یکی از مسائلی که حتی فکر کردن به آن بدن انسان را می لرزاند، اعمال اعراب جاهلیت است که دختران خود را به بهانه ها و دلایل سخیف زنده به گور می کردند، یکی از کسانی که در زمان جاهلیت دخترانش را زنده به گور کرده عمر بن الخطاب است
طبرانی در کتاب "المعجم الکبیر" و بزار در مسندش می نویسند:
حَدَّثَنَا عَبْدَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مَهْدِیٍّ الْأُبُلِّیُّ، ثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَنَا إِسْرَائِیلُ، ثَنَا سِمَاکُ بْنُ حَرْبٍ، قَالَ: سَمِعْتَ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، یَقُولُ وَسُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ {وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ} قَالَ: جَاءَ قَیْسُ بْنُ عَاصِمٍ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِنِّی وَأَدَتُ ثَمَانِیَ بَنَاتٍ لِی فِی الْجَاهِلِیَّةِ، قَالَ: «أَعْتِقْ عَنْ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا رَقَبَةً» ، قُلْتُ: إِنِّی صَاحِبُ إِبِلٍ، قَالَ: «اهْدِ إِنْ شِئْتَ عَنْ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بَدَنَةً»
نعمان بن بشیر مىگوید: که از عمر بن الخطاب در باره تفسیر آیه «وإذا الموؤودة سئلت» شنیدم که مىگفت: قیس بن عاصم نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: من در زمان جاهلیت هشت دختر خود را زنده به گور کردم، چه کار کنم؟ آن حضرت فرمود: براى هر کدام از آنها یک بنده آزاد کن، من (عمر) گفتم: من چوپان شتر بودم، آن حضرت فرمود: اگر خواستى براى هر کدام از آنها یک شتر اهداء کن
المعجم الکبیر.ج18 ص337.ط مکتبة ابن تیمیة
البحر الزخار المعروف بمسند البزار.ج1 ص355.ط موسسة علوم القرآن_مکتبة العلوم و الحکم
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
هیثمی نیز در مورد سند روایت می نویسد:
رواه البزار والطبرانی ورجال البزار رجال الصحیح غیر حسین بن مهدی الأیلی وهو ثقة
مجمع الزوائد و منبع الفوائد.ج7 ص204.ط دار الکتب العلمیة
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
همچنین ماوردی شافعی در کتاب "الحاوی الکبیر" می نویسد:
وَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی وَأَدْتُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ. فَقَالَ: أَعْتِقْ عَنْ کُلِّ مَوْؤُودٍ رَقَبَةً وَذَلِکَ أَنَّ الْعَرَبَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ کَانَتْ تَحْفِرُ تَحْتَ الْحَامِلِ إِذَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ حُفَیْرَةً یَسْقُطُ فِیهَا وَلَدُهَا إِذَا وَضَعَتْهُ، فَإِنْ کَانَ ذَکَرًا أَخْرَجُوهُ مِنْهَا وَإِنْ کَانَ أُنْثَى تُرِکَتْ فِی حُفْرَتِهَا وَطُمَّ التُّرَابُ عَلَیْهَا حَتَّى تَمُوتَ، وَهَذَا قَتْلُ عَمْدٍ، وَقَدْ أُوجِبَتْ فِیهِ الْکَفَّارَةُ
از عمر بن الخطاب نقل شده است که گفت: اى رسول خدا(ص) ! من در جاهلیت دخترانم را زنده به گور کردم (چه کار کنم؟) آن حضرت فرمود: براى هر دخترى که زنده به گور کردی، یک بنده آزاد کن، و این به آن دلیل است که عربها در جاهلیت، در زیر پاى زن حامله گودالى میکندند، وقتى وضع حمل مىکرد، بچهاش در داخل آن گودال مىافتاد، پس از آن اگر پسر بود، او را بیرون مىآوردند، و اگر دختر بود در همان گودال رهایش مىکردند و خاک بر او مىریختند تا بمیرد، این کار قتل عمد به حساب مىآید و سبب وجوب کفاره مىشود
الحاوی الکبیر.ج13 ص67.ط دار الکتب العلمیة
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
نووی نیز در کتاب "المجموع" می نویسد:
وَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، إِنِّی وَأَدْتُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ. فَقَالَ : أَعْتِقْ عَنْ کُلِّ مَوْؤُودٍ رَقَبَةً. والموؤودةُ البنتُ المقتولةِ عندما تَوَلَّدَ ، کان أهلُ الجاهلیةِ یفعلونَ ذلک مخافةَ العارِ والفقرِ
از عمر بن خطاب روایت شده است که گفت: اى رسول خدا(ص)! من در دوران جاهلیت دخترانم را زنده به گور کردهام (چه کار کنم؟). آن حضرت فرمود: براى هر دخترى که زنده به گور کردهای یک بنده آزاد کن، مؤوده به دخترى مىگویند که در زمان تولد کشته شده است، مردم دوران جاهلیت این کار را به خاطر ترس از ننگ و فقر مىکشتند
المجموع شرح المهذب.ج19 ص187.ط المکتبة السلفیة
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
شنقیطی نیز در کتاب "اضواء البیان" چنین می نویسد:
وقد جاءَ عن عمرَ رضی الله عنه قولُه : أمرانِ فی الجاهلیةِ. أحدُهما: یُبْکِیْنِی والآخرُ یُضْحِکُنِی .أما الذی یبکینی: فقد ذَهبتُ بابنةٍ لی لِوَأْدِها، فکنتُ أحفَرُ لها الحفرةَ وتَنْفُضُ الترابَ عن لِحْیَتِی وهی لا تدری ماذا أریدُ لها ، فإذا تَذَکّرتُ ذلک بَکَیْتُ. والأخرى: کنت أصْنَعُ إلهًا من التمرِ أضَعُهُ عند رأسی یَحْرُسُنِی لَیلاً ، فإذا أصْبَحْتُ مُعَافًى أکلتُه، فإذا تَذَکرت ذلک ضَحِکْتُ من نَفْسِی
این سخن از عمر نقل شده است که: دو خاطره از دوران جاهلیت دارم که یکى از آنها مرا گریه و دیگرى به خنده مىآورد، اما آن خاطرهاى که مرا به گریه درمىآورد این است که: من رفتم تا دختر خودم را زنده به گور کنم، من براى او گودال مىکندم، ولى او خاکها را از ریشم پاک می کرد، در حالى که نمىدانست من چه قصدى براى او دارم، وقتى این خاطره را به یاد مىآورم گریه مىکنم. اما دیگری: من خدایی از خرما مىساختم(اشاره به بت پرستی)، شبها آن را بالاى سر خود مىگذاشتم تا از من محافظت کند، وقتى صبح مىشد و گرسنه مىشدم، آن را مىخوردم، وقتى این خاطره را به یاد مىآورم، به خودم مىخندم
اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن.ج9 ص63.ط دار عالم الفوائد
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید