برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
قاضی عبدالجبار معتزلی، از بزرگان معتزله در قرن چهارم بود. او إشکالات زیادی ( البته سست ) به تشیّع وارد کرد که توسّط سیّد مرتضی و شاگردانش رحمهم الله پاسخ داده شد. وی در خلال مباحث و إشکالاتش نسبت به شیعیان، گزارش بسیار مهمّی را نقل کرده است. ابتدا گزارش را میخوانیم و نکاتش را بیان میکنیم:
وی ابتدا در مورد عقیدهی شیعیان به مضروب شدن حضرت فاطمه سلام الله علیها مینویسد:«و لکن دعاوى الرافضة فی ضرب فاطمة علیها السلام و قتل ولدها...» (تثبیت دلائل النبوة، ج ١، ص ٢۴٠، ط_ دار العربیة)
یعنی: ادّعای روافض، مبنی بر مضروب شدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و کُشتن فرزندش است. ( ١ )
و در جای دیگر مینویسد :«و أنتم تدّعون ما هو فی الظهور أعظم من هذا، من أن فاطمة علیها السلام ضربت و قتل جنینها فی بطنها جهارا بمشهد من العباس و علیّ و جمیع بنی هاشم و بمشهد من المهاجرین و الانصار و هم أکثر ما کانوا و أوفر ...» (تثبیت دلائل النبوة، ج ٢، ص ۶۵٢، ط _ دار العربية)
یعنی: و شما (شیعیان) چیزی را ادّعا میکنید که بزرگتر از این است و آن هم این است که اعتقاد دارید فاطمه (علیها السّلام) مضروب شد و جنین در شکمش در مقابل عبّاس (عموی پیامبر) و علی و تمام بنی هاشم و در مقابل مهاجرین و انصار که با تعداد بیشتری در آن جا حاضر بودند کشته شد...» ( ٢ )
و در جای دیگر مینویسد:«و فی هذا الزمان منهم مثل أبی جبلة إبراهیم بن غسان، و مثل جابر المتوفی، و أبی الفوارس الحسن بن محمد المیمدیّ و أبی الحسین أحمد بن محمد بن الکمیت، و أبی محمد الطبری، و أبی الحسن الحلبی، و أبی یتیم الرلباى، و أبی القاسم النجاری، و أبی الوفا الدیلمی، و ابن أبی الدیس، و خزیمة، و أبی خزیمة، و أبی عبد الله محمد بن النعمان، فهؤلاء بمصر و بالرملة و بصور، و بعکا و بعسقلان و بدمشق و ببغداد و بجبل البسماق. و کل هؤلاء بهذه النواحی یدّعون التشیع و محبة رسول الله صلّى الله علیه و سلم و أهل بیته، فیبکون على فاطمة و على ابنها المحسن الذی زعموا أن عمر قتله...» ( تثبیت دلائل النبوة، ج ٢ ص ۵٩۴، ط _ دار العربیة)
یعنی: و در این زمان از جملهی آن ها مانند: ابی جبلة ابراهیم بن غسان و جابر و ابو الفوارس حسن بن محمد میمدی و ابو الحسین احمد بن محمد بن الکمیت و ابو محمد طبری و ابو الحسن حلبی و ابو یتیم و ابو القاسم نجاری و ابو الوفا دیلمی و ابن ابی الدیس و خزیمه و ابی عبد الله محمد بن النعمان هستند که در مصر و رمله و صور و عکا و عسقلان و دمشق و بغداد و جبل بسماق سکونت دارند و همه این ها در این مناطق ادّعای تشیّع و محبّت رسول الله و اهل بیتش را دارند و بر فاطمه و فرزندش محسن که اعتقاد دارند عمر او را کشته است گریه میکنند.» ( ٣ )
و در چند جملهی بعد مینویسد:« و یقیمون المنشدین و المناحات فی ذلک.» یعنی و در این زمینه مجالس مصیبت و نوحه برپا میکنند. ( ۴ )
-------------------------------------------------------
1) بحث "قتل و شهادت" حضرت زهرا سلام الله علیها، بین شیعیان در همان قرون اولیّه معروف و مشهور بوده.
٢) شیعیان از همان آغاز معتقد بودند که حضرت زهرا و محسن علیهما السّلام، در جریان هجوم و حمله در روز روشن کشته شدند، آن هم مقابل مردم مدینه. (که اُف بر آنان باد.)
٣) این عقاید در زیرزمینِ منازل و کوه و بیابان و مخفیانه بیان نمیشده، بلکه علمای شیعه در نواحی مختلف، حتّی در شرایط نامطلوب، این مسائل را در محافل علمی یا گعدهها مطرح میکردهاند و مورد گفتگو قرار میدادهاند.
۴) این مسائل در قالب مجالس و محافلِ مصیبتخوانی و عزاداری و بکاء و حزن نیز مطرح بوده، نه صِرفا به شکل مباحث علمی و مناظره و مکاتبه بین علمای شیعه و سُنّی.
لذا بیان مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها و عزاداری برای ایشان پدیدهای جدید نیست، و ریشه در یک قرن و دو قرن و سه قرن پیش ندارد. ضمن اینکه قاضی عبدالجبار نمیگوید که به تازگی این مسائل مشاهده شده، بلکه میگوید شیعیان این سیره و اعتقاد را دارند.
آری، نه در قرن چهارم، بلکه از همان قرن اوّل، أوّلین عزادار و بیان کننده مصائب هجوم و ضرب و جرح و قتل حضرت زهرا و محسن علیهما السّلام، امیرالمؤمنین و حسنين علیهم السّلام بودند که به هر بهانهای یادی از غصب فدک و قتل زهرای أطهر میکردند. سپس امامانِ بعدی نیز به بيان یا إشارهی آن مصائب پرداختهاند.