اشعار فاطمیه
مرو که کوچه برای پرت خطر دارد
مرو که رد شدن امروز دردسر دارد
مگر نگفت خداوند خلقتت حتی
برای صورت تو برگ گل ضرر دارد؟
گمان نمی کنم این مرد بی حیا اینجا
بدون حادثه دست از سر تو بردارد
ز روی پوشیه زد،تازه این چنین شده ای
که چشمهات فقط دید مختصر دارد
نوشتند كه پيشاني ات به جايي خورد
خلاصه ضربه ي بد اينجنين اثر دارد
بزرگ بانوی این شهر باورت می شد
ز خاک کوچه حسن گوشواره بردارد؟
علي اكبر لطيفيان
**
از وبلاگ نود و پنج روز باران