازه گيري خاصي، از ماده واحد، اين اختلاف را به وجود آورده است ...
باد
از آيات(عظمت) خدا اين است که بادها را به عنوان بشارتگراني مي فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند(و سيراب کند) و کشتيها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گيريد؛ شايد شکرگزاري کنيد.
خداوند همان کسي است که بادها را مي فرستد تا ابرهايي را به حرکت درآورند، سپس آن ها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مي گستراند و متراکم مي سازد؛ در اين هنگام دانه هاي باران را مي بيني که از لا به لاي آن خارج مي شود، هنگامي که اين (باران حياتبخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي رساند، ناگهان خوشحال مي شوند...
اگر ما بادي بفرستيم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، (مايوس شده) و پس از آن راه کفران پيش مي گيرند!
تو نمي تواني صداي خود را به گوش مردگان برساني، و نه سخنت را به گوش کران هنگامي که روي برگردانند و دور شوند !
و (نيز) نمي توان نابينايان را از گمراهيشان هدايت کني؛ تو تنها سخنت را به گوش کساني مي رساني که ايمان به آيات ما مي آورند و در برابر حق تسليمند!
خدا همان کسي است که شما را آفريد در حالي که ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتواني، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيري قرار داد؛ او هرچه بخواهد مي آفريند، و دانا و تواناست.

قرآن بهار دلها ، سرچشمه دانشها ، زداينده تيرگيها ، و استوارترين و ارجمندترين مستند شناخت و معرفت است . قرآن مبناي تفکر ، منبع شناخت ، مرجع فهم و سند کرامت و شرافت ماست . قرآن چشمه سار زلالي است که آگاهان با بهره گيري از معارف آن ، دلهاي تفتيده را سيراب مي کنند و ژرف انديشان با گلگشتي در بوستان رنگارنگ آن طراوت جان مي گيرند و صالحان و استوار مردانِ حراستگر از مرزهاي انديشه در برابر ديگر انديشان ، شيوه انساني مرزداري و حراست را فرا مي گيرند.
قرآن مشعل فروزان جاوداني است بر معبر تاريخ که در تاريکي سده ها ، انبوه انسانهاي سرگشته را به مقصد اعلي و مقصود والا رهنمون گشته است .
قرآن مجيد براي تدريس علوم و فنون زندگي ، که بشر به نيروي تفکر مي تواند به آنها دست بيابد ، نيامده است و هرگز پيامبر براي اين مبعوث نگرديده ، که علوم فيزيک و يا شيمي و يا ديگر مسائل رياضي و نجومي و فلکي را به ما بياموزد زيرا قرآن کتاب هدايت و تربيت است و هدف از نزول آن ، رهبري بشر به سوي خدا و رستاخيز و فضائي اخلاقي و سجاياي انساني است.
از يک چنين کتابي نبايد انتظار داشت که روش خياطي و معماري به ما بياموزد و درباره انواع بيماري ها و داروهاي آن و يا فرمولهاي رياضي و معادلات جبري سخن بگويد زيرا همه اينها از هدف يک کتاب تربيتي بيرون است.
به راستي قرآن کتاب نامنتهايي و بي پاياني است و نسخه دوم طبيعت به شمار مي رود که هر چه بينش ها وسيع تر و ديدها عميق تر شود و هر چه درباره آن تحقيقات و مطالعات زيادتري انجام گيرد رموز و اسرار آن رخ مي نمايد و حقايق نويي از آن کشف ميشود. پيامبر عالي قدر در سخنان خود به خصيصه نهايت ناپذيري قرآن اشاره ميکند و مي فرمايد :
« ظاهِر? اَنيقُ وَ با طِنُه عميقُ لا تَحصي عَجائِبُه وَ لا تبلي غرائِبُه »
قرآن ظاهري زيبا و باطني عميق دارد . شگفتيهاي آن پايان نمي پذيرد و تازه هاي آن کهنه نمي شود .
اميد است که اين مجموعه مطالب چراغي فرا راه پيروان قرآن باشد و تمام طبقات مخصوصا نسل جوان را با حقايق نوراني قرآن آشنا سازد .
2 ) اينکه کوه و يا زمين و يا آسمان چگونه فکر مي کند در حالي که مي دانيم محل تفکر اندامي مانند مغز است ( و انسان بواسطه همين فکر از موجودات ديگر متفاوت است ) از معجزات قرآن است. بزودي دانشمندان اندامي مانند مغز را درکوه و زمين و آسمان کشف خواهند نمود و بردرستي قرآن اقرار خواهند کرد !!!
قرآن در نشان دادن حالتي که شايسته است مومنان در زمان شنيدن قرآن داشته باشند مي فرمايد: « خداوند بهترين سخن را نازل کرده ، کتابي که آياتش ( در لطف و زيبايي و عمق و محتوا ) همانند يکديگر است ؛ آياتي مکرر دارد ( با تکراري
شوق انگيز ) که از شنيدن آياتش لرزه بر اندام کساني که از پروردگارشان مي ترسند مي افتد ؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مي شود .
غرض از آفرينش انسان اين بوده که خدا را عبادت کند جانشينش باشد خدا را ياري کند و زمين خدا را آباد کند که در آيات قرآن آن مثل ذاريات آيه 56 و بقره ، 30 و نور 55 و حديد ، 25
وصف آيه 12
ما آسمان و زمين را با هر چه ميانشان هست بيهوده نيافريده ايم اين گمان کساني است که کافرند - ما آسمان ها و زمين و آنچه را که ميان آنهاست از روي بازيچه نيافريده ايم - آيا گمان کرده ايد که شما را بيهوده آفريده ايم و بسوي ما نخواهيد برگشت ؟؟؟؟
به ترتيب سوره هاي ص ، 27 ودخان ، 38 و مومنون ، 115
خداوند واجب الوجودي است که سببي برايش نيست بلکه او آفريدگار همه موجودات است و پيدايش و بقاي هر موجودي وابسته به اوست .
به طور کلي آفريده ها به دو دسته تقسيم مي شوند :
اول موجودات مجردي که مربوط به عالم بالا هستند
و موجودات مادي محسوسي که مربوط به اين عالمند ، آفرينش مجردات قبل از محسوسات بوده
در ضمن در روايات آمده که اولين چيزي که خدا آفريد قلم و بعد از آن هم لوح بود .
نشانه هايي که در قرآن داده شده است عبارتند از :
1. تکيه شده ماه : اين قبلاً در ژوييه سال 1969 هنگاميکه ما بر روي کره ماه فرود آمديم و سنگهاي ماه را آورديم ، اتفاق افتاد. مردم زمين هم اکنون ميتوانند به بسياري از موزه ها ، دانشگاه ها ، و رسد خانه ها بروند تا قطعات ماه را ببينند.
2. کشف کد رياضي قرآن بر اساس عدد 19 ( آيه 37 - مدت 30:74 ) : در سال 1969-1974 بوقوع پيوست .
3. موجود ( 82:27 ) : " ساخته شده از اجزاء زميني ، مردم را آگاه ميسازد که نسبت به آفريدگارشان غافل بوده اند . " موجود ساخته شده از اجزاء زميني ظاهر شد و وسيله اي بود براي آشکار کردن کد رياضي قرآن ، و اعلام ميکرد که دنيا از پيغام خدا غافل بوده است ؛ آن موجود کامپيوتر است. توجه داشته باشيد که مجموع ارقام تشکيل دهنده ( آيه 82 : 27 سوره نمل ) ميشود . 19
4. ظاهر شده رسول ميثاق خدا ( آيه 81 : 3 آل عمران ) : همانطور که در ضميمه 2 مفصلاً توضيح داده شده ، رسول يکي کننده ، در قرآن پيشگويي شده است که بعد از همه پيغمبراني که کتاب تحويل دادند مي آيد ، تا همه را پاک و متحد نمايد . اين پيشگويي در رمضان سال 1408 هجري بوقوع پيوست.
