در روز یکشنبه ۲۷ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۱۰ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ، ۲۶ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

 در صبحگاه ، رسول خدا صلی الله علیه و آله , قِیس بن عِباده و حَبّاب بن مُنذِر را مامور می‌سازند تا با گروهی از انصار سپاه اسامه را حرکت دهند ؛
این گروه مأمورند تا سپاه را همراهی کنند و خبر قطعی حرکت و خروج سپاه از مدینه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله برسانند...

چندی بعد اسامه و سربازانش حرکت می‌کنند

قیس و حباب به نزد رسول خدا بر می‌گردند تا خبر حرکت را به ایشان برسانند , پیامبر خدا - که به علم غیب آراسته اند - به این دو نفر ‌می فرمایند:
«این سپاه امروز حرکت نخواهد کرد.»


آری ؛ ...اینک کسانی که برای آیندهٔ حکومت مدت ها برنامه ریزی کرده اند ، به روشنی دریافته‌اند که با وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی‌توانند در مدینه بمانند!
پس دستوری جدید از سوی آنان برای از بین بردن قطعی رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه می‌رسد که به علت شتابزدگی ردّ پای آن در تاریخ مانده است!!!

در طی بیماری پیامبر ، همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله به نوبت در امر پرستاری رسول خدا صلی الله علیه و آله همکاری می‌کنند ؛

«ام سلمه» در چند روز گذشته بیشترین تلاش را در این زمینه داشته است و اهل بیت علیهم السلام و به خصوص امیرالمؤمنین علیه السلام و صدیقهء طاهره علیها السلام را برای نگهداری پیامبر صلی الله علیه و آله یاری رسانیده است ،

از دیروز عایشه با اصرار خویش ،  علاقهٔ خود را به پرستاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان داده است!!(۱)

در تمامی منابع تاریخی که حکایت امروز را نقل کرده اند آمده است:

حال رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امروز چندان مناسب نبود و در طی روز ایشان - به ظاهر - چندین بار از هوش رفتند ؛ فرصتی که عایشه آن را مغتنم می‌شمارد ؛
 وی علیرغم سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله به اینکه در دهان حضرت چیزی نریزند - مایعی را به دهان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله می ریزد ، تکرار چند باره این عمل و مخفی کاری ناشیانهٔ او و حفصه شک برانگیز است)!

در پی وخامت حال رسول خدا صلی الله علیه و آله ، به نظر می‌رسد که عایشه با پراکنده گویی سعی کرده ، نشان دهد که آن مایع ، چیزی جز لَدود(داروی گیاهی) نبوده است ؛

او حتی ادعا می کند :
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از به هوش آمدن ، همهٔ اهل منزل را مجبور کرده اند از آن داروی گیاهی بخورند!!!

در بعضی مدارک ، عایشه حتی ادعا کرده :
یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله -میمونه- روزه دار بوده است ،
پیامبر صلی الله صلی الله علیه و آله حتی دستور می‌دهند که روزهٔ او را بشکنند و به زور در دهانش دارو را بریزند!!! (۲)

گویندهٔ این سخنان به روشنی در تلاش است با چنین داستانهایی ، اتهام مسموم کردن پیامبر صلی الله علیه و آله را کم رنگ کند ، و نشان دهد که آن نوشیدنی را حتی بانی این ماجرا هم خورده است؛

خبر وخامت حال رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه می پیچد و مسلمانان برای زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزل ایشان می‌آیند؛

رسول خدا صلی الله علیه و آله بنی هاشم را فرا می‌خوانند و شروع به وصیت می‌کنند ؛
...عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر که انجام برخی امور و وصایای رسول خدا صلی الله علیه و آله را به جهت گرفتاری های شخصی قبول نکرده است ، به عنوان بزرگ بنی هاشم حاضر است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله سفارش هایی چند به بستگان خویش می‌کنند ؛ در پی آن پیامبر تمام اموال و وسایل شخصی خویش را با ذکر نام و تعداد ، در حضور این جمع ، به امیرمؤمنان علیه‌السلام می سپارند تا همگان شاهد باشند ؛
در همین زمان ، امیرمؤمنان علیه السلام برخی از این اموال را به منزل خویش می برند
و سپس باز می‌گردند. (۳)

 پس از چندی ، در خانهء پیامبر صلی الله علیه و آله ، جز امیر مؤمنان علیه السلام کسی باقی نمی‌ماند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وصیت ها و سفارش های ویژه ای برای برادر خویش دارند.

