نماز انسان را از فحشا و منکر باز مي دارد

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

اتل ما اوحي اليک من الکتاب و اقم الصلاة ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر و الله يعلم ما تصنعون
ترجمه آيات
آنچه از کتاب به تو وحي شده بخوان و نماز به پادار که نماز از فحشاء و منکرات جلوگيري مي کند وذکر خدا بزرگتر است و خدا مي داند که چه مي سازيد.
نمازاز فحشاء و منکر بازمي دارد.
و سياق آيات شاهد بر اين است که: مراد از اين بازداري، بازداري طبيعت نماز ازفحشاء و منکر است، البته بازداري آن به نحو اقتضاء است نه عليت تامه، که هر کس نماز خواند، ديگر نتواند گناه کند.
خواهي گفت چطور نماز از فحشاء و منکرات نهي مي کند؟در جواب مي گوييم اين عمل مخصوصا که بنده خدا آن را در هر روز پنج بار به جا بياورد، و همه عمر ادامه دهد، ومخصوصا اگر آن را همه روزه در جامعه اي صالح به جا بياورد، و افراد آن جامعه نيز مانند اوهمه روزه به جا بياورند، و مثل او نسبت به آن اهتمام بورزند، طبعا با گناهان کبيره سازش ندارد.
آري توجه به خدا از در بندگي، آنهم در چنين محيط و از چنين افراد، طبيعتا بايدانسان را از هر معصيتي کبيره و هر عملي که ذوق ديني آن را شنيع مي داند، از قبيل قتل نفس، تجاوز به جانها و به مال ايتام، زنا، و لواط، باز بدارد، بلکه نه تنها از ارتکاب آنها، بلکه حتي از تلقين آن نيز جلوگيري کند.
براي اينکه نماز مشتمل است بر ذکر خدا، و اين ذکر، اولا ايمان به وحدانيت خداي تعالي، و رسالت و جزاي روز قيامت را به نمازگزار تلقين مي کند، و به او مي گويد که خداي خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست کن که تو رابه سوي صراط مستقيم هدايت نموده، و از ضلالت و غضبش به او پناه ببر.
و ثانيا او را وادار مي کند بر اينکه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبريايي خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبيح و تکبير ياد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.
علاوه بر اين او را وادار مي کند به اينکه از حدث(که نوعي آلودگي روحي است)، و
از خبث يعني آلودگي بدن و جامه، خود را پاک کند، و نيز از اينکه لباس و مکان نمازش غصبي باشد، بپرهيزد، و رو به سوي خانه پروردگارش بايستد.
پس اگر انسان مدتي کوتاه بر نماز خود پايداري کند، و در انجام آن تا حدي نيت صادق داشته باشد، اين ادامه در مدت کوتاه به طور مسلم باعث مي شود که ملکه پرهيز ازفحشاء و منکر در او پيدا شود، به طوري که اگر فرضا آدمي شخصي را موکل بر خود کند، که دائما ناظر بر احوالش باشد، و او را آنچنان تربيت کند که اين ملکه در او پيدا شود و به زيورادب عبوديت آراسته گردد، قطعا تربيت او مؤثرتر از تربيت نماز نيست، و به بيش از آنچه که نماز او را دستور مي دهد دستور نخواهد داد، و به بيش از آن مقدار که نماز به رياضت وادارش مي کند وادار نخواهد کرد.
بر اين آيه اشکال کرده اند که: اين آيه مي فرمايد نماز از فحشاء و منکرات نهي مي کند، و حال آنکه ما بسياري از نمازگزاران را مي بينيم که از ارتکاب گناهان بزرگ پروايي ندارند، چرا نماز آنان از فحشاء و منکرات بازشان نمي دارد؟ .