5. دود (10:44 ) بعد از اينکه رسول ميثاق خدا پيغام يکي شده را تحويل داد ، و اعلام کرد که تنها دين قابل قبول از نظر خدا اسلام (تسليم) است ، دود
مي آيد .
6. ياجوج و ماجوج : آنها دوباره ظاهر ميشوند ، بر طبق نقشه خدا ، در سال 1700 هجري ( سال 2271 ميلادي ) . ياجوج و ماجوج در ( 94: 18 کهف ) و
( 96: 21 انبيا ) ذکر شده اند . اگر آيات را از 94: 18 تا آخر سوره 18 بشماريد ، 17 ميشود . اگر آيات را از 96 : 21 تا آخر سوره 21 بشماريد ، متوجه ميشويد که باز هم 17 ميشود . اين نشانه قرآن است که ياجوج و ماجوج در سال 1700 هجري دوباره ظاهر ميشوند .
پنهان نخواهد ماند ( 15 : 20 طه )
آيه 15 از سوره 20 ما را آگاه ميسازد که آخر دنيا بوسيله خدا ، قبل از آخر شدن دنيا آشکار خواهد شد ، و سوره 15 آيه 87 زمان رويداد آن را به ما ميدهد .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
الم
رو ميان مغلوب شدند !
( و اين شکست ) در سرزمين نزديکي رخ داد ؛ اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودي غلبه خواهند کرد ...
در چند سال همه کارها از آن خداست ؛ چه قبل و چه بعد ( از اين شکست و پيروزي) ؛ و در آن روز ؛ مومنان ( بخاطر پيروزي ديگري ) خوشحال خواهند شد .
نيروهاي فيزيکي
حکمت به تمامي از آن خداوند است و تا ابد نزد اوست .
رمل دريا و قطره هاي باران و روزهاي ابديت را کيست که تواند شمرد ؟
بلنداي آسمان و گسترده خاک و ژرفاي لجه را کيست که تواند کاويد ؟
پيش از هر چيز حکمت آفريده شد
عقل تدبيرگر از دورترين زمانها هستي پذيرفت .
سرچشمه حکمت کلام خدا در آسمانهاست .
مسيرهاي آن شرايع ابدي است .
ريشه حکمت کس آشکار گشت ؟
نيروهاي آن را کدامين کس رخ نمود ؟
علم حکمت بر کدامين کس رخ نمود ؟
و غناي راههاي آن را کدامين کس دريافت ؟
تنها يک هستي حکيم هست که چون بر اورنگ خويش تکيه زند .
پس هول انگيز است و او خداوند است .
اوست که حکمت را آفريده و ديده و شمرده و بر جمله اعمال خويش گسترده و بر هر انساني بر وفق گشاده دستي خويش ارزاني داشته و ميان آنان که دوستش ميدارند قسمت کرده است .
عشق خداوند حکمتي در خور مباهات است خدا سهمي از آن را بر ترسايان خويش عطا مي کند .
يشوع بن سيرا - نيروهاي فيزيکي
قند يک ترکيب نظام مند است زيرا موجودات زنده از جمله انسان نيازمند ماده اي به نام « قند » هستند تا انرژي خود را تامين کنند و زنده بمانند. اين ماده با همکاري ميان آب و دي اکسيد کربن و کمک خورشيد در گياه ايجاد مي شود تا هم خود گياه از آن استفاده کند و هم حيوان و انسان از آن بهره ببرند و رشد کنند. در واقع ، قند يک ترکيب نظام مند است که براي تامين انرژي و فايده هاي ديگر ، در طبيعت ساخته مي شود .
ميان « همکاري و نظم » و « قانون مندي » رابطه اي وجود دارد که مي توان گفت يکي از مهمترين همکاري روي کره ي زمين به وسيله سه عنصر ساده ي اکسيژن ، هيدروژن و کربن به انجام مي رسد و بزرگ ترين فايده ها را به ارمغان
مي آورد .
اين عناصر ، هر کدام ساختمان خاصي دارند که وقتي با ديگري همکاري مي کنند و ترکيب مي شوند ، نظام و ساختمان جديدي پديد مي آورند . اجزاي اين ساختمان به گونه اي هستند که خواص و آثار جديدي را از خود بروز مي دهند . يعني همکاري و ترکيب ميان پديده ها از نظم و قانون مندي خاصي پيروي مي کنند و نتايج معين و مشخصي را به دنبال دارد . اين حالت را مي توانيم در همه موجودات پيرامون خود ، هم چون سنگها ، فلزات ، گياهان ، حيوان ها و انسانها ببينيم .
مرگ
ما همچون جوجه درون يک تخم هستيم که در محيط تاريک درون تخم در حال زندگي است بدون اينکه از دنياي شگفت انگيز بيرون اطلاعي داشته باشد او هيچ تصوري از لذت پرواز در يک آسمان آبي بي انتها ندارد بنابراين در لاک خود فرورفته و در جايي تنگ به زعم خود زندگي مي کند. اين تخم مرغ مانند زندگي روزمره ماست ما نيز هيچ تصوري از جهان بعد از مرگ و عالم نور افشان بعد از مرگ نداريم اما سوال اين است چگونه اين پوسته محکم اطراف خودمان را بشکنيم؟ يکي از بهترين و مفيد ترين راه ها ياد مرگ است .
ياد مرگ همچون سطل آب يخي است که بر سر يک انسان خواب آلود بپاشند! ما درک صحيحي نسبت به زندگي و مرگ نداريم. هميشه فکر مي کنيم مرگ اتفاقي است که براي ديگران مي افتد! پس به آرزوهاي دور و دراز خود ادامه مي دهيم . ياد مرگ بهترين مکمل براي غور در طبيعت و عبادت است. اگر چه ارتباط با طبيعت يکي از مستقيم ترين و سالم ترين طرق براي رسيدن به عالم معنا است ولي چيزي لازم است تا ريشه هاي انسان را از عالم خاک بکند. ياد مرگ باعث جداشدن از دنيا و غور و عبادت در طبيعت باعث کشش به سمت عالم معنا مي شود. پراناياما روشي بسيار نيرومند براي انجام ياد مرگ است.
هندي ها مي گويند انساني که نفس نمي کشد مرده است ولو تمام اعضاي او زنده باشند. لذا با کنترل تنفس ما به تجربه مرگ دست مي يابيم و روح ما پالايش ميشود. هنگامي که سوراخ بيني خود را مي گيريد تنها ظرف چند ثانيه کوه آرزوهاي شما بر باد مي رود! و شمارش معکوس براي پاک شدن از صفحه زندگي آغاز مي گردد! و اين عملي ترين تمرين دنيا براي ياد مرگ است! پراناياما يکي از نيرومندترين روشهاي اشاعه اخلاق است. در پراناياما بتدريج رفلکس هاي شرطي خود را نسبت به زندگي از دست مي دهيم نوعي پاک شدن و خلاصي از دست عادات و افکار مزاحم را تجربه مي کنيم. در اين ارتباط هرگونه کنترل تنفس ولو اندک مي تواند به همان نتايج منتها در زمان طولاني تري دست يابد. اين سخن بدين مفهوم است که مي توان به نتايج تجربه مرگ دست يافت بدون اينکه مرگ را تجربه کرد! به عبارت ساده حتي اگر شما تنها کمي تنفس خود را آهسته و کنترل کنيد عملاً مرگ را با شادي و سرور به نظاره خواهيد نشست! درک تجربه مرگ يکي از فوايد بيشمار پراناياما است.
تمرينات پراناياما بنوعي تمرين ياد مرگ نيز محسوب مي شوند. همه ما مي دانيم که عاقبت روزي خواهيم مرد و ياد اين مسئله مي تواند ما را بخود بياورد و رهايي ما را از دلبستگي هاي دنيا سبب شود. مولوي در داستان طوطي و بازرگان ماجراي بازرگاني را شرح مي دهد که به طوطي اش بسيار علاقه داشت ولي او را آزاد نمي کرد.
