نماز بازدارنده از فحشا و منكرات

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

و اقم الصّلوة انّ الصّلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر.
نماز را برپا دار، زيرا نماز انسان را از كارهاي زشت و ناپسند باز مي دارد و ياد خدا بسيار بزرگتر است.« عنكبوت ، 45»
بعد از بيان اين دستور كه درحقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مي پردازد كه شاخه اصلي پرورش است، مي گويد:«و نماز را برپا داريد. (و اقم الصلوة).
سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مي گويد:(زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مي دارد)،(ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر).[1]
طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده يعني اعتقاد به مبدء و معاد مي اندازد داراي اثر بازدارندگي از فحشاء و منكر است.
انساني كه به نماز مي ايستد، تكبير مي گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مي شمرد، به ياد نعمتهاي او مي افتد، حمد و سپاس او مي گويد، او را به رحمانيّت و رحيميّت مي ستايد، به ياد روز جزاي او مي افتد، اعتراف به بندگي او مي كند، از او ياري مي جويد صراط مستقيم از او مي طلبد، و از راه كساني كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مي برد (مضمون سوره حمد).
بدون شكّ در قلب و روح چنين انساني جنبشي به سوي حقّ و حركتي به سوي پاكي و جهشي به سوي تقوا پيدا مي شود.
براي خدا (ركوع) مي كند،ودر پيشگاه او پيشاني بر خاك مي نهد، غرق در عظمت او مي شود و خودخواهي ها و خود برتربيني ها را فراموش مي كند.
شهادت به يگانگي او مي دهد گواهي به رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي دهد.
بر پيامبرش درود مي فرستد و دست به درگاه خداي برمي دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد (تشهد و سلام).
همه اين امور موجي از معنويت در وجود او ايجاد مي كند، موجي كه سد نيرومندي در برابر گناه محسوب مي شود.
اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار مي گردد، هنگامي كه صبح از خواب برمي خيزد در ياد او غرق مي شود.
در وسط روز هنگامي كه غرق زندگي مادّي شده ناگهان صداي تكبير مؤذن را مي شنود، برنامه خود را قطع كرده، به درگاه او مي شتابد، و حتّي در پايان روز و آغاز شب پيش از آن كه به بستر استراحت رود با او راز و نياز مي كند و دل را مركز انوار او مي سازد.
از اين گذشته به هنگامي كه آماده مقدّمات نماز مي شود خود را شستشو مي دهد پاك مي كند، حرام و غصب را از خود دور مي سازد و به بارگاه دوست مي رود، همه اين امور تأثير باز دارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد.
منتها هر نمازي به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهي از فحشا و منكر مي كند، گاه نهي كلّي و جامع و گاه نهي جزئي و محدود.
ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچگونه اثري در او نبخشد هر چند نمازش صوري باشد هر چند آلوده گناه باشد، البتّه اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمي خواندند از اين هم آلوده تر بودند.
روشن تر بگوييم: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط داراي بعضي از اين درجات است.[2]
در تفسير نمونه آمده:
مهمترين فلسفه و آثار نماز بازدارندگي از زشتي ها و گناهان است.
منظور از (نهي نماز) هم نهي تشريعي است، يعني صحت و كمال نماز مشروط به ترك گناهان است و هم نهي تكويني، يعني نماز ذاتاً اثر بازدارندگي از گناهان دارد.
فحشاء اشاره به گناهان بزرگ پنهاني است.[3]
منكر اشاره به گناهان بزرگ و آشكار است.
مي گويند فحشاء گناهاني است كه بر اثر غلبه قواي شهويه دامن گير انسان مي شود.
ولي منكر، يعني گناهاني كه بر اثر غلبه قوه غضبيّه صورت مي گيرد.
ابن عباس گويد: نماز پاسداري است كه شخص را از معصيت خدا دور مي سازد، پس هر كه را نماز از معصيت دور ننمايد معلوم مي شود كه آن را با كهولت و بي اعتنايي انجام داده و براي ساختن خود استفاده نكرده و بيشتر از خدا دور مي گردد.
كسي كه نمازش او را از فحشاء و منكر دور نسازد پس نمازش در حقيقت نماز نيست.
از ابن مسعود و او از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت نمود. كسي كه مطيع نماز نباشد نمازش كامل نيست و اطاعت از نماز همان دوري از فحشاء و منكر است مقصود روايت اين است كه نماز وقتي شخص را از معصيتها دور ندارد و نمازگزار از گناهان دوري نكند پس نماز او متصف به صفتي كه خداوند فرمود: (ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر) نمي باشد.
ولي ممكن است اگر توبه كند و از معصيت، نفس خويش را باز دارد نمازش مفيد باشد.
سياق آيات شاهد بر اين است كه مراد به اين بازداري، بازداري طبيعت نماز از فحشاء و منكر است، البته بازداريش هم به نحو اقتضاء است نه عليّت تامه، كه هر كس نماز خواند ديگر نتواند گناه كند.[4]
چطور نماز از فحشاء و منكرات نهي مي كند؟ در جواب مي گوييم اين عمل به خصوص كه انسان آن را در هر روز پنج بار به جا بياورد و همه عمر ادامه دهد و مخصوصاً اگر آن را همه روزه در جامعه اي صالح به جا بياورد و افراد آن جامعه نيز مانند او همه روزه به جا بياورند و مثل او نسبت به آن اهتمام بورزند طبعاً با گناهان كبيره سازش ندارند.[5]
آري، توجه به خدا از در بندگي، آن هم در چنين محيط و از چنين افراد، طبيعتاً بايد انسان را از هر معصيتي كبيره و هر عملي كه ذوق ديني آن را شنيع مي داند از قبيل قتل نفس، تجاوز به جانها، مال ايتام و زنا و لواط باز بدارد بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، بلكه حتي از تلقين آن نيز جلوگيري مي كند. براي اينكه نماز مشتمل است بر ذكر خدا، و اين ذكر، اولاً ايمان به وحدانيّت خدايتعالي و رسالت و جزاء روز قيامت را به نمازگزار تلقين مي كند و به او مي گويد: كه خداي خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده، از او استعانت بنما و در خواست كن، كه تو را به سوي صراط مستقيم هدايت نموده، از ضلالت و غضبش پناه دهد.
