عزاداری بر امام حسین علیه السلام و استشفاء به تربت

(زمان خواندن: 12 - 24 دقیقه)

 

 
عزاداری در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با استفاده از منابع اهل سنتدومین منبع تشریع و شناخت احکام و دستورات دین، سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است که شامل گفتار، کردار و تقریرات آن حضرت می باشد. در این رابطه قرآن کریم می فرماید:«مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ».(1)«آنچه رسول خدا دستور دهد بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید».«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ ».(2)با توجه به آیات ذکر شده همه مسلمانان عقیده دارند که سیره و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تمام ابعاد برای ما الگو و سرمشق و راهگشاست، درباره عزاداری نیز که یکی از مسایل مهم فکری و مورد ابتلای مسلمانان است روش و رفتار آن حضرت بهترین راهنما می تواند باشد. توجه به این مطلب که آیا آن حضرت جلسه عزاداری برپا نموده اند و یا از چنین مجالسی جلوگیری کرده اند می تواند این بحث را تبیین نموده و حکم جواز و یا تحریم عزاداریها و اقسام آن را مشخص نماید.

مواردی از عزاداری در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمدر این بخش به نمونه هایی از سیره آن حضرت درباره عزاداری با استفاده از منابع اهل سنت اشاره خواهد شد و رفتار آن حضرت تبیین خواهد گردید. برخورد آن حضرت با برگزاری چنین مراسمی نشان می دهد که نه تنها مشروعیت عزاداری بلکه استحباب و رجحان آن ثابت است. و در سیره آن حضرت می توان مواردی را جستجو کرد که از وقوع حوادثی محزون بوده اند و یا نسبت به پیشامدهای آینده و تلخی و ناگواری آنها ابراز تألم نموده اند. آن حضرت در مرگ بسیاری از افراد گریسته اند و سفارش به برگزاری مجالس عزا فرموده اند؛ به عنوان نمونه می توان به سفارش آن حضرت بر اقامه عزای شهیدان اُحُد و گریه ایشان نسبت به وقایعی که در آینده برای فرزندشان امام حسین علیه السلام پیش خواهد آمد اشاره کرد. آن حضرت در برخی دستورات فرموده اند که امت من یاد و خاطره فرزندم حسین علیه السلام را با عزاداریهای خود زنده نگهدارند.

۱) عزاداری در سوگ شهدای اُحُد و حمزه سیدالشهداء علیه السلام:جنگ اُحُد یکی از جنگهای بسیار مهم عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که پس از پیروزی اولیه در نهایت به شکست نسبی مسلمین انجامید و در آن حدود ۷۰ کشته از سپاه اسلام برجای ماند و بر وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آسیب وارد شد. یکی از شهدای بزرگ این جنگ، حمزه عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سردار رشید، شجاع و جان بر کف اسلام بود که پشتوانه نیرومندی برای آن حضرت به شمار می رفت. آن جناب پس از شهادت، به دست هند به فجیع ترین وضع مُثله شد. شهادت مجاهدان فداکار بویژه شهادت دردناک حضرت حمزه علیه السلام برای مسلمانان و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بسیار گران بود و به طوری که زمانی که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم پس از بازگشت به مدینه از کنار خانه انصار می گذشتند، صدای نوحه و گریه زنان انصار را که بر شهدای خود می گریستند را شنیدند، چشمان مبارکشان پر از اشک شد، آنگاه فرمودند: «… ولی عمویم حمزه گریه کننده ندارد».«فسمع بکاء النوائح علی قتلاهم فذرفت عینا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ثم قال: لکن حمزه لا بواکی له»(3).