در جواب از اين اشکال بعضي از علماء گفته اند: اصلا کلمه صلوة در آيه شريفه به معناي نماز نيست، بلکه به معناي دعا است، و مراد از دعا هم دعوت به سوي امر خدااست، و معناي آيه اين است که: اي پيغمبر من، بر دعوت به سوي امر خدا پايداري کن، که اگر چنين کني اين دعوت مردم را از فحشاء و منکرات بازمي دارد .ليکن اين جواب اشکال دارد، براي اينکه در حقيقت براي رفع اشکال و فرار از آن، آيه را از ظاهرش برگردانيده.
بعضي  ديگر گفته اند: کلمه صلوة در آيه شريفه در معناي نکره است، و معناي آيه اين است که يک قسم از نمازها باعث مي شود که نمازگزار از فحشاء و منکرات اجتناب بورزد، و درست هم هست، پس مراد همه نمازها نيست، تا آن اشکال وارد شود .
بعضي ديگر گفته اند: نماز مادام که نمازگزار مشغول آن است اين اثر را دارد، يعني شخص نمازگزار مادام که مشغول نماز است کارهاي زشت نمي کند، چون همين اشتغال به نماز او را از کارهاي ديگر بازمي دارد .
بعضي ديگر گفته اند: آيه به همان ظاهري که دارد معنايي دارد که آن اشکال متوجهش نمي شود، و آن اين است که: نماز مانند يک انساني که ديگري را از فحشاء ومنکرات نهي مي کند، به شخص نمازگزار مي گويد: زنا مکن، ربا مخور، دروغ مگو، و...وليکن همان طور که در آن انسان لازمه نهي اين نيست که شنونده گوش هم بدهد، و از گفته اومنتهي هم بشود، در نماز نيز چنين است، يعني نماز مرتب به نمازگزار مي گويد که چنين وچنان مکن، و ليکن لازمه اين نهي اين نيست که نمازگزار منتهي هم بشود، و از آن کارهادست بردارد.مگر نهي نماز از نهي خدا مهم تر و مؤثرتر است، خداي تعالي در آيه شريفه ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي و ينهي عن الفحشاء و المنکر، به عدل واحسان و صله رحم امر مي کند، و از فحشاء و منکر نهي مي فرمايد، و مع ذلک مردم همچنان نافرماني اش مي کنند، و نهي او باعث انتهاي مردم نمي شود، نهي نماز هم مثل آن، پس اشکالي که بر آيه شده ناشي از اين توهم است که نهي همواره مستلزم انتهاء است، و اين توهمي است باطل .
از بعضي از مفسرين نقل شده که در پاسخ از اين اشکال گفته اند: نماز را براي اين مي خوانند که به ياد خدا بيفتند، همچنان که خود خداي تعالي هم فرموده: اقم الصلوة لذکري - نماز را براي ياد من به پا دار ، و کسي که به ياد خدا باشد، مسلما از اعمالي که خوشايند خدا نيست پرهيز مي کند، و آن اشخاصي که در اشکال مورد نظرند، اشخاصي هستندکه اگر نماز نخوانند گناه بيشتر مي کنند، و نماز در آنها اين مقدار اثر گذاشته که منکرات راکمتر مرتکب شوند .
ليکن خواننده عزيز توجه دارد که هيچ يک از اين جوابها با سياق حکم، و تعليلي که در آيه شريفه آمده نمي سازد، براي اينکه آنچه از سياق برمي آيد اين است که: اگر دستورداده اند به اينکه مردم نماز بخوانند، براي اين است که نماز آنان را از فسق و فجور بازمي دارد، و اين تعليل مي فهماند که نماز عملي است عبودي، که به جا آوردنش صفتي در روح آدمي پديد مي آورد که آن صفت به اصطلاح معروف، پليسي است غيبي، و صاحبش را از فحشاء ومنکرات بازمي دارد، و در نتيجه جان و دلش را از قذارت گناهان و آلودگي هايي که از اعمال زشت پيدا مي شود، پاک مي نمايد.
