چه روشن شده این سال به نام روشن تو، ای مهربان پیامبر رحمت، ای بیکران سینه پرشکیب، ای وسیع گذشته از قاب قوسین، ای آب و آیینه و چلچراغ عرش، ای محمد، فرزند بنده خدا!
چه کند این سال که مشرف شده به نجوای آسمانی نام تو؟ چگونه گذرد روزگار از طالع سعد و روزهای تا ابد بهاری سال تو؟با چه حالی به انتها برسد هر ماهش که غم نیافتن دوباره نام تو را تجربه نکند؛ بی انتها رسول نور و نیایش، محمد ای برگزیده پیام آوران!
بیتو چه تاریک بودیم و بیامید! بیتو چه خسته بودیم و شکسته! اما حالا که آفتاب تو خیمه زده بر پیشانی روزگارمان، از هر روزنه این خاکستری زمین، ندای ملکوتی چشمه را میتوان شنید، ای رسول مروت و مدارا، محمد صلی الله علیه و آله ، دوست خدای رحمان!
حالا همت از میان خاطره دست های تو بر افق شانه های ما نشسته است.
حالا عزت یاد تو بی واهمه میان رگ هایمان دویده است و عظمت نام تو، ما را عزیز بی چون و چرای این لحظه ها کرده است؛
ای بهانه بی بدیل آفرینش، رمز نگاه و نیایش، کلمه کلمه آسمان، دریا دریا بینش؛ بی تو چه غریب می ماندیم، محمد رسول خدا! حالا دیگر قصد ما این است که در این سال ـ و حتی همه سال ـ از کهکشان راه خانه تو عبور کنیم؛ از کوچه باغ یاس و اقاقی ات، از صحن صحیفه و صفایت، از حیاط حیات و هستی ات، از دالان دلواپسی ها و دلنگرانی ات.
ما دیگر قصد کرده ایم با تو باشیم، ای رسول اعظم، محمد مصطفی!
سید حسین ذاکرزاده