ابن مسعود می گوید:«ما راینا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم باکیاً اشد من بکائه علی حمزه وضعه فی القبله ثم وقف علی جنازته و انتحب حتی نشق یقول: یا عم رسول الله! و اسدالله! و اسد رسول الله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات، یا حمزه! یا کاشف الکربات، یا ذاب، یا مانع عن وجه رسول الله»(4)«رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شهادت حضرت حمزه علیه السلام به شدت گریست به گونه ای که مانند آن را از آن حضرت ندیده بودیم. جنازه او را به قله نهاد، آنگاه ایستاد و با صدای بلند گریه سرداد تا این که بیهوش شد و پس از آن فرمود: ای عموی رسول خدا! ای شیر خدا و شیر رسول خدا! ای حمزه! ای بجا آورنده کارهای خوب! ای حمزه! ای برطرف کننده سختیها از پیامبر، ای کسی که دشمن را از برابر رسول خدا دور کردی و وجود او را نگهداری نمودی».واقدی که از تاریخ نگاران صدر اسلام است می نویسد:«پس از حادثه اُحُد، صفیه خواهر حضرت حمزه علیه السلام، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد. گروهی از انصار بین او و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فاصله انداختند. آن حضرت فرمود، اجازه بدهید که بیاید. آنگاه در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشست و هرگاه که گریه می کرد آن حضرت نیز گریه می کردند، هرگاه با صدای بلند گریه می کرد آن حضرت نیز با صدای بلند می گریستند و هرگاه حضرت فاطمه علیها السلام گریه می کرد آن حضرت نیز گریه می کردند».(5)تاریخ نگار معروف محمد بن جریر طبری از شیوخ بنی سلمه روایت می کند:«انه مرّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بدار من دور الانصار من بنی عبدالاشهل و بنی ظفر فسمع البکاء و النوائح علی قتلاهم فذرفت عینا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فبکی ثم قال: لکن حمزه لا بواکی له.فلما رجع سعد بن معاذ و اسید بن خضیر الی دار بنی عبدالاشهل امر نساء هم ان ینخر منّ ثم یذهبن فیبکین علی عمّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم»؛ (۶)«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از کنار خانه دو گروه از انصار به نام «بنی عبدالاشهل» و «بنی ظفر» گذشتند که بر شهیدان اُحُد گریه و عزاداری می کردند. چشمان مبارکش پر از اشک شد و آنگاه فرمود: حمزه گریه کننده کافی ندارد. سعد بن معاذ و اسید بن خضیر که از یاران آن حضرت بودند در هنگام بازگشت به خانه ای از «بنی عبدالاشهل» دستور دادند که زنان جلسه گریه و عزاداری را رها ساخته و به خانه حمزه بروند و برای عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گریه و عزاداری کنند».ابن عبدالبر می گوید: «سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمود: «لکن حمزه لا بواکی له» به گونه ای تأثیر گذاشت که از آن پس هیچ خانمی بر مرده خود گریه نمی کرد جز آنکه در آغاز برای حمزه و آنگاه بر عزیز خود گریه می کرد».(7)ابن هشام (از سیره نویسان مشهور) می نویسد: «پس از حادثه احُد، شعرای فراوانی برای شهیدان بویژه سالار شهیدان حضرت حمزه علیه السلام، مرثیه سرودند»؛۱) حسّان بن ثابت که از شعرای مشهور عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، می گوید:
اظلمت الارض لفقدانهو اسّود نور القمر الناصل
صلی علیه الله فی جنهعالیه مکرمه الداخل
کنّا نری حمزه حرزاً لنافی کلّ امرنا بنا نازل (۸)
«از فقدان حمزه زمین تاریک شد و نور ماه در حالی که بیرون از ابر بود سیاه شد. خداوند متعال او را در بهشتی عالی و بزرگ جای داد و بر او درود فرستاد. حمزه کسی بود که در سختی و بلا پناهگاه ما بود».2) کعب بن مالک در حالی که گریه می کرد، چنین گفت:
صفیه قومی و لا تعجزیو ابکی الناس علی حمزه
و لا تسامی ان تطیلی البکاءعلی اسد الله فی الهزّه(۹)