 رسول خدا ابتدا امیرالمومنین علیه السلام را مأمور می‌کنند که پس از انجام مراسم کفن و دفن ، در خانه بنشینند و قرآن را جمع نمایند(۴)
 در پی آن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام را مأمور به صبر می‌کنند ؛
صبر در برابر تمام وقایع آینده و صبری خاص در مقابل هتک حرمت فاطمی (علیها السلام)
با فهم این معنا ، امیرمؤمنان علیه السلام به صورت بر زمین می‌افتند(۵)


امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه می‌آورند و از آنچه در پی خواهد آمد ، شِکوه می‌کنند؛(۶)


 اینک رسول خدا صلی الله علیه و آله ، اهل بیت علیهم السلام را فرا می‌خوانند ؛
آنان را به صبر دعوت می‌کنند ؛
به صبر ، صبر و صبر .....
در مقابل آنچه نا اهلان می‌کنند ؛

 اشک های بانوی دو عالم علیها السلام که شاهد بر این ماجرا است حکایت گر غم های بی پایان
آینده است ؛ از دیگر شاهدان این ماجرا ، جبرئیل ، میکائیل و اسرافیل هستند.(۷)

عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله خبر مهمی را به «صُهَیب» می‌گوید ؛
«صُهَيب» پیک ویژه ای است که این خبر را برای برخی افراد در سپاه اسامه بازگو خواهد کرد!

این سپاه که امروز صبح راهی سفر شد ،
بار دیگر با کارشکنی سپاهیان به مدینه بازگشت!

اینک صهیب پیام می‌آورد که پیامبر به زودی از دنیا خواهد رفت ، خود را هر چه زودتر به مدینه برسانید!
گروهی به کمک تاریکی شب ، مخفیانه وارد مدینه می‌شوند ،
تاریخ ۳ نفر را در این میان نام برده است؛
در نیمه شب پیامبر صلی الله علیه و آله از بستر برخاسته , می‌فرمایند

 «امشب ، شرّ بزرگی به مدینه راه یافته است .»(۸)

 -----------------

1 - الارشاد ۱۸۲/۱ - إعلام الوری ۲۶۴/۱ - بحارالانوار ۴۶۷/۲۲
2 - فتح الباری ١١٢،١١٣/٨ - عمدة القاري ٧٣/١٨ - تاريخ مدينة دمشق ٣٣١،٣٣٢/٢٦ - السيرة النبوية ٣٠٨/٤ - سبل الهدي و الرشاد ٢٢٧،٢٢٨/١۲
3 - علل الشرائع ۲۰۰/۱ - بحارالانوار ۴۶۰/۲۲
4 - الصراط المستقيم ۹۲/۲ - بحارالانوار ۴۸۴/۲۲
5 - کافی ۲۸۲/۱ - طرف من الأنباء و المناقب ص۱۵۶ - بحارالانوار ۴۸۱/۲۲
6 - خصائص الأئمه ص۷۲ - طرف من الأنباء و المناقب ص۱۵۹ - بحارالانوار ۴۸۳/۲۲
7 - طرف من الأنباء و المناقب ص۱۵۱ - بحارالانوار ۴۸۲/۲ و صص ۴۵۹ ، ۴۶۰
8 - ارشاد القلوب ۲۰۴/۲ - بحارالانوار ۱۰۹/۲۸

منبع : کانال برهان