از قضا سفري به هند براي او پيش آمد و نتوانست طوطي را با خود ببرد لذا در موقع خداحافظي از طوطي خواست تا هر چه مي خواهد بگويد تا بعنوان سوغات برايش به همراه بياورد . طوطي چيزي نخواست و تنها در خواست کرد سلام او را به ديگر طوطيان هند برساند . هنگامي که بازرگان به هند رسيد به ميان جمع طوطيان که روي درختان زندگي مي کردند رفت و سلام طوطي خود را رساند ناگهان ديد که همه طوطيان از بالاي درخت افتادند و مردند ! او بسيار شگفت زده شد و با ناراحتي به شهر خود بازگشت و ماجرا را براي طوطي خود باز گفت از قضا طوطي ش نيز افتاد و مرد! هنگامي که لاشه طوطي را از قفس درآورد ناگهان طوطي جان گرفت و بسوي آزادي پرواز کرد !
مولوي در اين داستان زيبا نتيجه مي گيرد که اگر مي خواهيد آزاد شويد بايد بميريد . ياد مرگ ما را آزاد مي کند. در تحقيقات پاولف دانشمند شهير روسي نيز اين مطلب روشن گشته است. ايشان در تحقيقات خود برروي سگها متوجه شد که اگر بهنگام دادن غذا به سگ زنگي را به صدا درآوريم و اين کار را چند بار تکرار کنيم سگ نسبت به صداي زنگ شرطي مي شود يعني با شنيدن آن شروع به ترشح بزاق مي کند.
برحسب اتفاق يکسال سيل بزرگي آمد و آزمايشگاهي که سگ هاي پاولف در آن نگهداري مي شدند به زير آب رفت و کارکنان آزمايشگاه فقط توانستند خود را نجات دهند و در نتيجه تعدادي از سگ ها غرق شدند و تعدادي زنده ماندند.
هنگامي که آنها باز گشتند با تعجب ديدند که سگ هايي که تجربه مرگ را پشت سرگذاشته بودند تمام رفلکس هاي شرطي خود را نسبت به صداي زنگ از دست داده اند. پاولف از اين اتفاق عجيب نتيجه گرفت که تجربه مرگ مي تواند رفلکس هاي شرطي ما را از بين ببرد .
ما در زندگي ماشيني داراي رفلکس هاي شرطي نامطلوب و زيادي نسبت به محيط اطراف خود شده ايم که ياد مرگ مي تواند آنها را پاک کند .
تفاوت زبانها
و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين ، و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست ؛ در اين نشانه هايي است براي عالمان !
آيا نديدند که خداوند روزي را براي هر کس بخواهد گسترده يا تنگ مي سازد ؟ ! در اين نشانه هايي است براي گروهي که ايمان مي آورند.
پس حق نزديکان و مسکينان و در راه ماندگان را ادا کن ! اين براي آنها که رضاي خدا را مي طلبند بهتر است ، و چنين کساني رستگارانند.
آنچه بعنوان ربا مي پردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد ، نزد خدا فزوني نخواهد يافت؛ و آنچه را بعنوان زکات مي پردازيد و تنها رضاي خدا را مي طلبيد ( مايه برکت است ؛و) کساني که چنين مي کنند داراي پاداش مضاعفند .
در روي زمين پخش مي شويد ، تا اولين قدم خود را در راه رسيدن معشوق ، به ديگران مژده دهيد و لايق تلاش در راه تکامل خداوند باشيد سپس ، هنگامي که شما ( به صورت بشر ) همه جا پراکنده شديد ، ( وسعت خلقت و تکامل خود را از خاک تا بشر فراموش کرده ايد . )  و از نشانه هاي ديگر او شخصيت آفريني از ميان (همان جسم خاک مانند ) خودتان، زوجهايي (همانند هايي از لحاظ شخصيتي و ايدوئولوژيکي ) قرار داد، تا بوسيله آنان به آرامش برسيد و ميانتان ، دوستي و محبت و مهر نهاد ، بدرستيکه در اين نشانه ها (رموزي است ) براي کساني که متفکرند. و در مورد همه چيز انديشمندانه تحقيق کرده تا به حقيقت برسند و اين زيباترين نعمتهاي مودت و مهر خداوند است .
تا در اين مسير تکامل ، بيشتر در چگونگي آفرينش آسمانها و زمين و عظمت آنها و اختلاف زبانها و رنگها قرار بگيرند و ملتها را به هم نزديک کرده تا در مورد قرآن طبيعت که همان قرآن تکويني است و همينطور قرآن تدويني با هم به گفتگو پرداخته و گوش جان به نداي آسماني آن بسپارند تا مايه آرامش و کسب فضلشان باشد . ) !
ايمان
امام صادق (ع) از قول پيغمبر اکرم (ص) فرمودند ، نشانه هاي ايمان بنده مومن (يا انسان کامل ) ، 9 چيز است :
1- شادي و نشاط او را به باطل نکشاند، يعني درخوشيها از خدا غافل نشود.
2- خشم و غضب او را از طريق حق بيرون نبرد.
3- قدرت سبب تجاوزش نگردد، يعني اگر موقعيتي پيدا کرد، به خودپسندي و گناه گرفتار نشود .
4- زياديهاي سخنش را نگه دارد، يعني به دروغگويي ، چاپلوسي و غيبت نيفتد.
5- مازاد مالش را انفاق کند، يعني خمس مالش را بدهد ، و در راه خدا آنچه را که لازم است خرج کند.
6- در زندگي اقتصاد و ميانه روي را رعايت کند، يعني هيچ وقت به اسراف نيفتد ...
7- با دشمنانش مدارا نمايد، يعني هيچ وقت در فکر تلافي و کينه جويي نباشد.
8- خوي خوش داشته باشد، يعني اخلاقش خداپسندانه باشد.
9- سخاوتمند و آقا باشد، يعني هيچ وقت حالت گداصفتي و بخل نداشته باشد.
اکسيژن و هيدروژن دو عنصر ساده از عناصر طبيعت اند . هر کدام ساختمان خاصي دارند که اين ساختمان را از دست نمي دهند.
نه ساختمان اکسيژن به هيدروژن تبديل مي شود ، نه به عکس . اما هر گاه که اين دو با يکديگر همکاري مي کنند ، نظامي جديد به نام آب را پديد مي آورند که حيات موجودات زنده بر روي کره ي زمين به وجود آن بستگي دارد. شايد اين همکاري را بتوان موثرترين همکاري روي کره ي زمين دانست ، زيرا بزرگ ترين نتيجه و فايده را به دنبال دارد .
ويژگي هاي جهان واقعي عبارتند از :
الف ) هر موجودي از اجزاي خاص و معيني تشکيل شده است .
ب ) اين اجزاء با آرايش مخصوص به خود در کنار يک ديگر قرار گرفته اند .
پ ) هر يک از اين اجزاء خواص ويژه اي دارند که با وظيفه ي آنها هماهنگي دارد.
ج ) هر جزيي کار مخصوصي انجام مي دهد و وظيفه ي معيني بر عهده دارد .
د) ميان وظايف و مسئوليت ها پيوستگي و ارتباط مشاهده مي شود ، به
گونه اي که کار هر يک مکمل و ادامه ي کار ديگري است و کارها و مسئوليت ها در ارتباط با هم معنا مي يابند و اگر به کار يک جزء به تنهايي نگاه شود، ناقص و ناتمام به نظر مي آيد .
هـ ) نتيجه ي هر سامان و نظمي و هر همکاري و فعاليتي ، هدف خاصي است که آن را از سامان دهي ها و همکاري ها جدا مي کند .
از ويژگيهاي جهان واقعي « پيوستگي و ارتباط ميان وظايف و مسئوليتها» را چنين مي توان شرح داد :
الف ) کار هر يک از اجزاء مکمل و ادامه کار جزء ديگر است .
ب ) کارها و مسئوليت ها در ارتباط با هم معنا مي يابند .
ج ) اگر به کار يک جزء به تنهايي نگاه شود ، ناقص و ناتمام به نظر مي آيد .
شاخصه هاي اصلي
- شاخصه ي اصلي مجموعه هاي قانون مند و منظم هدف و غايت است .