«صفیه!(خواهر حمزه) به پا خیز و هرگز عاجز نشو و مردم را بر مصیبت حمزه بگریان و هرگز ملول و خسته مباش از طولانی شدن گریه بر شیر خدا».3) عبدالله بن رواحه نیز در حالی که بر حمزه گریه می کرد چنین سرود:
بکت عینی و حقّ لها بکاء هاو ما یغنی البکاء و لا العویل(۱۰)
«چشمهایم گریه کردند و آنها حق داشتند در حالی که دیگر گریه و ناله سودی نداشت».4) از ضرار بن خطاب نیز چنین نقل شده که می گفت:
قتلی کرام بنوا النجّار و سهطهمو مصعبٌ من قنانا حوله قصد
حمزه القرم مصروع تطیف بهثکلی و قد حزّ منه الانف و الکبد
تبکی علیهم نساءٌ لا بعول لهامن کل سالبه اثوابها قدد(۱۱)
«کشتگان گرامی و ارجمندی که در میان آنان بنی نجار قرار دارند و بالاتر از همه آنها مصعب، که استخوانهای اطراف وی شکسته شده و حمزه بزرگ که به خاک افتاد. بینی و جگرش را بریده اند و زنان عزیز از دست داده گرد پیکرش می چرخند. زنان شوی مرده که لباس سیاه پوشیده و جامه های خویش را چاک داده اند، بر کشته ها زاری می کنند»5) صفیه خواهر حضرت حمزه علیه السلام می گوید:
فوالله لا انساک ما هبّت الصبابکاءً و حزناً محضری و مسیری
علی اسدالله الّذی کان مِدرَهایذود عن الاسلام کل کفور(۱۲)
«سوگند به خدا تا زمانی که بادهای شرقی بوزد تو را فراموش نخواهم کرد. در سفر و حضر بر شیرخدا که همواره شرّ هر کافری را از اسلام دفع می کرد، گریه خواهم کرد».برخی دیگر از صحابه و بزرگان صدر اسلام در این زمینه اشعار فراوانی سروده اند.(۱۳)از این رخداد به خوبی مسأله عزاداری و گریه، و چگونگی آن در صدر اسلام نمایان است و نشان می دهد که هیچ گونه منعی در مورد آن از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صورت نگرفته و بلکه آن حضرت بر گریه و عزاداری برای عمویشان حمزه علیه السلام تشویق می نموده اند. آیا اگر برای اقامه عزاداریها هیچ دلیلی جز سنت و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب درباره سیدنا حضرت حمزه علیه السلام نبود، ما را کفایت نمی کرد؟
۲) عزاداری در شهادت جعفر بن ابیطالب علیه السلام:اسماء همسر جعفر بن ابیطالب علیه السلام که از زنهای با ایمان و فداکار صدر اسلام است می گوید: روزی که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد شدم، فرمود: ای اسماء فرزندان جعفر کجا هستند؟ آنگاه فرزندان او را خدمت آن حضرت آوردم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را در آغوش کشید و مورد نوازش قرار داد، سپس چشمان مبارک آن حضرت پر از اشک شد و گریه کرد. عرض کردم گویا از جعفر خبری به شما رسیده است؟ فرمود: آری امروز به شهادت رسید:«… یا اسماء این بنو جعفر؟ فجئت بهم فضمهم و شمهم ثم ذرفت عیناه، فقلت ای رسول الله لعله بلغک عن جعفر شیئی؟ قال: نعم قتل الیوم».(14)واقدی نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به دخترش فاطمه علیه السلام فرمود غذایی تهیه نموده و از خانواده جعفر سه روز پذیرایی نماید. از آن زمان به بعد سوز و داغ شهادت جعفر و زید بن حارثه در دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و هرگاه وارد خانه می شد بر آنها گریه می کرد.(۱۵)انس بن مالک می گوید:«انّ النبی [صلی الله علیه و آله و سلم] نعی زیداً و جعفراً و ابن رواحه للناس قبل ان یاتیهم خبرهم فقال: اخذ الرّایه زید فاصیب ثم اخذ جعفر فاصیب ثم اخذ ابن رواحه فاصیب. و عیناه تذرفان».(16)«پیش از آنکه خبر شهادت فرماندهان سپاه در جنگ تبوک نشر یابد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: زید، جعفر و عبدالله رواحه شهید شده اند، آنگاه فرمود: فرماندهی جنگ را در آغاز زید بن بن حارثه بر عهده داشت، پس از شهادت ایشان، جعفر بن ابیطالب علیه السلام پرچم فرماندهی را برافراشت تا به شهادت رسید، آنگاه عبدالله امیر سپاه شد، وی نیز شهید شد. پس از آن چشمان مبارکش پر از اشک شد و گریست» .
