متن ادبی «نامت را می‏برم»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

خدایا! تو را نه چون مدح چاپلوسان، بلکه همانند نجوای عاشقان، ستایش می‏کنم. نامت را می‏برم، چون بی ‏پناهان که به داشتن تکیه‏ گاهی می ‏نازند.
خدای من! بنی‏ آدم را چه نسبتی است با غرور، وقتی که فقر فقیران و ثروت ثروتمندان، نزد تو یکی است؟! آدمی از چه به ثروتش می ‏بالد، وقتی تو به او داده ‏ای؛ از چه به هوشش افتخار می‏کند، وقتی تو آن را آفریده‏ ای و از چه به عملش برتری می‏جوید، وقتی تو به او آموخته ‏ای؟ خدای من! کاش فخرفروشان عالم به فقر خود و ثروت خدایشان واقف بودند!
اگر نام تو نباشد...
مولای من! خستگی، نصیب بشر است از جستن و خواستن؛ و ناتوانی، دارایی بشر است در خوردن و بهره بردن. بی ‏یاد تو، تنهایی بیداد می‏کند. بی‏یاری تو، ناتوانی کمر می‏شکند. اگر توکل به تو نباشد، چگونه در هجوم نیازها صبح را آغاز کنم؟ اگر نام تو نباشد، چگونه بعد از هر تمام شدنی، روز من و امید من آغاز شود؟
جرعه‏ ای از می وحدت
خداوندا! به حرمت آیین پاکانت، آیینه ‏ای عطایم کن به رنگ چهار تکبیر اذان صبحگاه ذره ‏ها؛ آیینه ‏ای که رنگ جمال تو داشته باشد؛ جرعه ‏ای از می‏وحدت به ما ده، به حق لا اله اِلاّ اللّه‏.
حسین امیری