- هدف و غايت عنصري است که سبب پيدايش يک نظام مي شود و به تمام فعاليت هاي آن معنا مي بخشد.
- ويژگي اي که مانند روح در همه ي اجزاء و فعاليت ها حضور دارد هدف است .
- بدون هدف پيوستگي و ارتباط و هماهنگي معنار ندارد و مجموعه ي داراي نظام شکل نمي گيرد .
- همکاري و پيوستگي و نظام براي آن ضرورت دارد که به هدف معيني منجر شود و به سرانجام روشني برسد
- درختي را به عنوان يک مجموعه ي نظام مند در نظر مي گيريم اين درخت داراي ريشه ، ساقه ، و برگ است . مواد تشکيل دهنده ي هر يک ، جاي قرار گرفتن آنها ، کار ويژه ي هر کدام و همکاري ميان آنها وقتي معنا پيدا مي کند که به هدفي منجر شود و ميوه اي به دست آيد از اين روست که مي گوييم همه اجزاء درخت کارهايي به هم پيوسته و هماهنگ انجام مي دهند و
رابطه اي حقيقي ميان مجموعه ي فعاليت ها برقرار است.
آسمان
آيه ي 3 سوره ملک :
آن خدايي که هفت آسمان بلند را به طبقاتي منظم بيافريد و هيچ در نظم خلقت خداي رحمان بي نظمي و نقصان نخواهي يافت بارها به ديده ي عقل در نظام مستحکم آفرينش بنگر تا هيچ سستي و خلل هرگز در آن تواني يافت ؟
از آيات او اين است که برق و رعد را به شما نشان مي دهد که هم مايه ترس و هم اميد است (ترس از صاعقه ، و اميد به نزول باران) ، و از آسمان آبي فرو مي فرستد که زمين را بعد از مردنش بوسيله آن زنده مي کند ؛ در اين نشانه هايي است براي جمعيتي که مي انديشند!
از آيات او اين است که آسمان و زمين به فرمان او برپاست ؛ سپس هنگامي که شما را ( در قيامت) از زمين فراخواند ، ناگهان همه خارج مي شويد ( و در صحنه محشر حضور مي يابيد ) !
از آن اوست تمام کساني که در آسمانها و زمين اند و همگي در برابر او خاضع و
مطيع اند !
او کسي است که آفرينش را آغاز مي کند، سپس آن را باز مي گرداند ، و اين کار براي او آسانتر مي باشد ؛ و براي اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين ؛ و اوست توانمند و حکيم !
خداوند مثالي از خودتان ، براي شما زده است : آيا (اگر مملوک و برده اي داشته باشيد ) ، اين برده هاي شما هرگز در روزيهايي که به شما داده ايم شريک شما ميباشند ؛ آنچنان که هر دو مساوي بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم
داشته باشيد ، آن گونه که در مورد شرکاي آزاد خود بيم داريد ؟! اينچنين آيات خود را براي کساني که تعقل مي کنند شرح مي دهيم .
ولي ظالمان بدون بدون علم و آگاهي ، از هوي و هوسهاي خود پيروي کردند! پس چه کسي مي تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدايت کند ؟! و براي آنها هيچ ياوري نخواهد بود !
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن ! اين فطرتي است که خداوند ، انسانها را بر آن آفريده ؛ دگرگروني در آفرينش الهي نيست ؛ اين است آيين استوار ؛ ولي اکثر مردم نمي دانند !
خداوند همان کسي است که بادها را مي فرستد تا ابرهايي را به حرکت در آورند ، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مي گستراند و متراکم مي سازد؛ در اين هنگام دانه هاي باران را مي بيني که از لا به لاي آن خارج مي شود ، هنگامي که اين ( باران حياتبخش ) را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي رساند ، ناگهان خوشحال مي شوند ...
و قطعاً پيش از آنکه بر آنان نازل شود مايوس بودند !
آيا آنان با خود نينديشيدند که خداوند ، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براي زمان معيني نيافريده است ؟! ولي بسياري از مردم (رستاخيز و ) لقاي پروردگارشان را منکرند!
حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين ، و به هنگام عصر و هنگامي که ظهر مي کنيد .
امامان و انبيا
آنچه بيش از همه بايد روي آن بحث شود حکومت خدا يا حکومت غير خداست. آنهم بخاطر برپائي عدالت در جهان .
زيرا تا خود خدا حکومت نکند عدالت برپا نخواهد شد .
روشن است که هيچيک از راه و روشهاي مطرح شده توسط انسانها ، از هر صنف و کشوري نتوانسته است معطوف به عدالت شود و روشنتر از آن اينکه ، فقط با مديريت خود خدا اين امر تحقق مي يابد .
در تاپيک هاي مربوطه به اين امر پرداخته ايم .
اضافه کنم که :
ما به مديراني احتياج داريم که مجرا باشند نه مدعي . بشنوند نه اينکه اظهار نظر کنند .
مجراي لطف و فيض الهي ، به جامعه باشند و خدا را بشنوند و ارائه دهند نه اينکه خود بخواهند به عنوان منبع دانش مديريت کنند.
عشق و علاقه ما به انبيا مثل حضرت داود و سليمان و محمد و امامان مثل علي تا مهدي و بعد از آن به اولياء خدا ، از آن جهت است که اينها شفاف هستند و مجرا و نه مدعي و نظريه پرداز .
بحث اينست که امامان بشريت که الگوي رفتاري واحد براي همه دنيا هستند . شفاف بودند و در اين شفافيت همه نور و همه خدا را به دنيا مي تاباندند.
همه انبيا هم همينطور بودن و رسول الله و حضرت ابراهيم و حضرت عيسي پيامبر خاص بودند .
و محمد در آخر شفافيت و گرفتن و خلافت و امامان و پيامبري بود .
آيا راهي جز آنکه خدا از طريق انتخاب شده خود ، مدييت و حکومت کند هست ؟ تا از همين امروز گوهر آزادي را در دستان خود داشته باشيم .
اين انسان انتخاب شده ، حجت ظاهر خدا بر عالم است چه حجت غايب حضرت مهدي (ع) هستند و حجت ظاهر انتخاب شده خدا و سرباز مهدي و مرتبط با او هستند .
در همه تاريخ حجتي در زمين بوده و هست .
بحث امامت و غير آن بحث عدالت و ظلمت است. بحث حکومت خدا و غير خداست.
محور دوم : ويژگي هاي انبيا
ايشان مي گويد : انبيا داراي ويژگي هاي سه گانه هستند :
أ‌. دانش آنان بدون واسطه از جانب خدا است؛
ب‌. آنان در گفتار و رفتار ، معصوم از گناه و خطا مي باشند؛
ج. سخنان آنان براي ديگران حجت مي باشد؛
آنگاه نتيجه مي گيرد هرگاه ما دانش امامان شيعه را بدون واسطه و اکتسابي ندانيم و از اين طرف آنان را در گفتار و روش معصوم بشناسيم و سخنانشان براي ديگران حجت باشد، با انبيا تفاوتي ندارند و مساله خاتميت کاملاً مخدوش مي شود.
و اينگونه بود ( استنباط ضمني اين حقير ) که اي انسان با لطفي که به تو شد (امامان نشانه اي از صفت لطف الهي اند )
حجت تمام گرديد ، باشد که همواره صراط مستقيم را برگزيني .
اما امام آخر مهدي موعود (عج) از نظرها پنهان گشت تا شاهد حرکت انسانها باشد (اين است که ميگويند آقا ناظر اعمال ماست) و روزي که دوباره انسان از راه راستي منحرف گردد مشرف خواهند شد و آخرين مصلح خواهند بود.
رستاخيز
« ... يدَبِرُ الاَمرَ يفَصَّلُ الاياتِ لَعَلَّکُم بِلِقاءِ رَبَکُم توقِنون » ؛
امور جهان آفرينش را تدبير مي کند و آيات خود را براي شما تشريح مي نمايد تا شما براي رستاخيز و لقاي پروردگار خود يقين پيدا کنيد .
