نعمت فراموشی
بنگر كه چگونه تنها يكى از اين ويژگيهاى فراوان باطنى اين گونه مهم است [كه اگر وجود نداشته باشد اين همه نارسايى در كار انسان پديد مىآيد؟
با اينكه نعمت حافظه تنها يكى از آن همه نعمت است]. بدان كه نعمت فراموشى بسيار بزرگتر از نعمت حافظه و يادآورى است.
اگر[نعمت]فراموشى نبود،هيچ كس مصيبت و سختى خود را فراموش نمىكرد. حسرتش پايان نمىيافت.كينهاش تمام نمىگشت.با ياد داشتن[و عدم فراموشى] آفات دنيا هيچ گاه از آن بهره نمىجست.
اميدى به فراموشى و غفلت سلطان[و حاكمى كه دشمن اوست]و رهايى از حسد رشكبران نداشت.
آيا نمىبينى كه چگونه دو نيروى حافظه و فراموشى كه ضدّ يك ديگرند، هر كدام براى مصلحتى خاص در نهاد آدمى نهفته شده است؟
حال كه چنين است و اين دو نعمت[خداى جلّ و علا]كه ضدّ يك ديگرند به سود انسان كار مىكنند و هر كدام براى آدمى ضرورى است،چرا،بايد برخى[از مردم نادان و مشرك]در اين اشياء متضاد به دو خالق و آفرينشگر متضاد معتقد شوند؟
توحید المفضل ج۱ ص۷۸