پس معلوم مي شود مقصود از نماز رسيدن به آن صفت است، يعني صفت بازداري از گناه، چيزي که هست در جواب از آن اشکال مي گوييم: پيدايش اين صفت اثر طبيعي نمازهست، و ليکن به نحو اقتضاء، نه به نحو عليت، پس اينکه در جواب دومي گفتند در بعضي افراداثر دارد صحيح نيست، بلکه در همه اثر دارد، و ليکن به نحو اقتضاء و نيز اينکه در جواب سوم گفتند اثرش تا وقتي است که انسان مشغول نماز است، صحيح نيست، بلکه اثرش در همه احوال است اما به نحو اقتضاء و اينکه در جواب چهارم گفتند: نهي مستلزم انتهاء نيست وگويا در آيه شريفه فرموده نماز بخوان تا نهي نماز را بشنوي صحيح نيست، بلکه نهي مستلزم انتهاء هست چيزي که هست گفتيم به نحو اقتضاء و اينکه در جواب پنجم گفتند نماز ياد خدااست و ياد خدا انسان را از فحشاء بازمي دارد باز درست نيست، براي اينکه اشکال برگناهکاري نمازگزار است، چه ياد خدا باشد و چه نباشد.
پس حق در جواب همان است که گفتيم بازداري از گناه اثر طبيعي نماز است، چون نماز توجه خاصي است از بنده به سوي خداي سبحان، ليکن اين اثر تنها به مقدار اقتضاءاست، نه عليت تامه، تا تخلف نپذيرد، و نمازگزار ديگر نتواند گناه کند، نه، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است، يعني اگر مانع و يا مزاحمي در بين نباشد اثر خود را مي بخشد، و نمازگزاررا از فحشاء بازمي دارد، ولي اگر مانعي و يا مزاحمي جلو اثر آن را گرفت، ديگر اثر نمي کند، و در نتيجه نمازگزار آن کاري که انتظارش را از او ندارند مي کند، خلاصه ياد خدا، و موانعي که از اثر او جلو مي گيرند، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه ياد خدا چربيد، نمازگزارگناه نمي کند، و هر جا کفه آن موانع چربيد کفه ياد خدا ضعيف مي شود، و نمازگزار ازحقيقت ياد خدا منصرف مي گردد، و گناه را مرتکب مي شود.
و اگر خواننده عزيز بخواهد اين معنا را لمس کند، بايد حال بعضي از افراد که نام مسلمان دارند، و در عين حال نماز نمي خوانند، در نظر بگيرد، که اگر رفتار آنها را زير نظر قراردهد، مي بيند که به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم مي خورد، و حج هم نمي رود و زکات هم نمي دهد، و بالاخره ساير واجبات را هم ترک مي کند، و هيچ فرقي بين پاک و نجس، وحلال و حرام نمي گذارد، و خلاصه در راه زندگي همچنان پيش مي رود، هر چه پيش آيدخوش آيد، و هيچ چيزي را در راه خود مانع پيشرفت خود نمي بيند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ، و نه هيچ چيز ديگر.
آن وقت اگر حال چنين شخصي را با حال کسي مقايسه کني که نماز مي خواند، ودر نمازش به حداقل آن يعني آن مقداري که تکليف از گردنش ساقط شود اکتفاء مي کند، خواهي ديد که او از بسياري از کارها که بي نماز از آن پروا نداشت پروا دارد، و اگر حال اين معناي ذکر و مقصود از اينکه در باره نماز فرمود: و لذکر الله اکبر و وجوه مختلفي که در معناي اين جمله گفته شده است نمازگزار را با حال کسي مقايسه کني که در نمازش اهتمام بيشتري دارد، خواهي ديد که دومي از گناهان بيشتري پروا دارد، و به همين قياس هر چه نماز کاملتر باشد، خودداري ازفحشاء و منکرات بيشتر خواهد بود.
و لذکر الله اکبر - راغب در مفردات مي گويد: کلمه ذکر گاهي در معناي ياد، خاطر به کار برده مي شود، مثلا مي گويند ا في ذکرک - آيا به ياد داري و آيا به خاطر داري .و اين ياد و خاطر هيئتي است در نفس، که با داشتن آن انسان مي تواند آنچه ازمعلومات کسب کرده حفظ کند، و از دست ندهد، مانند حافظه، با اين تفاوت که حفظ را درجايي به کار مي برند که مطلبي را در حافظه خود داشته باشد، هر چند که الآن حاضر و پيش رويش نباشد، به خلاف ذکر که در جايي به کار مي رود که علاوه بر اينکه مطلب در صندوق حافظه اش هست، در نظرش حاضر هم باشد.