اين بخش از آخرين قسمت آيه است و در اين قسمت روي دو مطلب تکيه شده است:
1. تدبير جهان آفرينش از آن خداست.
2. هدف از تشريح آيات خلقت ، توجه دادن مردم به روز رستاخيز است .
در مورد قسمت اول ، نظر قرآن اين است که تدبير جهان خلقت از آن خداست . گاهي اين مطلب را با جمله « يدَبِّرُ الامر ؛ تدبير امور خلقت با اوست » بيان مي نمايد و گاهي با جمله « لَه مُلکُ السَّمَواتِ وَ الاَرضِ يحيي وَ يميتُ وَ هُوَ عَلي کُلِّ شيٍ قَديرٌ : حکومت آسمان ها و زمين در دست خداوند است . زنده مي کند و به آثار رحمت الهي بنگر که چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مي کند؛ چنين کسي ( که زمين مرده را زنده کرد ) زنده کننده مردگان ( در قيامت ) است ؛ و او بر همه چيز تواناست ، خدا همان کسي است که شما را آفريد در حالي که ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتواني ، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيري قرار داد ؛ او هر چه بخواهد مي آفريند ، و دانا و تواناست.
و روزي که قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مي کنند که جز ساعتي (در عالم برزخ) درنگ نکردند! اينچنين از درک حقيقت بازگردانده مي شوند.
ولي کساني که علم و ايمان به آنان داده شده مي گويند: « شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ کرديد ، و اکنون روز رستاخيز است، اما شما نميدانستيد!»
آن روز عذر خواهي ظالمان سودي به حالشان ندارد، و توبه آنان پذيرفته نمي شود.
ما براي مردم در اين قرآن از هرگونه مثال و مطلبي بيان کرديم؛ و اگر آيه اي براي آنان بياوري، کافران مي گويند: « شما اهل باطليد ( و اينها سحر و جادو است » !
اين گونه خداوند بر دلهاي آنان که آگاهي ندارند مهر مي نهد !
اکنون که چنين است صبر پيشه کن که وعده خدا حق است؛ و هرگز کساني که ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و از راه خود منحرف نکنند ) !
« و بر همه اشياء قادر است » . به مسئاله تدبير اشاره مي کند.
او زنده را از مرده بيرون مي آورد ، و مرده را از زنده ، و زمين را پس از مردنش حيات مي بخشد ، و به همين گونه روز قيامت ( از گورها) بيرون آورده مي شويد !
به آثار رحمت الهي بنگر که چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مي کند ؛ چنين کسي (که زمين مرده را زنده کرد) زنده کننده مردگان (در قيامت )است؛ و او بر همه چيز تواناست!
ولي کساني که علم و ايمان به آنان داده شده مي گويند : شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ کرديد ، و اکنون روز رستاخير است، اما شما
نمي دانستيد! »
آن روز که قيامت برپا مي شود، مجرمان در نوميدي و غم و اندوه فرو مي روند براي آنان شفيعاني از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهايي که آنها را همتاي خدا قرار داده بودند کافر مي شوند !
آن روز که قيامت بر پا مي گردد، ( مردم ) از هم جدا مي شوند؛
اما آنان که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغي از بهشت شاد و مسرور خواهند بود .
و اما آنان که به آيات ما و لقاي آخرت کافر شدند، در عذاب الهي احضار ميشوند.
فطرت
خداوند مثالي از خودتان، براي شما زده است: آيا (اگر مملوک و برده اي داشته باشيد)، اين برده هاي شما هرگز در روزي هايي که به شما داده ايم شريک شما مي باشند؛ آن چنان که هر دو مساوي بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد، آن گونه که در مورد شرکاي آزاد خود بيم داريد؟! اين چنين آيات خود را براي کساني که تعلق مي کنند شرح مي دهيم .
ولي ظالمان بدون علم و آگاهي، از هوي و هوس هاي خود پيروي کردند! پس چه کسي مي تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدايت کند؟! و براي آن ها هيچ ياوري نخواهد بود!
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن! اين فطرتي است که خداوند، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولي اکثر مردم نمي دانند!
اين بايد در حالي باشد که شما به سوي او بازگشت مي کنيد و از (مخالفت فرمان) او بپرهيزيد، نماز را بر پا داريد و از مشرکان نباشيد ...
از کساني که دين خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسيم شدند! و (عجب اين که) هر گروهي به آن چه نزد آن هاست (دلبسته) و خوشحالند !
هنگامي که رنج و زياني به مردم برسد، پرودگار خود را مي خوانند و توبه کنان به سوي او باز مي گردند؛ اما همين که رحمتي از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهي از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک مي شوند.
(بگذار) نعمت هايي را که ما به آن ها داده ايم کفران کنند! و (از نعمت هاي زودگذر دنيا هرچه مي توانيد) بهره گيريد؛ اما به زودي خواهيد دانست (که نتيجه کفران و کامجويي هاي بي حساب شما چه بوده است)!
آيا ما دليل محکمي برآنان فرستاديم که از شرکشان سخن مي گويد (و آن را موجه مي شمارد)؟! |
و هنگامي که رحمتي به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مي شوند؛ و هرگاه رنج و مصيبتي به خاطر اعمالي که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأيوس مي شوند!
آيا نديدند که خداوند روزي را براي هر کس بخواهد گسترده يا تنگ مي سازد؟! در اين نشانه هايي است براي گروهي که ايمان مي آورند.
پس حق نزديکان و مسکينان و در راه ماندگان را ادا کن! اين براي آن ها که رضاي خدا را مي طلبند بهتر است، و چنين کساني رستگارانند.
ان چه به عنوان ربا مي پردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت؛ و آن چه را به عنوان زکات مي پردازيد و تنها رضاي خدا را مي طلبيد (مايه برکت است ) و کساني که چنين مي کنند داراي پاداش مضاعفند.
خداوند همان کسي است که شما را آفريد، سپس روزي داد، بعد مي ميراند، سپس زنده مي کند؛ آيا هيچ يک از همتاياني که براي خدا قرار داده ايد چيزي از اين کارها را مي توانند انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آن چه همتاي او قرار مي دهند.
فساد، در خشکي و دريا به خاطر کارهايي که مردم انجام داده اند آشکار شده است؛ خدا مي خواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد(به سوي حق) بازگردند!
بگو: «در زمين سير کنيد و بنگريد عاقبت کساني که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بيشتر آن ها مشرک بودند!
روي خود را به سوي آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آن که روزي فرا رسد که هيچ کس نمي تواند آن را از خدا باز گرداند؛ در آن روز مردم به گروه هايي تقسيم مي شوند :
هر کس کافر شود، کفرش بر زيان خود اوست؛ و آن ها که کار شايسته انجام دهند، به سود خودشان آماده مي سازند.
اين براي آن است که خداوند کساني را که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، از فضلش پاداش دهد؛ او کافران را دوست نمي دارد!
و از آيات (عظمت) خدا اين است که بادها را به عنوان بشارتگراني مي فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سيراب کند) و کشتيها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گيريد؛ شايد شکرگزاري کنيد.
و پيش از تو پيامبراني را به سوي قومشان فرستاديم؛ آن ها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولي(هنگامي که اندرزها سودي نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مومنان را ياري کرديم)؛ و ياري مومنان، همواره حقي است بر عهده ما!
باغ
آب باران دو نوع گردش در درون زمين را شکل مي دهد. يکي در عمق سطح زمين(بالاي لايه يا لايه هاي سفت و فشرده و سنگي زمين) که دوران وجود و گردش آن به طور ميانگين تقريباً 10 روز است، و ديگري نفوذ در اعماق زمين (نفوذ به زير لايه هاي سفت و فشرده و سنگي زمين)، که دوران گردش و وجود آن مي تواند 1000 سال طول بکشد .
