پدر عمر بن عبدالعزیز پاسخ میدهد:
قال عمر بن عبد العزيز لأبيه: يا أبت ما لك إذا خطبت مررت فيها مستجفرا لا تكفف و لا توقف، حتى إذا صرت إلى ذكر عليّ تلجّج لسانك و امتقع لونك و اختلج بدنك. قال: أو قد رأيت ذلك يا بني!! أما أن هؤلاء الحمير لو يعلمون من عليّ ما نعلم ما اتبعنا منهم رجلان.
ترجمه: عمر بن عبد العزیز میگوید روزی به پدرم گفتم چگونه است که وقتی خطبه میخوانی خطا نمیکنی و بر آن مسلطی، اما تا نام و یاد علی بن ابی طالب (علیهما السلام) میآید، زبانت لکنت میگیرد و بدنت به لرزه میافتد!؟ پدرم گفت: اگر این مردم الاغ آنچه ما در مورد علی (علیه السلام) میدانستیم را میدانستند، حتی دو نفرشان هم از ما متابعت نمیکردند.
ربیع الابرار و نصوص الاخبار، تالیف زمخشری، ج۱، ص ۴۰۹-۴۱۰، چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات