... و تو را برانگیختند تا انسان دوباره خلق شود و انسانیّت نفسی تازه کند.
تو را برانگیختند تا به نام مقدس «او» تندیس هزاران ساله شرک را بشکنی و حقیقت توحید را برای دل های جهل زده جهان معنا کنی.
تو را برانگیختند در ادامه مسیر ابراهیم، در صراط روشن هدایت و با کوله باری از حجم سنگین رسالت.
صدایت را میشنویم گرم و آسمانی، سرشار از عطر خوش وحی؛ از «حرا» که پایین می آیی، آسمان با همه عظمتش زیر پاهایت کوچک میشود.
پیراهنت عطر بال های جبرئیل را گرفته؛ نگاه کن! چشم هایت درخشانتر از همیشه حقانیت حقیقت را نمایان میکند.
انگار زمین جان میگیرد و مرز میان مُلک و ملکوت کوتاه میشود!
از «حرا» که پایین می آیی، صدای گامهایت نبض این عصر منجمد را به تپش در می آورد، لات و عزّی تاب هیبت ملکوتی ات را نمی آورند.
زمان در انتظار انقلابی عظیم است؛ انقلابی که پایه های زُمخت ستم را میریزد و نوای دلنشین کرامت انسان را در گوش نسل های امروز و فردا فریاد میکند.
صدایت را میشنویم گرم و آسمانی، سرشار از عطر خوش وحی، در امتداد قرن های متمادی، سینه به سینه، نسل به نسل، پیام آشنای حرا جانمان را جلا میدهد.
در سایه سار نام مبارکت ایستاده ایم و پرچم سبز توحیدیات را میبینم که پس از قرنها در آسمان سینه هامان میدرخشد. هنوز هم «حرا» بوی بال ملائک میدهد و کعبه آئینه خاطرات توست. هنوز هم نقش روشن «لا اله الاّ اللّه» بر گنبد دل های بی شماری که توفتح کرده ای، همدوش حقیقت قدسی «محمّد رسول اللّه» میدرخشد و پیام مرد امین عرب را پس از قرن ها فاصله، اینچنین پاس میدارد.
عاطفه خرمی