۳) رثای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای سعد بن خوله:عامر بن سعد از پدرش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عیادت من آمدند…(متن این حدیث مفصل است) در آخر روایت آمده که:«قال رثی له رسول الله من ان توفی بمکه».(17)«حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از نیکیها و خصلتهای او یاد نمود و برای وفات سعد در مکه مرثیه خواند».«رثا» در لغت به معنای یادآوری نیکیهای شخصی است که از دنیا رفته و همچنین به معنای گریستن بر در گذشته می باشد، چنان که جوهری گفته است:«الرثاء، عدّ محاسن المیّت مع البکاء و علی نظم الشعرفیه»(18).«روشن است که شمردن نیکیها موجب حزن و تحریک گریه می گردد».در ارشاد الساری آمده است:«فما زال کثیر من الصحابه و غیرهم من العلماء یفعلونه و قد قالت فاطمه بنت النبی صلی الله علیه وآله و سلم ما ذا علی من شم تربه احمد ان لا یشم مد الزمان غوالیا صبت علیّ مصائب لو انها صبت علی ایام عدن لیالیاً».(19)«کسی که عطر خاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ببوید چه باک که عطر دیگری را در طول زمان استشمام ننماید، بر من مصیبتهایی وارد شد که اگر بر روزها وارد می شد مانند شب می گردید».از شارح صحیح تعجب است که رثای آن حضرت را بدون هیچ دلیلی و برخلاف نظریه عرف و لغت به معنای ناراحتی و حزن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توجیه می کند. خود شارح صحیح می نویسد که بسیاری از صحابه از جمله حضرت فاطمه زهرا صلی الله علیه و آله و سلم مرثیه می خواندند، و از آن حضرت مرثیه ای نقل می کند. در عین حال روایت را بر خلاف سیره عملی اصحاب توجیه می کند.
۴) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در عیادت سعد بن عباده:سعد رئیس قبیله خزرج بود و همکاری زیادی در پیشرفت اسلام داشت. عبدالله بن عمر می گوید:سعد بیمار شده بود و از بیماری خود شکایت و بیتابی می کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همراه عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقاص و ابن مسعود به عیادت وی تشریف بردند. سعد در حال بی هوشی بود. حضرت فرمودند: سعد تمام کرده است! پس پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم گریست، آنگاه همراهان آن حضرت نیز گریه کردند.سپس ایشان فرمود:«الا تسمعون ان الله لا یعذب بدمع العین و لا بحزن القلب و لکن یعذب بهذا (و اشار الی لسانه) او یرحم».(20)«گویا برخی از اصحاب به گریه آن حضرت اعتراض داشتند. ایشان فرمودند: آیا نمی دانید که خداوند کسی را به خاطر اشک چشم و اندوه قلبی عذاب نمی کند؟ آنگاه حضرت به زبانشان اشاره کردند و فرمودند، تنها زبان انسان است که باعث عذاب می گردد مگر آن که خدا بنده اش را مورد رحمت قرار دهد و عذاب نکند».
۵) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کنار قبر دخترشان:عن انس بن مالک علیه السلام قال: «شهدنا بنتاً لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جالساً علی القبر، قال: فرأیت عینیه تدمعان…».(21)«انس بن مالک می گوید: یکی از دختران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه از دنیا رفت. در مراسم تشیع و تدفین او حضور داشتیم، دیدیم که چشمان مبارک رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در کنار قبر دخترش پر از اشک بود و گریه می کرد».
