برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
صالح جزره عالم و فقیه و حافظ و عارف و امام حدیث اهل تسنن که نزد آنها راستگو و امین است
ابوالنضر فقیه می گوید : نزد صالح جزره درس می خواندیم و او معلول جسمی بود . هنگام درس تکانی خورد و عورتش نمایان شد .
بعضی از شاگردان با آن اشاره کردند تا لباسش را جمع کند .
صالح جزره گفت :
آلت من را دیدی؟ چشمت هرگز درد نخواهد گرفت.
قال ابن نعيم: سمعت أبا النضر الفقيه، يقول: كنا نقرأ على صالح جزرة وهو عليل، فتحرك فبدت عورته، فأشار إليه بعض أهل المجلس بأن يجمع عليه ثيابه.
فقال: رأيته؟، لا ترمد عينيك أبدا.
تاريخ بغداد، جلد ١٠،صحفه ۴۴۴
تاريخ الاسلام - ط التوفيقيه نویسنده : الذهبي، شمس الدين جلد : 22 صفحه :104
هشام بن عمار بن نصیر سلمی دمشقی(153 هـ - 245 هـ) مفتی و شیخ و خطیب و محدث سرشناس اهل تسنن می گوید :
متوکل بعضی از پسرانش را برای تعلیم خواندن و نوشتن نزد من فرستاد . ما بجای پوشیدن شلوار ، ازار می بستیم از این رو هنگام نشستن آلتم پیدا شد و پسر متوکل ان را دید و گفت عمو جان آن را بپوشان .
گفتم : ان را دیدی ؟
گفت : بله
گفتم : پس دیگر هرگز چشم درد نمی گیری ان شاالله
هنگامی که نزد پدرش متوکل رفت خندید . متوکل از علت خندیدن او جویا شد و پسر آن اتفاق و کلام من را برایش نقل کرد .
متوکل گفت : یکی از اهل علم تفال نیکویی برایت زده است پس هزار دینار برایش ببر .
أخبرني بعض أصحاب الحديث ببغداد أن هشام بن عمار قال .. وجَّهَ المتوكل بعض ولده ليكتب عني .. قال : ونحن نلبس الأزر ولا نلبس السراويلات فجلست فانكشف ذكري فرآه الغلام ، فقال : إستتر يا عم . قلت : رأيته ، قال : نعم . قلت : أما إنه لا ترمد عينك أبداً إن شاء الله !
قال : فلما دخل على المتوكل ضحك ، قال فسأله فأخبره بما قلت له ، فقال : فأل حسن تفاءل لك به رجل من أهل العلم ! إحملوا إليه ألف دينار .
تاريخ دمشق : ابن عساكر، أبو القاسم ج: 74 ص : 35