اهمیت سجده

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند:
«نزديك‌ترين حالت بنده، به خداوند بزرگ وقتي است كه در سجده است.»
خداوند فرمود: «سجده كن و تقرب جوي.»[1]
در جاي ديگر فرمودند:
«به خدا قسم كسي كه حق سجود را به جاي آورد و سجده حقيقي كند به هيچ عنوان زبان متوجه او نشود، اگر چه در تمام مدت عمر چنين سجودي را يك بار به جاي آورد.»[2]
1ـ5: فرع پنجم، تعداد سجده‌هاي شكر براي هر سجده
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند:
«فى كلِّ نَفَسٍ مَنْ اَنْفاس شكرٌ لازمٌ لَكَ بَلْ اَلْف وَ اَكْثَر».
براي هر نفس از نفس‌هاي (شما) شكري بر تو لازم است، بلكه هزار (شكر) يا بيشتر.
از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد.[3]
«اعملوا آلَ داوود شكراً و قليلٌ من عبادي الشّكور».[4]
بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر بدرگاه خداي آورد
ورنه سزاوار خداونديش كس نتواند كه به جاي آورد.[5]
زيباترين نوع تشكر از خداوند در قالب سجده تحقق پيدا مي‌كند و به صورت كاربردي در مي‌آيد. وقتي تشكري زيبا، در زيباترين صورت خود، در قالب يك سجده صورت مي‌گيرد تازه به دنبال آن بي‌نهايت شكر لازم، بر دوش انسان مي‌آيد.
قرآن مجيد مي‌فرمايند:
«و اِنْ تَعُدّوا نِعمَةَ اللهِ لَا تُحْصُوها». يعني «و اگر بخواهيد نعمت‌هاي خداوندي را بشماريد از شماره آنها ناتوان خواهيد گشت.»[6]
مسألة فراتر از رياضي و حساب و كتاب است. شايد توسط وجدان، بهتر بتوان به اين نكات بلند معنوي پي برد تا به حساب و كتاب ظاهري.
وقتي بي‌نهايت كوچك در مقابل بي‌نهايت بزرگ قرار بگيرد، روال كار همين است با همان‌گونه كه از «روح روايات» به دست مي‌آيد.
از براي هر نَفَسي هزاران شكر لازم و براي هر سجده، هزاران سجده شكر واجب و براي هر سجده شكر، هزاران سجده شكر ديگر. و به دنبال آن بي‌نهايت سجده شكر، براي بي‌نهايت نعمت مادي و معنوي.
اصل دوم:
ره‌آورد سجده در آيات و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ
2ـ 1: فرع اول، آرامش آرماني
سجده، يك نوع مسافرت معنوي است كه دست‌آورد فراواني را به همراه خواهد آورد. يكي از دست‌آوردهاي بزرگ اين ره‌آورد «آرامش آرماني» است كه در سايه اين آرامش بزرگ، انسان به «اِسْري» الهي دست خواهد يافت.
آرامش زيبا و با معنا، همان آرامش شب.
وَ الَّيلِ اِذا سَجي.
سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گيرد.[7]
سوگند به آرامش بزرگ و آرامش آرماني. زماني كه گسترة آن، تمام هستي را فرا گرفته است و همانند خورشيد پرتو افشاني مي‌كند. سجده همسان شب. آرام‌بخش و آرامش‌آفرين است و در واقع سجده‌گاه، گهواره‌اي است كه در آن بندگان الهي به آرامش جان دست مي‌يابند.
«اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنَّ القُلوب.»[8]
اگر اين آرامش بزرگ، در زندگي فردي و اجتماعي به دست آيد؛ جامعه انساني به جامعه ديني، سپس به جامعه آرماني دست خواهد يافت.
اگر تمام انسان‌ها، جلوي فردي زانوي شاگردي به زمين بزنند،
اگر همه بشريت پشت سر فردي اقتدا نمايند،
اگر كل جهان را به فردي، هديه بدهند،
اگر قدرت جهاني را به فردي بسپارند،
اگر در تمام عمر، زندگي شخصي، در «سمور» سپري گردد،
اگر اسمش بر تابلوهاي طلايي نگاشته گردد،
اگر نامش در كتاب‌هاي آسماني ثبت گردد،
اگر تاريخ جهاني، به نام فردي ثبت و ضبط گردد،
اگر جايزة جهاني به وي اختصاص يابد،
اگر او را براي تفريح در شهر به شهرِ جهان بگردانند،
اگر بتواند با دو بال مصنوعي بر تمام كرات، كره ماه و كيهان جهاني گشت زند،
اگر تمام حركات و سكنات زندگي وي حتّي نفس كشيدن‌هاي وي جهت يادبود به فيلم كشيده شود و عكسبرداري گردد،
و اگر ...، ذرّه‌اي از آن آرامش آرماني بدست نخواهد آمد و غير از خدا كسي نمي‌تواند تكيه‌گاه و پناهگاه انسان باشد.
غير از خدا چه كسي مي‌تواند ستار العيوب باشد؟!
كدام پدر؟ كدام جد؟
كدام مادر؟ كدام فرزند؟
كدام برادر و خواهر؟
كدام معلّم و دوست؟
كدام همسايه و همشهري؟
كدام بيگانه؟!!
چند بار و چه مدّت؟
غير از خدا احدي نمي‌تواند رازدار انسان باشد و در تمام امور زندگي، فرد مطمئني براي انسان محسوب گردد.
«با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا ... به سوي جايگاه ابدي سفر»[9] كرد.
اين است آرامش آرماني و اِسري بزرگ.
2ـ2: فرع دوم، تواضع و تقرب:
اوج تواضع را بايد در سجده جستجو كرد.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند:
«هنگامي كه انسان نماز مي‌خواند، سابيدن گونه‌ها به خاك نشانة تواضع و گذاردن اعضاي شريف بر زمين، دليل كوچك و حقارت است.»[10]
بنده خدا، بهترين عضو از اعضاي بدن خود را بر خاك مي‌نهد و با اين كار بهترين ارتباط را با خداي خود برقرار مي‌كند. با بهترين وجه با معبود خود سخن مي‌گويد و با يكتاي بي‌همتا درددل مي‌كند، ناله مي‌نمايد، گريه مي‌كند و خود را به خاك مي‌كشد و سر بر خاك مي‌نهد تا فكر خودش را الهي كند و جان خود را نوراني نمايد.
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايند:
مَاليِ لَا اَري عَلَيكُمْ حلاوةَ الْعِبادَةِ؟ وَ مَا حَلاوَةُ الْعِبادَةِ؟ قالَ اَلتّواضُعُ!
«چه مي‌شود كه شيريني عبادت را در شما نمي‌بينم؟[11] عرض كردند: شيريني عبادت چيست؟ فرمود: تواضع است.»
سجده‌گاه، آموزشگاهي است كه بنده خدا، تواضع، تقرّب جستن، تخلّص، تزكيه، تنهايي، تفكر و تكليف را در آن تجربه مي‌كند و به صورت علمي و كاربردي تمرين مي‌نمايد.
2ـ3: فرع سوم، تشكّر و تذكّر:
جايي كه «شعاع شمس»، براي خداوند سجده مي‌كند؛ چرا انسان بر خداوند سجده نكند؟ چرا انسان تشكر زيبا به جا نياورد؟
در اعمال مسجد بزرگ كوفه مي‌خوانيم:
«اَنْتَ الّذي سَجَدَ لكَ شُعاع الشّمس»[12] ؛ تو آن خدايي هستي كه شعاع شمس (خورشيد)، براي تو سجده مي‌كند.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند:
آسمان سجده‌گاه فرشتگان است.
«در دوران ديگري از آفرينش جهان، خداوند، آسمان‌هاي فرازين را از درون شكافت و سرشار از فرشتگان ساخت. فرشتگاني گونه گون كه:
ـ بي هيچ ركوعي تنها سر بر سجده دارند.
ـ دو ديگر گروهي كه بي هيچ قيامي در ركوعي مدامند.
ـ سه ديگر گروه، صف به صف، قيام كنندگاني بي‌تزلزل و لرزشند.
ـ چهارمين گروه تسبيح گويان خستگي ناپذيرند كه نه چشمشان پرده خواب فرو افتد و نه انديشه‌شان به خطا مي‌رود و نه خستگي به دژ تنهاشان راه مي‌يابد و نه آگاهيشان به غفلت فراموشي مبدل مي‌شود.
در تمام طبقات آسمان حتّي چندان پوست تخمي نمي‌توان يافت كه بر آن، فرشته‌اي در سجود يا كوشنده‌اي در كار و تلاش نباشد.»
اگر آسمان سجده‌گاه فرشتگان است؛ چرا دنيا فرودگاه و سجده‌گاه عاشقان حق نباشد؟!
مگر شكر نعمت واجب نيست؟ پس از خداوند چگونه مي‌توان تشكر كرد؟
خداوند مي‌فرمايد: «سَبَّحَ لِلّهِ مَا فِي السّموَاتِ وَ الْاَرْضِ و هو العزيزُ الْحكيمُ»[13]
«آنچه در آسمان‌ها و زمين است براي خدا تسبيح مي‌گويند و او عزيز و حكيم است.»
انسان كه اشرف مخلوقات است چه؟
دنيا، سرزمين تقدير و تشكر است. و در قالب يك قاعدة عقلايي، شكر منعم واجب است و بهترين نوع تشكّر، براي بهترين‌ها است و زيباترين نوع تشكر، در قالب يك سجده ساده انجام مي‌گيرد كه هم اختصاص دارد براي خداوند منان و هم كاربردي و عملي است، نه صرفاً زباني.
زندگي انسان، همان آواز آسماني است و آوازها هم، آواي الهي مي‌گويند.[14] همه چيز موسيقي معنوي مي‌خوانند و تسبيح مي‌گويند.
در سجده‌هاي طولاني، بايد از خداوند تشكر كرد، سپس تار وجود خويش را نواخت.[15]
در فرهنگ عرفان هميشه سخن از سحر است و سجده شكر. آسمانيان و زمينيان، همه بايد با آواز بلند، خداوند را بخوانند.
وَ النّجمُ و الشَّجرُ يَسجُدان.[16] گياه و درخت سجده مي‌كنند.
تشكر زيبا به جا مي‌آورند. سجده كن صد بار مي‌گو اي خدا نيست اين غم غير در خورد و سزا.[17]
سجده، شيرين‌ترين سرودي است كه هر موجودي، توسط آن خودش را به توحيد ناب و حق محض نزديك مي‌سازد.
سوختن عاشقانه را در سجده‌گاه بايد تمرين كرد و پرواز عارفانه را در سجده بايد تجربه نمود. «پرّ من بگشاي تا پرّان شوم در حديقة ذكر و سيبستان شوم».[18]
2ـ4: فرع چهارم، استكبار زدايي
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: «فَاللهَ فَاللهَ في عاجِلِ الْبَغْيِ، ...»
«پس خدا را! پس خدا را! بپرهيزيد از سركشي در اين جهان و بترسيد از كيفر ناخوشايند ستم در آن جهان، و پايان زشت خودبيني كه دامي است نهادة شيطان. دامي بزرگ و فريفتني سترگ. بر دل مردان راه يابد، چون زهر كشنده كه در اندام‌ها شتابد. هيچ‌گاه از كار باز نماند، و به خطا كس را از مكر خود نرهاند. نه دانشمندي را به خاطر دانش و نه مستمندي را در فرسودگي پوشش؛ و خدا بندگان با ايمان خود را از اين آسيب بر كنار مي‌دارد، با نمازها و زكات‌ها و روزه گرفتن‌هاي دشوار، در روزهايي كه واجب است تا اندامهاشان بيارمد با اين كار، و ديده‌هاشان خاشع شود و جانهاشان خوار و سبك ساختن دلهاي آنان، و بردن خودبيني از ايشان، به فروتني كه در عبادت‌ها است: از چهره‌هاي شاداب را به تواضع برخاك سودن، و با چسبانيدن اندامهاي پاكيزه بر زمين خويش را نمودن، و رسيدنِ شكم‌ها به پشت به فروتني و خواري به خاطر روزه‌داري و آنچه در زكات است از دادن بهره‌هاي زمين و جز آن، به مستمندان و بيچارگان.
________________________________________
[1] . روضُ المتقين، ج2، ص 38.
[2] . بحار الانوار، ج 85، ص 136.
[3] . گلستان سعدي.
[4] . سورة سباء، 34 / 3.
[5] . گلستان سعدي.
[6] . سورة نحل، 16 / 12.
[7] . سورة الضحي، 93 / 2.
[8] . سورة رعد، 13 / 28.
[9] . وصيت‌نامه الهي سياسي امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ .
[10] . نهج البلاغه، خ 192.
[11] . ميزان الحكمة، ج 4، ص 21825.
[12] . مفاتيح الجنان، اعمال مسجد كوفه.
[13] . سورة حديد، 57 / 1.
[14] . مفاتيح الجنان، نماز امام هفتم ـ عليه السّلام ـ .
[15] . اشاره به داستان حكيم جهانگيرخان قشقايي.
[16] . سورة الرحمن، 55 / 5 و 6.
[17] . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، 3990.
[18] . همان.