نکات آيات :
1. ميزان بارندگي و تبخير به يک اندازه است :
چنانکه در آيه گفته شده ميزان بارش آب به زمين و ميزان تبخير شدن آب از زمين به يک اندازه است. برآورد مي شود که در سال 513 ترليون تن آب به زمين مي بارد و همين اندازه نيز تبخير مي شود، که بخش عمده آن از درياها و اثيانوي ها است، و در مرتبه پس از آن از حوضه هاي آبي ديگر روي زمين، و در مرتبه پس از آن از ترشح و عرق درختان است .
2. آب درون زمين آب باران است و برخي از درختان از آب درون زمين استفاده مي کنند: چنانکه در آيه گفته شده آب هاي درون زمين در واقع آب باران است که در زمين فرو رفته از جمله در عمق کم زمين روان مي شود . اين آب ها به طور ميانگين تا ده روز مي توانند روان باشند و به حوضه هاي آبي مي ريزد، و بر عکس از حوضه هاي آبي نيز وارد چشمه ها و راه هاي آبي مي شود و از راه هاي باريک و موئي به بالا نفوذ مي کند و درختان از آن استفاده مي کنند و درختاني که خود ريشه در اعماق دارند آب خود را از آن مي گيرند .
بخش ديگري از آب باران از لايه يا لايه هاي سفت و سنگ هاي شکافته زمين نفوذ کرده به اعماق مي رود و انبار مي شود، و مدت 1000 سالي مي تواند باقي بماند. در جهان دانش در اين رابطه يک تئوري مي بينيم که مربوط به قرن هفدهم است (يعني بيش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که مي گويد آب منايع زمين همان آب باران است که درون زمين نفوذ مي کند . البته در اين تاريخ قرآن ترجمه شده در غرب وجود داشته و احتمال اين که منبع برخي تئوري ها قرآن باشد نيز بعيد نيست .
« وَ فِي الَرضِ قِطَعٌ مُتَجاوِزاتٌ وَ جَنّاتٌ مِن اَعنابٍ وَ زَرَعٌ وَ نَخيِلٌ صِنوانِ يسقي بَماءٍ واحِدِ وَ نُفَضّلُ بَعضَها عَلي بَعضٍ فِي الُکُلِ اِنّ في ذَلِکَ لَاياتٍ لِقَومِ يَعقِلون »
در زمين قطعاتي پيوسته و مختلف وجود دارد دارد و در آن باغ هايي از انگور و زراعت و نخل هايي که از يک ريشه و يا دو ريشه روييده اند وجود دارد، همگي با يک آب سيراب مي شوند و ميوه برخي را بر برخي ديگر برتري داده ايم و در اين موضوع براي گروه انديشمند، نشانه هايي (از عظمت و قدرت خدا) است .
زمين در نگاه هاي نخستين ما به صورت هاي مختلفي جلوه مي کند؛ پاره اي از آن را به گونه سنگلاخ و شوره زار مي بينيم که براي هيچ نوع کشت شايستگي ندارد و چه بسا در اسرار آفرينش اين قسمت در شگفت مي مانيم و از خود مي پرسيم هدف از آفريدن اين پهنه هاي غير قابل کشت چيست؟ ولي به طور مسلم نتايجي دارد که سر پنجه علم به تدريج از آن پرده بر مي دارد .
ولي پاره اي ديگر از سرزمين ها را حاصلخيز و آماده هر نوع کشاورزي مي بينيم که به صورت يک منبع سرشار از حيات و زندگي، جنبش و حرکت جلوه گري مي کند .
قرآن اختلاف چهره هاي گوناگون زمين را گواه بر وجود تدبير در جهان آفرينش مي داند و در آغاز آيه مورد بحث مي فرمايد:
« وَ فِي الاَرضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتُ »
در روي زمين قطعات گوناگون و به هم پيوسته اي وجود دارد .
آيا وجود اين قطعات رنگارنگ دليل بر وجود حکومت عقل محيط بزرگي، بر اين کره خاکي نيست؟ آيا پديدآمدن اين چهره هاي مختلف از ماده واحد جهان (اتم) گواه بر مداخله يک مبدا قدرت و دانش، در خلقت زمين نمي باشد؟؟
درست است که اختلاف چهره زمين، معلول يک سلسله علل طبيعي و به عبارت ديگر، اثر مستقيم ترکيب عناصر مختلفي است که در زمين وجود دارد و چهره آن را به گونه هايي در مي آورد؛ ولي بايد مبدا اختلاف عناصر چيست؟
اختلاف در عنصري با عنصري ديگر در اختلاف بين اتم هاي آنها است . از نظر تعداد پروتون ها و الکترون هاي آن ها و در حقيقت همين اختلاف تحت ضابطه و قانون خاصي است که اختلال در آن، سبب نابودي عنصر مي شود . آيا اين انضباط در ساختمان موجودي بدون مداخله يک فاعل دانا و توانا صورت مي پذيرد؟؟؟؟؟
بنابراين گذشته از اين که انضباط ذرات مخصوص هر اتم، گواه بر وجود تدبير در جهان آفرينش است؛ پديدآوردن يک اختلاف در سطح کره خاک در ماده واحد اتم با نظامي که بيان گرديد خود بزرگترين گواه است که خدايي دانا و توانا از روي نقشه و تدبير و مقايسه و اندازه گيري خاصي، از ماده واحد، اين اختلاف را به وجود آورده است ...
باد
از آيات(عظمت) خدا اين است که بادها را به عنوان بشارتگراني مي فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند(و سيراب کند) و کشتيها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گيريد؛ شايد شکرگزاري کنيد.
خداوند همان کسي است که بادها را مي فرستد تا ابرهايي را به حرکت درآورند، سپس آن ها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مي گستراند و متراکم مي سازد؛ در اين هنگام دانه هاي باران را مي بيني که از لا به لاي آن خارج مي شود، هنگامي که اين (باران حياتبخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي رساند، ناگهان خوشحال مي شوند...
اگر ما بادي بفرستيم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، (مايوس شده) و پس از آن راه کفران پيش مي گيرند!
تو نمي تواني صداي خود را به گوش مردگان برساني، و نه سخنت را به گوش کران هنگامي که روي برگردانند و دور شوند !
و (نيز) نمي توان نابينايان را از گمراهيشان هدايت کني؛ تو تنها سخنت را به گوش کساني مي رساني که ايمان به آيات ما مي آورند و در برابر حق تسليمند!
خدا همان کسي است که شما را آفريد در حالي که ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتواني، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيري قرار داد؛ او هرچه بخواهد مي آفريند، و دانا و تواناست.

طبيعت آموزگار انسان

درختي به مردي گفت : ريشه هاي من در اعماق خاک سرخند، و من به تو ميوه مي دهم .
مرد به درخت گفت: چقدر ما به يکديگر شباهت داريم . ريشه هاي من نيز در اعماق خاک سرخند .
خاک سرخ به تو قدرت مي دهد تا به من ميوه عطا کني، و به من مي آموزد تا با سپاس و امتنان عطايت را بپذيرم .
آيا روزي فرا خواهد رسيد که طبيعت، آموزگار انسان، بشريت، کتابش و زندگي، مدرسه اش باشد؟
آيا آن روز فرا خواهد رسيد؟
ما در اين باره چيزي نمي دانيم، اما ضرورتي را احساس مي کنيم که همواره ما را به سمت رشدي معنوي سوق مي دهد . رشد معنوي، فهم زيبايي آفرينش است با مهري که در دل داريم، و افشاندن بذر سعادت و نيکبختي است با عشقي که به زيبايي داريم .
جبران خليل جبران
طبيعت (مادر)
طبيعت، دستان پذيراي خويش را به سوي ما دراز مي کند و ما را فرا مي خواند تا از زيبايي اش بهره مند شويم . اما ما از سکوتش مي هراسيم و به هياهوي شهرها مي گريزيم .
