البانی روایت کرده است:
1589 - حديث: " أن النبى صلى الله عليه وسلم غضب حين رأى مع عمر صحيفة فيها شىء من التوراة وقال: أفى شك أنت يا ابن الخطاب؟ ألم آت بها بيضاء نقية؟ لو كان أخى موسى حيا ما وسعه إلا اتباعى " (ص 2/6) .
*حسن.
إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل (6/ 34) (ر.ک:تصویر الحاقی)
ترجمه: پیامبر صلی الله علیه و آله خشمگین شدند هنگامی که در دست عمر صحیفه ای دیدند که در آن مطالبی از تورات بود. فرمودند: آیا ای پسر خطاب در شک هستی؟ آیا پاک و روشن نیاوردم؟ اگر برادرم موسی زنده بود، چاره ای جز تبعیت از من نداشت.
البانی می نویسد: این روایت حسن است.
او در ادامه می گوید: اما این حدیث قوی است و برای آن شواهد بسیاری هست.
روایت مشابه::
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ، حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ، عَنْ مُجَالِدٍ, عَنْ عَامِرٍ، عَنْ جَابِرٍ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَتَى رَسُولَالله صَلى الله عَليهِ وسَلم بِنُسْخَةٍ مِنَ التَّوْرَاةِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ الله هَذِهِ نُسْخَةٌ مِنَ التَّوْرَاةِ، فَسَكَتَ, فَجَعَلَ يَقْرَأُ وَوَجْهُ رَسُولِ الله صَلى الله عَليهِ وسَلم يَتَغَيَّرُ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ مَا تَرَى مَا بِوَجْهِ رَسُولِ الله صَلى الله عَليهِ وسَلم؟! فَنَظَرَ عُمَرُ إِلَى وَجْهِ رَسُولِ الله صَلى الله عَليهِ وسَلم فَقَالَ: أَعُوذُ بِالله مِنْ غَضَبِ الله وَمِنْ غَضَبِ رَسُولِ الله صَلى اللهُ عَليه وسَلم، رَضِينَا بِاللهِ رَبًّا، وَبِالإِسْلَامِ دِينًا، وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلى الله عَليهِ وسَلم: وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ بَدَا لَكُمْ مُوسَى فَاتَّبَعْتُمُوهُ وَتَرَكْتُمُونِي لَضَلَلْتُمْ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ, وَلَوْ كَانَ حَيًّا وَأَدْرَكَ نُبُوَّتِي لَاتَّبَعَنِي.
سنن الدارمي - ت الغمري ج ۱ص ۱۸۰ (اسکن آن در ادامه خواهد آمد)
____
حال طرح چند سوال که پاسخی صریح و مستدل میطلبد::
۱- آیا عمربن خطاب نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله شک داشت که یادگیری علوم ایشان را رها کرده و در درس های یهود شرکت میکرد؟
۲- آیا اشکالی دارد با استناد به این روایات گفته شود عمر بن خطاب شاگرد عالمان یهود بوده و از ایشان کسب علم کرده است؟
۳- آیا شایسته نبود عمر بن خطاب به جای فراگیری تعالیم یهود، به تعلیم قرآن میپرداخت تا به معنای کلام الله ناآگاه نماند؟ آیا بر خلیفه دوم لازم نبود بجای حضور در مجلس درس یهود، به یاد گیری سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله میپرداخت تا در زمان حکومت خود، کار در بازار را بهانه جهالت های خویش نیاورد؟
۴- اهل سنت مدام بر شیعه اشکال می کنند که آنان پیرو #عبدالله_بن_سبا یهودی هستند، در حالیکه این مطلب دروغی بیش نیست و اهل سنت دانسته این کذب خود را تکرار میکنند. آیا آنان میتوانند این ادعای خود را ثابت نمایند همان گونه که ما شاگردی عمر نسبت به یهود را ثابت کردیم؟
۵- از طرفی عمر بن خطاب مردم را از نقل روایات نبوی نهی مینمود!
بن ماجه با سند صحیح آورده است:
حدثنا أحمد بن عبدة ثنا حماد بن زيد عن مجالد عن الشعبي عن قرظه بن كعب قال بعثنا عمر بن الخطاب إلى الكوفة وشيعنا فمشى معنا إلى موضع يقال له صرار فقال أتدرون لم مشيت معكم قال قلنا لحق صحبة رسول الله صلى الله عليه وسلم ولحق الأنصار قال لكني مشيت معكم لحديث أردت أن أحدثكم به فأردت أن تحفظوه لممشاي معكم إنكم تقدمون على قوم للقرآن في صدورهم هزيز كهزيز المرجل فإذا رأوكم مدوا إليكم أعناقهم وقالوا أصحاب محمد فأقلوا الرواية عن رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم أنا شريككم
سنن ابن ماجه ج 1 ص 12 ح 28
(اسکن آن در ادامه خواهد آمد.)
ترجمه : قرظة بن کعب می گوید: عمر ما را به كوفه اعزام كرد و خود تا «صرار» (محلى نزديك به مدينه) همراه ما آمد. سپس گفت: میدانيد چرا تا اينجا همراهتان آمدم؟ گفتيم به خاطر اينكه ما اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله و از انصار آن حضرت میباشيم. گفت: لكن به خاطر مطلبى كه خواستم برايتان بگويم و مايلم آن را به خاطر بسپاريد. شما وارد بر قومى میشويد كه اهل قرآن خواندن میباشند. وقتى شما را ديدند از شما طلب حديث از پيامبر صلى الله عليه وآله میكنند. برايشان نقل حديث نكنيد و قرآن را هم مجرد از غير آن كنيد (يعنى آيات آن را تفسير نكنيد). برويد و من هم با شما شريكم.
از سوی دیگر ، آنان نقل حدیث از بنی اسرائیل را جائز شمرده اند، چنانچه بخاری مینویسد:
«وحدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج = احادیث بنی اسرائیل را روایت کنید، اشکالی ندارد. »
آیا نتیجه ی این کار چیزی جز کنار گذاشتن سنت نبوی و جایگزین کردن سنت یهود و نصاری به جای آن نیست؟
عمر بن خطاب و حضور در کلاس درس یهود!
- بازدید: 766