دشمنی عمر بن خطاب با ایرانیان

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

عمر دستور داده بود هیچ عجمی حق ندارد وارد مدینة النبي شود!
(مروج الذهب مسعودی ۳۲۰/۲)

از جمله عداوت‌های عمر با عجمان این بود که هنگام ورود اسرای ایرانی به مدینه تصمیم گرفت زنان را بفروشد و مردان را بندگان عرب قرار دهد و تصمیم گرفت عجمان را کنار کعبه بگذارد تا ضعفاء و پیرمردان را بر کول سوار کنند! پس امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: بزرگ هر قومی را اکرام کنید و این فارس‌ها قوم حکیم و کریمی هستند، با ما صلح کرده و به اسلام آوردن ترغیب شدند پس آنچه سهم من و بنی هاشم هست را آزاد نمودم
پس سائر مسلمین نیز گفتند: ما هم حقمان را مانند شما آزاد می‌کنیم ای برادر رسول خدا؛ پس عمر گفت: پسر أبی طالب (علیهما السلام) رأی من در مورد عجمان را نقض کرد برخیزید و بروید!!
(نفس الرحمن فی فضائل سلمان،ص۵۷۰)

عمر مکرر می‌گفت : اگر شخصی عرب است و یک همسایه عجم دارد و نیاز به پول پیدا کرد میتواند همسایه ‌اش را به عنوان برده بفروشد!!
(المحاسن و المساوی ۳۶۰/۱)

عمر معتقد بود که زشت است عرب مالک عرب باشد، اگر برده میخواهید سراغ اعاجم بروید، [ با توجه به فتوحات زمان او منظور خاصتا ایرانیها است!]
(الکامل فی التاریخ۲۳۷/۲)

عجم و ایرانیان تازه مسلمان نیز از گرفتن سهم خویش از بیت‌المال برخلاف دیگر تازه مسلمانان عرب، محروم بودند . در همان حال عمَر اصرار داشت که عرب به ملکیت کسی درنمی‌آید و با پول بیت‌المال اعراب را آزاد می‌ساخت!
(الاموال ۱۹۷-۱۹۹)

عمر دستور داده بود عرب نباید برده باشد و فقط غیر عرب باید برده باشد!
(مصنف عبدالرزاق)   

عمر دستور داده‌ بود اگر فرد عربی هنوز برده مانده ، بروید و از بیت‌المال او را آزاد کنید!
(همان)

عمر وقتی فردی را به کاری می‌گماشت به جای آنکه بگوید : هیچ کس یا هیچ مسلمانی را نزن ، توصیه میکرد: هیچ عربی را نزن!
(مصنف عبدالرزاق)

در ماجرای دادخواهی ابولؤلؤ  غلام ایرانی - رأی ظالمانه داد و داوری به نفع مغیرة نمود که این مساله موجب قتلش شد ، به جهت همین شدت ظلم به ایرانیها و اعاجم و تبعیض‌ها بود که وقتی به او گفتند یک غلام ایرانی تو را ضربت زده ، گفت : یقین داشتم عرب‌ها مرا نمی‌کشند!!
(طبقات الکبری ۳۴۶/۳)

عمر بن خطاب نهی كرد که مردان عجم با دختران عرب ازدواج کنند و گفت: تحقيقا ازدواج زنان عرب را با غير از هم شأنان آنها، بازخواهم داشت. (محاضرات الادباء ج۳ص۲۰۸؛ الایضاح۲۸۰-۲۸۶)

در موطا مالک آمده است که عمر بن الخطاب حکم کرده بود اگر مرد عرب از عجم زن گرفت و بچه ای از اين ازدواج به دنيا آمد چنانچه آن بچه در بلاد عرب به دنيا بيايد از پدرش ارث ميبرد و اگر در سرزمين غیرعرب به دنیا می‌آمد از ارث محروم خواهد بود!!
(الموطا مالک بن انس کتاب الفرائض ص۵۲۰)

در جریان فتوحات عمر بن خطاب به ابوعبید گفت : سوی سرزمین مکر و خدعه و خیانت و ستمگری میروی! سوی قومی میروی که به طرف شر رفته اند و آنرا آموخته اند (شرور هستند) و خیر را از یاد برده اند و آنرا ندانند.
(ترجمه تاریخ طبری، ج۴ص۱۵۹۹)


عمر می‌گفت: مكالمه به زبان غير عربى را ياد نگيريد...
(مصنف عبدالرزاق ج۱ص۴۱۱ ح۱۶۰۹)

عمر می‌گفت: هرکس زبان فارسی را بیاموزد ناپاک می‌گردد وهرکس ناپاک گردد از مردانگی‌اش کاسته می‌شود!
(المصنف ابن ابی شیبه ج۱۳ ص۴۰۲- ر.ک: تصویر الحاقی)

از مالک بن انس نقل شده که عمر بن خطاب از سخن گفتن به زبان فارسی ، نهی می‌کرد!
(مدونه الکبری ج۱ ص۶۳)
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همین منظر به غیر عرب ها موجب رواج تفکر زندیقان در عصر امام صادق علیه‌السلام در قرن دوم هجری شد ؛ بسیاری از رهبران فکری ملحدین ، فرزند موالیان و بردگانی بودند که چنین ستم‌هایی را به اسم اسلام مشاهده کردند که این مطلب در جای خود قابل بررسی است.
نتیجه آنکه  اسلام عمری به جای اسلام علوی هماره آثار خود را در طول تاریخ بر فکر و اندیشه مسلمانان بر جای گذاشته و همین تعصبات کور زمینه ساز بسیاری از سوء تفاهم ها نسبت به مکتب نورانی اسلام - که بنا بود آیینه تمام نمای آن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشند - گردید و در یک کلام باید اذعان نمود آثار سقیفه هنوز بر ضمیر و جان مسلمانان باقی است....

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«اهل فارس مردمی کریم، حکیم و از خویشاوندان ما هستند که به برخی از آنان بیشتر شما حجازیان اعتماد دارم. و اگر علم به ثريا آويخته باشد گروهى از آنان بدان خواهند رسيد.»

کتاب سفينة البحار جلد ۶ صفحه ۱۶۵
lib.eshia.ir/10372/6/165
کتاب البلدان لابن الفقيه جلد ۱ صفحه ۴۰۳
lib.eshia.ir/40529/1/403
کتاب تاريخ الزواوة جلد ۱ صفحه ۱۰۲
lib.efatwa.ir/47197/1/102