در طبيعت، همه چيز از مادر حکايت مي کند. خورشيد، مادر زمين است، با نور و گرما به او شير مي دهد و شبانگاهان هيچ گاه فرزندش را ترک نمي گويد، مگر آن که او را با لالايي دريا و سرود پرندگان و زمزمه ي نرم جويبار خوابانده باشد. زمين، مادر درختان و گل هاست . به دنياشان مي آورد، پرورششان مي دهد و آنگاه از شيرشان مي گيرد . درختان و گل ها نيز مادران مهربان ميوه ها و دانه هاي دلبندشان هستند . مادر اين نمونه ي ازلي همه ي وجود، روحي جاودانه و سرشار از زيبايي و عشق است .
"از سخنان جبران خليل جبران"
طبيعت خيلي چيزها براي ياد دادن به ما دارد کافي ست که به آن توجه و دقت کنم و قصدمان شناخت آن و يادگيري از آن باشد .

انرژي

انرژي هاي شخصي ما مي توانند با هماهنگي با محيط اطراف منجر به ايجاد يک جريان انرژي شود .
يک کانال انرژي به اين صورت به وجود مي آيد که انرژي ذاتي زمين و ضربان هاي آن در اتصال با کيهان قرار گرفته و متمرکز مي گردد . اين انرژي طبيعي و لايزال در بسياري از جاها به چشم مي خورد، از کريستال طبيعي گرفته تا نيروي حياتي حيوانات و گياهان . مثلا انرژي هاي شخصي ما مي توانند با هماهنگي با محيط اطراف منجر به ايجاد يک جريان انرژي شود و اين گونه است که مثلا در پارک نزديک منزل شما يک کانال انرژي شکل مي گيرد . همه پارک ها حاوي جريان هاي انرژي نيستند اما آنهايي که به علت زيبايي طبيعي مورد حفاظت قرار گرفته اند احتمالا چنين جريان هايي را در دل خود دارند . ممکن است نيروي ذاتي چنين مکان هايي با احساسات مردمي که در آنجا گرد هم آمدند و براي نخستين بار به ويژگي مکان پي برده و به حفاظت آن همت گماشتند بر هم تاثير گذاشته باشند .
ما به شيوه اي خلاق با انرژي هاي اطراف خود تاثير متقابل داريم و به اين ترتيب هم از محيط انرژي مي گيريم و هم به آن انرژي مي بخشيم . مکان مورد علاقه شما در باغ يا جنگل به واسطه ي انرژي که شما به آن مي دهيد مي تواند به يک کانال انرژي بدل گردد .
ديروز براي پياده روي و ورزش به پارک نزديک خانه مان رفته بودم در آنجا احساس شادي و خوشحالي مي کردم به خودم مي گفتم چقدر درخت ها، آسمان، اين مسيري که در آن راه مي روم زيبا و زنده هستند با انگشتانم هوا را چنگ مي زدم و مي خواستم هوا را لمس کنم به اين ميگن انرژي آن هم از نوع مثبت مگه نه
کانال هاي انرژي
يکي از راه هايي که به تجربه ي باطني ختم مي شود، مکان هاي مقدس و طبيعت وحشي دست نخورده ي کره ي زمين است که بعضي اوقات موجب تغيير سطح هوشياري مي گردد . معمولا اين مناطق داراي خصوصيات بسيار ويژه ي طبيعي اند .
مثلا اين که هميشه به طرزي وصف ناپذير زيبا هستند . ممکن است داراي آبشارها و جنگل هاي وسيع و سرسبز با درختان سر به فلک کشيده باشد و يا ممکن است از ويرانه هاي باستاني تشکيل شده باشد . آنچه که به اين مکان ها ويژگي عرفاني مي بخشد وجود کانال هاي انرژي است . در واقع کانال انرژي با جريان هاي انرژي بزرگ و کوچک خود با ما، الهام، سکوت، روح و انرژي مي بخشد . اما اين طور نيست که کانال هاي انرژي فقط در مکان هاي مشهور باشند آن ها در همه جا وجود دارند . ممکن است اين کانال ها از ميان شهرتان و يا حتي حياط خانه تان بگذرند .
کانال انرژي چيست ؟
کانال انرژي، مکاني با نيرو و انرژي متمرکز است که در هماهنگي با آگاهي انسان عمل مي کند .
هماهنگي چيست و چه نقشي دارد و چگونه اتفاق مي افتد ؟
در مکان هايي در کوه و طبيعت حس خوبي نسبت به آن مکان داشتم حس مي کردم که آن مکان چقدر زنده است . آرامش خاصي دارد و حضور خدا را حس مي کردم . ولي نمي دانستم آن مي تواند يک کانال انرژي باشد و عملکرد متناسب با آن محيط را بدون اين که خودمان متوجه باشيم انجام مي دهيم که شايد بشود گفت که در واقع با آن هماهنگ مي شويم .

رنگها

از جمله موارد توصيف طبيعت در قرآن، توصيف رنگهاست . تنوعي که حس کنجکاوي انسان ها را بر مي انگيزد و به انسان گوشزد مي کند که درباره علت پيدايش رنگ ها تأمل کند و از سوي ديگر نسبت به برخي از رنگ ها مي گويد: اين رنگ، براي بينندگان و تماشگران ايجاد سرور مي کند(بقره/69) . رنگ ها در طبيعت به دو بخش تقسيم مي شوند: رنگ هايي که حزن آورند و رنگ هايي که شادي آفرين هستند . قرآن به رنگ هاي شادي بخش، اهميت ويژه اي مي دهد که شگفتي همگان را برمي انگيزد و انگيزه اي براي جلب توجه به وجود مي آورد مانند رنگ زرد، رنگ سبز و سفيد . مثلا در اوصاف بهشتيان از رنگ سبز ياد مي کند که بهشتيان بر پشتي هاي سبز رنگ تکيه زده اند (رحمن/76) يا از رنگ سفيد در توصيف نوشيدني هاي اهل بهشت ياد مي کند : بيضاء لذه للشاربين .(صافات/40) از تنوع رنگ هاي ميوه ها به عنوان يک نعمت ياد مي کند : آيا ندانستي که خداوند از آسمان آبي فرو فرستاد . ما بدان آب ميوه هايي با رنگ هاي گوناگون خارج ساختيم و نيز از کوه ها راه ها و رگه هاي سفيد، سرخ و به رنگ هاي مختلف و گاه به رنگ کاملا سياه پديدار نموديم .(فاطر/27)
واقعا اين پرسش مطرح است که اگر تمام اين ميوه ها با طعم و مزه هاي مختلف به يک رنگ بودند، جاذبه اي براي خوردن وجود نداشت و از آن لذتي ايجاد نمي شد . خداوند اين تنوع رنگ ها را در طبيعت يکي از نعمت هاي الهي مي داند. اين شيوه از توصيف در طبيعت نسبت به ابرها، بادها، کوه ها، دشت و بيابان ها و سبزي ها نيز صادق است . به عنوان نمونه مي توان به آيات زير مراجعه کرد: سوره نباء/14، اعراف/57، نازعات/32 و فاطر/27 .
جالب اين جاست که يکي از محورهاي طبيعت، زمانها و مکانهاست . همان طور که برخي از مکان ها داراي زيبايي و جاذبه است، برخي مکان ها در فرهنگ قرآن ارزشمند و مقدس و معنويت آفرين است مانند مسجدالاقصي، مسجدالحرام، کوه طور و محراب زکريا . همين طور از بعد معنوي برخي زمان ها در طبيعت ارج و منزلتي خاص دارند و روح افزا هستند . اين زمان ها، مانند مکان هاي لذت بخش، شادابي معنوي به ارمغان مي آورند و خداوند، رحمت و عنايت مخصوص در آن اوقات به انسان ها دارد و به عنوان نمونه در قرآن از وقت سحر، صبحگاهان به عنوان زماني بس ارجمند ياد مي کند و مي فرمايد : در آن هنگام به عبادت و راز و نياز مشغول باشيد . کسي که در اين زمان با خدا ارتباط پيدا کند از فرصت هاي ديگر بهتر و ارجمندتر است . زيرا اميد است که پروردگار چنين شخصي را که در اين ساعت بيدار مي شود به عبادت و راز و نياز با خدا مشغول مي شود به مقامي ستوده برساند(اسراء/79).
