الجمال ای عاشقان شبنم رسيد *** با مسيحای سحر مريم رسيد
رو به مشرق رو به آتش رو کنيد *** گِرد دَف چون عارفان هو هو کنيد
دف به ما شوق تلاطم میدهد *** ما همه پيمانه، او خم میدهد
ای ملايک در رکابت کفزنان! *** میروم تا مَقدم تو دفزنان
اين که می آيد خداوندِ من است *** تاج لب بر فرق لبخند من است
ای گروه مؤمنان آمد ز راه *** موکب حق، مَقدم پاک اله
گيسوانش ليلة القدر شما *** ابروانش مطلع البدر شما
ای زمين زين افتخار آگاه باش *** خاک نعلين رسول اللّه باش
عاشقان، در وصل خود شادی کنيد *** وز شهيدان رهش يادی کنيد
چون در آمد بر شما با غمزه ها *** از جگر يادی کنيد از حمزه ها
آن شهيدانی که در بدر آمدند *** عشق را از ذيل تا صدر آمدند
در اُحُد جا ماندگان را ياد باد *** آن به صحرا ماندگان را ياد باد
صوفيان صفه دار الصفا! *** ای مريضان طريقت! الشفا
هان نظر بر شوکت و جاهش کنيد *** نفس را قربانی راهش کنيد
يار مکتب ناشناس ماست اين *** غمزه آموز مدرّسه است اين
ای دل آيينه ها مسرورِ تو *** مجلس ما را مدرّس نور تو
بيدلی خواهم که طنّازی کند *** بر رُخَت آيينه افرازی کند
احمدا! نور خدا آورده ای *** رو به خاکستان ما آورده ای
احمدا! احرام ما در کارِ توست *** حج ما آيينه ديدار توست
احمدا! اول تويی آخر تويی *** شهربند بيکران را در تويی
تو مدينه علمی و حيدر دَرَست *** پس کليد دانش تو حيدرست
گرچه بر نور تو در وا میشود *** اول از حيدر تقاضا میشود
احمدا، ذات تو و حيدر يکيست *** شهر با دروازه و با در يکيست
بحر حق جز بحر حيدر توف نيست *** رّ مکنون بر خَسان مکشوف نيست
مصطفی گر گل کند عطرش علی است *** مصحف احمد به هر سطرش علی است
احمدا، باغ برين مشتاق توست *** گل، تبسم کرده اخلاق توست
احمدا، حق در تو حيرت کرده است *** يا ترا حق عکس غيرت کرده است
عارفان طوف وجودت میکنند *** زاهدان از دم سجودت میکنند
ذهنيان عرش در عين آمده *** ساکنان قاب قوسين آمده
میرسد اجسام علوی روح روح *** روح عيسا، روح موسا، روح نوح
مینبرد بت های هر اقليم را *** شط وحدت، موج ابراهيم را
نور حق ابليس را رم میدهد *** باغ حوا عطر آدم میدهد
احمد عزيزی