۶) گریستن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مرگ فرزندشان ابراهیم علیه السلام:انس بن مالک می گوید:«دخلنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی ابی سیف القین و کان ظئراً لابراهیم علیه السلام فاخذ رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم ابراهیم فقبله و شمه ثم دخلنا علیه بعد ذلک و ابراهیم یجود بنفسه فجعلت عینا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تذرفان فقال له عبدالرحمن بن عوف عند ذلک: انت یا رسول الله؟ فقال: یابن عوف انّها رحمه ثم اتبعها باخری فقال صلی الله علیه و آله و سلم: ان العین تدمع و القلب یحزن و لا نقول الا ما یرضی ربنا و انا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون»(22)«همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر ابوسیف که همسرش ابراهیم را شیر می داد وارد شدیم. آن حضرت ابراهیم را در آغوش گرفت و او را بوسید و مورد نوازش قرار داد. پس از مدتی بر او وارد شدیم در حالی که ابراهیم در حال جان دادن بود. دیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشک می ریخت و گریه می کرد. عبدالرحمان گفت: یا رسول الله شما چرا گریه می کنید؟ آن حضرت فرمودند: این گریه رحمت است. آنگاه فرمودند چشم می گرید و قلب از شدت اندوه می سوزد؛ ولی سخنی که بر خلاف رضای حق باشد بر زبان نمی گویم. پس فرمودند: ای ابراهیم ما در فراق تو محزون و اندوهگین هستیم».ابن ماجه در همین رابطه از انس بن مالک روایت می کند:«لما قبض ابراهیم ابن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال لهم النبی صلی الله علیه و آله و سلم لا تدرجوه فی اکفانه حتی انظر الیه فاتاه فانکب علیه و بکی».«پس از فوت ابراهیم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود او را در کفن نپیچید تا او را ببیند. آنگاه خود را بر بدن ابراهیم افکند و گریست».جابربن عبدالله انصاری می گوید: «در حالی که ابراهیم به شدت به خود می پیچید و در حال جان دادن بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همراه عبدالرحمان بن عوف وارد شدند. آن حضرت ابرهیم را در آغوش گرفت و در دامن خود گذاشت. ایشان به شدت متأثر بودند و گریه می کردند. عبدالرحمان عرض کرد شما از گریه نهی فرموده اید، چرا گریه می کنید؟ فرمود: من از گریه جلوگیری نکردم؛ بلکه از دو گونه فریاد منع کردم که معمولاً افراد احمق و فاجر از خود سر می دهند؛ یکی از فریاد و صدا در هنگام مصیبت همراه با خراشیدن صورت و پاره کردن گریبان و دیگری از صدایی که در مجالس جشن و سرور مانند صدای شیطان بلند می شود.«ولکن نهیت عن صوتین احمقین فاجرین صوت خمش وجوه و شق جیوب و رنّه الشیطان».(23)از این روایات به دست می آید که گریه و سوگواری اشکالی ندارد ولی آنچه که ناپسند است سخنی است که برخلاف رضای حق و تقدیر و مشیت او بر زبان آورده شود و نیز باید از صداهای ناهنجار پرهیز شود.
۷) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مرگ عثمان بن مظعون:وی یکی از شخصیتهای ممتاز و از یاران بسیار خوب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و در میان یاران آن حضرت از احترام ویژه ای برخوردار بود. عثمان بن مظعون، نخستین مسلمانی بود که در مدینه از دنیا رفت و مرگ او موجب تأثر شدید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش گردید چنان که در مرگ او گریستند و به دستور آن حضرت عثمان را در بقیع دفن کردند.همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عایشه می گوید:«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قبّل عثمان بن مظعون و هو میت و هو یبکی، او قال: عیناه تهرقان».(24)«رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، عثمان بن مظعون را که فوت کرده بود بوسیدند در حالی که گریه می کردند و در تعبیر دیگر اشک از چشمان مبارکش جاری بود».
۸) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کنار قبر مادرشان پس از گذشت چندین سال:سالها بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مادری مهربان را از دست داده بود و اینک آن حضرت به رسالت الهی برانگیخته شد و بر سراسر شبه جزیره عربستان حاکم گردیده بود. ایشان روزی به زیارت مادر رفته و در کنار قبر مادرشان آمنه چنان گریه می کنند که همراهان ایشان نیز در گریه با ایشان هم صدا می شوند. ابوهریره می گوید:«زار النبی قبر امه فبکی و بکی من حوله»(25).«روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به زیارت قبر مادرشان رفتند و گریستند و همه اطرافیان وی نیز گریستند.»نووی در شرح صحیح مسلم می نویسد:«رواه ابو داود فی سننه بهذا الاسناد و رواه النسائی و ابن ماجه».«ابوداود و نسائی و ابن ماجه در سنن خود، به این استناد می کنند».
۹)تأیید مکرر مجالس سوگواری توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:الف) ابوهریره می گوید:«مات میّت فی آل رسول الله فاجتمع النساء یبکین علیه فقام عمر ینهاهنّ و یطردهنّ فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: دعهن یا عمر فان العین دامعه و القلب مصاب و العهد جدید».(26)«فردی از خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، زنان مدینه اجتماع کرده و بر وی گریه می کردند. عمر آنان را از گریه باز داشت و آنان را دور می کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای عمر بگذار تا گریه کنند چشم اشک می ریزد و دل می سوزد چرا که مصیبت دیده است و این مصیبت تازه است».ب) ابوهریره می گوید:«ابصر عمر امراه تبکی علی قبر فزبرها فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دعها یا اباحفص! فان العین باکیه و النفس و العهد حدیث».(27)«عمر، خانمی را در کنار قبر مشاهده کرد که مشغول گریه است، او را به شدت از گریه کردن بازداشت و دور ساخت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ای اباحفص، او را رها کن؛ چرا که چشم می گرید و مصیبت تازه است یعنی حوادث جانسور فراموش نشده و یادش در خاطره باقی است».ج) سلمه بن ارزق می گوید:«در یکی از روزها با عبدالله بن عمر در بازار نشسته بودیم ناگهان جنازه ای را از آنجا عبور دادند که بازماندگانش بر وی می گریستند. عبدالله آنان را به خاطر گریه مورد نکوهش قرار داد، سلمه به عبدالله گفت: این سخن را نگو، چرا که از ابوهریره شنیدم جنازه ای را از کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عبور دادند، من و عمر نیز همراه آن حضرت بودیم و خانم های زیادی بر آن جنازه گریه می کردند، عمر آنان را مورد تعرض قرار داده و از گریه بازداشت.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آنان را رها کن؛ چرا که چشم می گرید و حادثه و مصیبت تازه است. عبدالله پرسید: آیا تو خود این حدیث را از ابوهریره شنیدی؟ گفتم: آری شنیدم. در این هنگام عبدالله بن عمر اظهار داشت: خدا و رسولش داناترند».(28)د) جبیر بن عتیک می گوید:«همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ای وارد شدیم که یکی از آنها از دنیا رفته بود زنها گریه می کردند؛ جبیر گفت: خانمها را ساکت کنید و تا هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضور دارند گریه نکنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جبیر فرمودند: بگذار تا بگریند و آنگاه که شب فرا رسد از گریه باز ایستند».«فقال جبیر اسکتن مادام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جالساً فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: دعهن یبکین فاذا وجبت فلا تبکین باکیه».ه) عایشه می گوید:«هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از سفری باز می گشت و به ذی الحلیفه (مکانی نزدیک مدینه) می رسید نوجوانان انصار به استقبال ایشان می شتافتند و وی را از اخبار مدینه و خانواده های آنان آگاه می ساختند. در یکی از سفرها که از حج یا عمره بازمی گشتیم، با همان نوجوانان در آن مکان برخورد کردیم. به اسید بن حضیر که از همراهان ما بود، خبر دادند که همسرت از دنیا رفته است، شروع به گریه کردن کرد. من که بین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و او بودم به او گفتم: آیا در مرگ همسرت گریه می کنی در حالی که تو یار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دارای سوابق درخشانی هستی؟ در جوابم گفت: آیا شایسته نیست که بگریم در حالی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمودند: «ستونهای عرش خداوند در مرگ سعد بن معاذ لرزید.»(29)؟
پی نوشت ها :