صبح و نسيم صبحگاهي يکي از بهترين اوقات طبيعت است که براي ورزش و استشمام هواي آزاد استفاده مي شود، اما قرآن اين زمان را هم براي لذت معنوي و هم براي لذت مادي از بهترين فرصت ها معرف مي کند . خوشا به حال آن انسان هايي که به جاي خواب در اين زمان بيدارند و لذت بهره گيري از صبح را به غفلت خواب جايگزين نمي کنند .

اهداف ذکر طبيعت

مهم ترين نکته، جهت گيري ذکر طبيعت در قرآن است . انسان ها به ويژه مخاطبان قرآن، کم و بيش طبيعت ياد مي کند تا اثبات مانع کند و از پيچيدگي ها و شگفتي ها ي طبيعت به عنوان مظاهر خلق خدا ياد کند . به عنوان نمونه : سوره انعام آيه 1 و احقاف/1-3 .
البته گاهي در ابعاد دقيق تر زيبايي هاي طبيعت بازگفته مي شود، مانند دلالت بر توحيد يا تنزيه خداوند از داشتن فرزند (انعام/100-101) يا داشتن نظم و پيوند . يا ذکر آن ها توجه دادن به عظمت، قدرت، تدبير و رحمت و حکمت گسترده علم الهي است.(زمر/71، فرقان/60-62، حج/61، انعام/63-64، نور/45) .
و جالب تر از همه اين ها که نشان دهنده تعادل و واقع گرايي قرآن مي باشد، تشويق به بهره برداري از طبيعت و استفاده از لذات حسي است(انعام/142-144) . به نظر من اين شيوه بيان از ويژگي در قرآن است که به شکل معتدلي ما را در استفاده از طبيعت تشويق مي کند .
به همين دليل در جايي قرآن در خطاب به پيامبر مي گويد: بگو زيورهاي را که خدا براي بندگانش پديد آورده و نيز روزي هاي پاکيزه را چه کسي حرام گردانيده؟ بگو اين نعمت ها در زندگي دنيا براي کساني است که ايمان آورده اند(اعراف/32) .
نکته ديگر ذکر شگفتي هاي طبيعت در قرآن به اين جهت است که از غرور و عجب و خودخواهي باز دارد و نور ايمان در دلها ايجاد شود . يا از رفتار گذشته ها عبرت بگيرد.
گاهي قرآن با ذکر نمونه اي از طبيعت در جهت تربيت نفس و جلوگيري از غفلت او سخن مي گويد: مثلا در آن جا که از طوفان دريا و تلاطم کشتي ها سخن مي گويد و اين حالت طبيعت را بيان مي کند از آن جهت که انسان در حالت گشايش و وفور نعمت خدا را فراموش مي کند و به هنگام سختي و فشار به ياد پروردگار مي افتد؛ خدا اين حالت را در ضمن حادثه اي طبيعي ذکر مي کند :
او کسي است که شما را در خشکي و دريا مي گرداند، تا وقتي که در کشتي و در حالت آرامش هستيد که با بادي خوش در حرکت است افرادي در اين حالت شاد هستند .(و از ياد خدا غافل)، اما بناگاه بادي سخت بر آن ها وزد و موج از هر طرف بر ايشان تازد يقين کنند که در محاصره افتاده اند، در آن حال خدا را پاکدلانه مي خوانند که اگر ما را از اين ورطه برهاني، قطعا از سپاسگزارانيم(يونس/22) .
اين ها نمونه هايي از اهداف ذکر طبيعت است، البته اهداف بسياري در ذکر طبيعت مي باشد که به همين نمونه ها بسنده شد، چنانکه مباحث ديگري در ذکر طبيعت مطرح است، مانند اسلوب قرآن در توصيف طبيعت، مقايسه ميان شيوه قرآن و شيوه کتاب هاي مقدس، اعجاز علمي قرآن در بيان مسائل طبيعي و موضوعات ديگري که هر يک بحث مستقلي را مي طلبد .
پ: به ندرت در مي يابيم که پديده هاي خارق العاده گرداگردمان را فرا گرفته اند . معجزه ها پيرامونمان رخ مي دهند، نشانه هاي خدا راه را به ما نشان مي دهند، فرشتگان تمنا مي کنند صداشان را بشنويم -اما، از آن جا که آموخته ايم که قواعد و فرمول هايي براي رسيدن به خدا وجود دارد، به هيچ يک از اين پديده ها توجه نمي کنيم . نمي فهميم که او جايي است که ورودش را روا بدارند .
دين
انسان با تحولي که به تبع انقلاب معنوي اسلام در جهان ايجاد شده است وضع تازه اي در برابر هستي خواهد يافت . «من»، يعني «کيفيت حضور انسان در عالم وجود» است که دگرگون خواهد شد و اگر اين ديگرگوني در ادبيات بازگويي شود، بايد منتظر بود که ادبيات داستاني تسليم تحولي عظيم حتي در فرم و قالب بشود . نبايد رمان معاصر را همچون ظرفي بينگاريم که درباره مظروف خويش بي طرف است و به همان سهولت که آب در پياله جاي خويش را به شربت وا مي گذارد، رمان نيز محتواي تفکر معنوي را بپذيرد . سخت به اشتباه رفته ايم اگر چنين بينديشيم . رمان نويس چيزي را جز تجربيات حيات يخويش که چگونگي حضور او در عالم تعين مي بخشد نمي نويسد؛ نمي تواند بنويسد .
کاراکترها همه از بطن نويسنده پاي به عالم داستان مي گذارند و به اين لحاظ چاره اي نيست مگر آنکه آنان را مراتب و وجوه مختلف و متعدد «من» بدانيم . تا اين «من» متحول نشود، رمان نويسي متحول نخواهد شد و محتواي ديگري را نخواهد پذيرفت .
انقلاب امري خلاف آمد عادت است، يعني عادت نه قادر به آفرينش انقلاب است و نه قادر به حفاظت از انقلابي که روي مي نمايد... و نه آن که مي تواند انگيزه هاي انقلاب را بخشکاند . اگر عادت مي توانست چنين کند عادات و ملکات لازم با پنجاه سال حکومت پهلوي طلب انقلاب را در دل ها و سينه ها يکسره نابود مي کرد، اما چنين نشد و چنين نيز نخواهد شد . هر چند خود انقلاب اسلامي بعد از هدم عادات گذشته و ملکات تازه اي را به همراه بياورد، اما با تزريق اين عادات در قالب ظاهري رمان و داستانسرايي با تقليد از فرم رمان، ادبياتي داستاني متناسب و هم شأن انقلاب به وجود نخواهد آمد .
بايد از ميان انسان هايي که تحول معنوي انقلاب اسلامي را به جان آزموده اند و جوهر رمان را نيز شناخته اند کساني مبعوث شوند که اين وظيفه را بر عهده گيرند و نبايد انتظار داشت که نتايج مطلوب به آساني و بي زحمت و ممارست بسيار فراچنگ آيد .
رسولان انقلاب بايد به «جوهر» رمان دست پيدا کنند نه «فرم و قالب» آن؛ و البته از آن جا که اين روزگار، روزگار اصالت روش ها و ابزار است، بدون ترديد .
تا جوهر رمان مسخر ما نشود فرم و قالب آن نيز به چنگ ما نخواهد آمد . و اين سخن در باب ديگر هنرها نيز صادق است .
انسان
چه نيرويي غير از خالق مي تواند از خاک تيره و خاموش، انساني متمدن و سراسر نور و لطافت و زيبائي خلق کند؟ در شماره گذشته آفرينش انسان از نظر دانشمندان، اجمالا مورد بررسي قرار گرفت و اينک به سراغ قرآن و احاديث مي رويم تا ببينيم خداوندي که خود خالق هستي و انسان است؛ در اين باره چه مي فرمايد . و همچنين نظر خاندان وحي که پيوسته با خالق هستي بخش در ارتباط بودند، چيست؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page