و گاهي کلمه ذکر را در حضور قلب و يا حضور در زبان استعمال مي کنند، مثلامي گويند: ذکر خدا دو نوع است، يکي ذکر به زبان، و يکي هم ذکر به قلب، يعني حضور درقلب، و به همين جهت است که گفته اند: ذکر دو نوع است، ذکر از نسيان، - يعني ذکر به معناي اول - ، و ذکر بدون نسيان، - يعني ذکر به معناي دوم - که به معناي ادامه حفظ است، معناي سوم ذکر هم عبارت است از سخن، چون هر سخني را ذکر هم مي گويند
و ظاهرا اصل در معناي اين کلمه همان معناي اول است، و اگر معناي دوم را(نام خدا را بردن)هم ذکر ناميده از اين بابت است که ذکر لفظي مشتمل بر معناي قلبي نيزهست، و ذکر قلبي نسبت به ذکر لفظي اثري را مي ماند که بر سبب مترتب مي شود، يانتيجه اي است که از عمل عايد مي گردد.
و اگر نماز را ذکر ناميده اند، براي اين است که: نماز هم مشتمل است بر ذکرزباني از تهليل، و حمد، و تسبيح، و هم به اعتباري ديگر مصداقي است از مصاديق ذکر، چون مجموعه آن عبوديت بنده خدا را مجسم مي سازد، و لذا خداي تعالي نماز را ذکر الله ناميده وفرموده: اذا نودي للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الي ذکر الله  و هم به اعتباري ديگر امري است که ذکر بر آن مترتب مي شود، ترتب غايت بر صاحب غايت، يعني نتيجه نماز ياد خدااست، همچنان که آيه و اقم الصلوة لذکري  به آن اشاره مي کند.
و ذکري که گفتيم، غايت و نتيجه نماز است، ذکر قلبي است، البته آن ذکري که گفتيم به معناي استحضار است، يعني استحضار ياد خدا در ظرف ادراک، بعد از آنکه به خاطر فراموشي از ذهن غايب شده بود، و يا به معناي ادامه استحضار است، و اين دو قسم ازذکر بهترين عملي است که صدورش از انسان تصور مي شود، و از همه اعمال خير قدر و قيمت بيشتري دارد، و نيز از همه انحاي عبادتها اثر بيشتري در سرنوشت انسان دارد، چون ياد خدا به اين دو نوع که گفته شد، آخرين مرحله سعادتي است که براي انسانها در نظر گرفته شده، و نيزکليد همه خيرات است.
و به هر حال از ظاهر سياق آيه و اقم الصلوة ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر برمي آيد که جمله و لذکر الله اکبر متصل به آن است، و اثر ديگري از نماز را بيان مي کند، و اينکه آن اثر، بزرگتر از اثر قبلي است، در نتيجه جمله و لذکر الله اکبر به منزله ترقي دادن مطلب است، و البته منظور از ذکر در آن جمله نيز همان ذکر قلبي است، که گفتيم از نماز حاصل مي شود.
پس گويا فرموده: نماز بگزار تا تو را از فحشاء و منکر بازبدارد، بلکه آنچه عايد تومي کند بيش از اين حرفها است، چون مهم تر از نهي از فحشاء و منکر اين است که: تو را به يادخدا مي اندازد، و اين مهم تر است، براي اينکه ذکر خدا بزرگترين خيري است که ممکن است به يک انسان برسد، چون ذکر خدا کليد همه خيرات است، و نهي از فحشاء و منکرات نسبت به آن فايده اي جزئي است.