۱. سوره حشر، آیه ۷.۲. سوره احزاب، آیه ۲۱.۳. سیره الحلبیه، ج۲، ص ۲۶۰ «حوادث جنگ اُحد، شهادت حمزه علیه السلام»؛ مسند، بهامشه منتخب کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، احمد بن حنبل، ج۲، ص ۴۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، کتاب الجنائز، ج۱، ص ۳۸۱.در کتابهای حدیثی شیعه نیز این روایت آمده است، برای اطلاع بیشتر ر.ک: وسائل الشیعه، ج۲، ص ۹۲۴، باب استحباب البکاء لموت المیت.۴. سیره الحلبیه، ج۲، ص ۶۰ «حوادث جنگ اُحُد».5. مغازی، واقدی، ج۱، ص ۳۱۵-۳۱۷؛ استیعاب، ابن البرّ و اسدالغابه، ابن اثیر«شرح زندگانی حضرت حمزه علیه السلام».6. تاریخ طبری، ج۲، ص ۲۷ حوادث سنه سوم هجری، غزوه احُد.۷. الاستیعاب، عبدالله محمد بن عبدالبر قرطبی، ج۱، ص ۴۲۶ و مسند، احمد بن حنبل، ج۲، ص ۴۰ به این مضمون.«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و لکن حمزه لا بواکی له، قال ثم نام فاستنبه و هن یبکین قال من الیوم اذا یبکین یندبن بحمزه»؛«رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از آنکه فرمود عمویم حمزه گریه کننده ای ندارد، به خواب رفتند و پس از بیدارشدن، خانمها همچنان گریه می کردند. از آن پس در هر جلسه ای که عزاداری می کردند در آغاز برای حمزه اشک می ریختند».8. سیره النبویه، ابن هشام، ج۳، ص ۱۵۹.۹. همان، ج۳، ص ۱۷۱.۱۰. سیره النبویه، ابن هشام، ج۳، ص ۱۷۱.۱۱. همان، ج۳، ص ۱۷۳.۱۲. همان، ج۳، ص ۱۶۷.۱۳. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: به سیره ابن هشام و سیره حلبی.۱۴. طبقات، ابن سعد، ج۸، ص ۲۸۲ باب تسمیه النساء المسلمات المبایعات.۱۵. مغازی، واقدی، ج۲، ص ۷۶۶، غزوه موته و سیره ابن هشام، ج۴، ص ۲۲.۱۶. صحیح بخاری، ج۴، کتاب فضائل اصحاب النبی فی غزوه تبوک و کتاب الجنائز، باب ۷۸۹ و فتح الباری، ج۸، ص ۴۱۳، ابن حجر عسقلانی و … .۱۷. ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، احمد بن محمد قسطلانی، ج۲، ص ۴۰۶، باب رثی النبی.۱۸. همان.۱۹. ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، احمد بن محمد قسطلانی، ج۲، ص ۴۰۶؛ صحیح مسلم، شرح نووی، ج۱۱-۱۲، ص ۸۰.۲۰. جامع الاصول فی احادیث الرسول، محمد بن اثیر جزری، ج۱۱، ص ۱۰۱، رقم ۸۵۷۳؛ صحیح بخاری، ج۳، ص ۱۴۰، باب البکاء عند المریض؛ صحیح مسلم، باب البکاء علی المیت.۲۱. صحیح بخاری، ج۱، کتاب الجنائز، باب ۸۱۷، ح ۱۲۰۱.۲۲. صحیح بخاری، ج۱، باب ۸۲۸، ص ۱۵۸؛ فتح الباری، ج۳، ص ۱۳۵؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل، باب رحمه بالصبیان.۲۳. جامع الاصول، محمد بن اثیر جزری، ج۱۱، ص ۱۰۵، رقم ۸۵۷۷، اخرجه الترمذی، رقم ۱۰۰۵ فی الجنائز، باب ما جاء فی الرخصه فی البکاء علی المیت و فی سنده محمد بن عبدالرحمن بن ابی لیلی و هو سیء الحفظ جدّاً و مع ذلک فقد قال الترمذی: هذا حدیث حسن صحیح.اصل این حدیث در صحیحین از انس نقل شده است.۲۴. جامع الاصول، محمد بن اثیر جزری، ج۱۱، ص ۹۵؛ رقم ۸۵۶۶ فی الجنائز باب تقبیل المیت و قال الترمذی حدیث عائشه حدیث حسن صحیح و فی الباب عن ابن عباس و جابر و عایشه: انّ ابابکر قبّل النبی صلی الله علیه وآله و سلم و هو میت.۲۵. مسند، احمد بن حنبل، ج۲، ص ۴۴۱؛ سنن نسائی، کتاب الجنائز، باب زیاره قبر المشرک.۲۶. عمده القاری، ج۲، ص ۸۷؛ سنن نسائی، ج۴، ص ۱۹، باب الرخصه فی البکاء علی المیت.۲۷. کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۵، ص ۷۲۸، حدیث ۴۲۸۹۹؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۴۸۱.۲۸. مسند، احمد بن حنبل، ج۲، ص ۴۰۸؛ مستدرک علی لصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص ۳۸۱؛ کتاب الجنائز؛ جامع الاصول، ابن اثیر، ج۱۱، ص ۱۰۰، رقم ۸۵۷۲؛ الموطأ، مالک، ج۱، ص ۲۳۳، باب النهی عن البکاء علی المیت؛ سنن ابوداود باب فصل من مات بالطاعون؛ سنن نسائی، باب النهی عن البکاء علی المیّت.۲۹. مسند، احمد بن حنبل، ج۲، ص ۷۲۸.منبع : تهرانی، حسین؛ (۱۴۲۷ ه.ق)، سؤالات ما شامل ۳۱۳ سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(۱۴۲۷ه.ق).