به نام خدایی که هست و یکیست *** جز او در دو گیتی خداوند نیست
خدایی که بی شک خدایی وُراست *** ز هر چیز در عقل گنجد وَراست
فروغ تجلّی او کوه طور *** ز هیبت ز روی زمین کرد دور
ز پیوند و فرزند و مانند و یار *** منزّه خداییست پروردگار
همه چیز را آفریننده اوست *** همه بر زوالند و پاینده اوست
نه اوّل، نه آخر به ذاتش سزید *** بلی اوّل و آخر او آفرید
محمد که هست اشرفِ کائنات *** چو «لا احصی» آورد عجز از صفات
دگر کس چه گوید به وصف خدا *** که داند سزاوار یزدان ثنا
خدا را ستایش کنم چون توان *** ندارد زبانم به وصفش توان
از آن بینشان چون نشانی دهم *** همان به که از عجز گردن نهم
که هر چیز کان را توان گفت نام *** دلیل است بر وحدتش، والسَّلام
ز خالق چو نتوان صفت کرد یاد *** ز مخلوق خواهم کنون داد داد
منبع : نشریه گنجینه ، مهر و آبان 1385 ، شماره 61