متن ادبی «آن لحظه عظیم»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

و خدا می‏داند در آن لحظات شگفت، چه رخ داده است! گویا زمان برای ساعتی، از حرکت افتاد و زمین از تکاپو و گردش؛ همه فرشتگان آسمان‏ ها، با شگفتی و شوق، به زمین چشم دوخته بودند؛ در زمین اما اضطرابی دیگرگونه حاکم بود. همه موجودات، از جماد و نبات و حیوان، بلکه همه ذرات عالم که لحظه ‏ای از ستایش خداوند فرو نمی ایستند، مضطربانه و لبریز از شوق، این حادثه عظیم را می‏نگریستند.
عالم، بی ‏اغراق، در سکوتی محض، فقط چشم شد خیره به غاری تاریک و کوچک در حوالی مکه، تا لحظه عظیم نزول وحی، این بزرگ‏ترین ارتباط ملک و ملکوت را به نظاره بنشیند.
... و ناگهان، صدای پرهیبت فرشته اعظم الهی، در غار که نه، در همه عالم طنین افکند: «اقرأ باسم ربک الذی خلق».
درود بر تو
درود بر تو ای بزرگمرد تاریخ؛ ای آن‏که سیاهی زمان و زمینی که در آن می‏زیستی، به قدر خردلی، دل دریایی ‏ات را آلوده نساخت و تباهی و جهالت و نکبت عالم، جرئت نزدیکی به حریم قدس انسانیت و شرافت تو نیافت.
چهل سال، گوهر ناب وجود خویش را از دست برد شیاطین حفظ کردی و با صیقل عشق و شیدایی حق، جلا بخشیدی تا نگینی شود بر خاتم زیبای رسالت حق؛ گوارا باد بر تو این جایگاه رفیع!
اکنون که آهسته و باوقار، ولی تسلیم خواست الهی، از غار حرا فرو می‏ آیی، درود همه ذرات عالم را پذیرا باش و به آواز «السلام علیک یا رسول اللّه‏» ما، گوش بسپار!
پیام کوتاه
ـ عید مبعث، سالروز آغاز برترین و آخرین دین الهی، بر امت پیغمبر خاتم گرامی باد!

روح ‏اللّه‏ حبیبیان