البته اين احتمال هم هست که مراد از ذکر همان اذکار زباني نماز باشد، ولي دراين صورت باز هم جمله مذکور در معناي ترقي است، چون معناي آيه اين مي شود: نمازبخوان، تا تو را از فحشاء و منکر بازدارد، بلکه همان اذکاري که در نماز است، و يا خود نماز، مهمتر از آن بازداري است، چون بازداري مذکور يکي از آثار نيک ذکر است، و به هر تقديرکلمه ذکر الله بنابر هر دو احتمال، مصدري است که اضافه به مفعول خود شده، و آن چيزي که ذکر الله از آن بزرگتر است عبارت است از نهي از فحشاء و منکر.
بحث روايتي رواياتي در ذيل آيه: ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر
در ذيل آيه ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر ، مي گويد:
در مجمع البيان انس بن مالک از رسول خدا(ص)روايت کرده که فرمود: کسي که نمازش او را از فحشاء و منکر باز ندارد، جز دورتر شدن از خدا اثري برايش ندارد
مؤلف: اين روايت را الدر المنثور هم از عمران بن حصين، و ابن مسعود، و ابن عباس، و ابن عمر، از رسول خدا(ص)روايت کرده ، و نيز قمي درتفسير خود آن را از آن حضرت(نام آنحضرت را نبرده)بدون ذکر سند، روايت کرده.
فرموده: لا صلوة لمن لم يطع الصلوة و طاعة الصلوة ان تنتهي عن الفحشاء و المنکر - نمازنيست نماز کسي که نماز خود را اطاعت نمي کند، و اطاعت نماز اين است که از فحشاء و منکردست بردارد
مؤلف: اين روايت را صاحب الدر المنثور نيز از ابن مسعود و غير او آورده
و نيز در همان کتاب است که انس روايت کرده که جواني از انصار نمازهاي خود رابا رسول خدا(ص)مي خواند، و در عين حال مرتکب فحشاء هم مي شداين خبر به رسول خدا(ص)رسيد، فرمود نماز او روزي او را از فحشاء بازخواهد داشت
و نيز در همان کتاب است که علماي اماميه از امام صادق(ع)روايت کرده اند، که فرمود: هر که دوست مي دارد بداند نمازش قبول شده يا نه، به خود بنگرد، که آيانمازش او را از فحشاء و منکر بازمي دارد يا نه؟به همان مقدار که بازش مي دارد قبول شده 
و در تفسير قمي در ذيل جمله و لذکر الله اکبر مي گويد: در روايت ابي الجاروداز امام باقر(ع)آمده که آن جناب در معناي اين جمله مي فرمود: يعني، اينکه خدا به ياد نمازگزاران است مهم تر است از اينکه نمازگزاران از او ياد مي کنند، مگر نشنيدي که فرمود: اذکروني اذکرکم - مرا به ياد آوريد تا شما را به ياد آورم ؟
مؤلف: اين يکي از همان چند معنايي است که در ذيل آيه شريفه نقل کرديم.
و در تفسير نور الثقلين از مجمع البيان نقل کرده که گفته است: اصحاب ما اماميه ازامام صادق(ع)روايت کرده اند، که فرمود: منظور از ذکر الله ياد خدا است، درهنگام برخورد به حلال و حرام او، (يعني در برابر حلالش شکر گفتن، و از حرامش پرهيزکردن)
و در همان کتاب از معاذ بن جبل روايت کرده که گفت: من از رسول خدا(ص)پرسيدم کدام يک از اعمال محبوب ترين عمل نزد خدا است؟فرمود: اينکه بميري در حالي که زبانت از ذکر خداي عز و جل تر باشد .
چند روايت حاکي از اينکه مراد از الذين اوتوا العلم ائمه(عليهم السلام)هستند و در باره شان نزول آيه: ا و لم يکفهم انا انزلنا عليک... و نيز در همان کتاب است که رسول خدا(ص)به معاذ فرمود: اي معاذ سابقين کساني هستند که شبها را با ذکر خدا زنده مي دارند، و کسي که دوست دارددر باغهاي بهشت گردش کند، زياد ذکر خداي عز و جل بگويد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page