و ثانياً او را وادار مي كند به اين كه با روح و بدن خود متوجه عظمت و كبريايي خدا شده، پروردگار خود را با زبان، حمد و ثنا و تسبيح و تكبير ياد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلكان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.
علاوه بر اين كه او را وادار مي كند از حدث (كه نوعي آلودگي روحي است) و از خبث يعني آلودگي بدن و جامعه خود را پاك كند و نيز از اين كه لباس و مكان نمازش غصبي باشد بپرهيزد و رو به سوي خانه پروردگارش بايستد.[6]
پس اگر انسان مدتي كوتاه بر نماز خود پايداري كند و در انجام آن تا حدّي نيّت صادق داشته باشد، اين ادامه در مدت كوتاه به طور مسلّم باعث مي شود كه ملكه پرهيز از فحشاء و منكر در او پيدا شود، (مثال) به طوري كه اگر فرضاً آدمي شخصي را موكّل بر خود كند كه دائماً ناظر بر احوالش باشد و او را آن چنان تربيت كند كه اين ملكه در او پيدا شود و به زيور ادب عبوّديت آراسته گردد، قطعاً تربيت او مؤثرتر از تربيت نماز نيست و به بيش از آن مقدار كه نماز به رياضت وادارش مي كند وادار نخواهد كرد.[7]
اشكال
در اينجا لازم است اشكالي كه به آيه شريفه شده، و جوابش را خاطر نشان سازيم بعضي بر اين آيه اشكال كرده اند كه اين آيه مي فرمايد: نماز از فحشاء و منكرات نهي مي كند و حال آنكه ما بسياري از نمازگزاران را مي بينيم كه از ارتكاب گناهان بزرگ پروايي ندارند، چرا نماز آنان را از فحشاء و منكرات بازشان نمي دارد.
جواب
هر نمازي به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهي از فحشا و منكر مي كند گاه نهي كلي و جامع و گاه نهي جزئي و محدود.[8]
ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچ گونه اثري در او نبخشد هر چند نمازش صوري باشد، هر چند آلوده به گناه باشد، البته اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمي خواندند از اين هم آلوده تر بودند.[9]
روشن تر بگوييم: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط داراي بعضي از اين درجات است.[10]
آنچه از سياق بر مي آيد اين است كه اگر دستور داده اند به اين كه مردم نماز بخوانند براي اين بوده كه نماز آنان را از فسق و فجور باز مي دارد و اين تعليل مي فهماند كه نماز عملي است عبودي، كه به جا آوردنشان صفتي در روح آدمي پديد مي آورد، كه آن صفت به اصطلاح معروف پليسي است غيبي، و صاحبش را از فحشاء و منكرات باز مي دارد و در نتيجه جان و دلش از قذارت هاي گناهان و آلودگي هايي كه از اعمال زشت پيدا مي شود پاك مي ماند.[11]
مقصود از نماز چيست؟
پس معلوم مي شود مقصود از نماز رسيدن به آن صفت است، (يعني صفت باز داري از گناه) چيزي كه هست در جواب از آن اشكال مي گوييم: پيدايش اين صفت اثر طبيعي نماز هست و لكن به نحو اقتضاء، نه به نحو عليت، پس اين كه در جواب دومي گفتند در بعضي افراد اثر دارد صحيح نيست، بلكه در همه اثر دارد و لكن بنحو اقتضاء.
پس حق در جواب همان است كه گفتيم: بازداري از گناه اثر طبيعي نماز است، چون نماز توجه خاصي است از بنده به سوي خداي سبحان، لكن اين اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه عليت تامه، تا تخلف نپذيرد و نمازگزار ديگر نتواند گناه كند، نه، بلكه اثرش به مقدار اقتضاء است، يعني اگر مانع و يا مزاحمي در بين نباشد اثر خود را مي بخشد و نمازگزار را از فحشاء باز مي دارد ولي اگر مانعي يا مزاحمي جلو اثر آن را گرفت ديگر اثر نمي كند و در نتيجه نمازگزار آن كاري كه انتظارش را از او ندارند مي كند، خلاصه ياد خدا و موانعي كه از اثر او جلوگيري مي كنند مانند دو كفه ترازو هستند، هر وقت كفه ياد خدا چربيد نمازگزار گناه نمي كند و هر جا كفه آن موانع چربيد كفه ياد خدا ضعيف مي شود و نمازگزار از حقيقت ياد خدا منصرف مي گردد و گناه را مرتكب مي شود و اگر خواننده عزيز بخواهد اين معنا را لمس كند بايد حالا بعضي از افراد كه نام مسلمان دارند و در عين حال نماز نمي خوانند در نظر بگيرد كه اگر رفتار آنها را زير نظر قرار دهد مي بيند: كه به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم مي خورد، و حج هم نمي رود، و زكات هم نمي دهد و بالأخره ساير واجبات را هم ترك مي كند و هيچ فرقي بين پاك و نجس و حلال و حرام نمي گذارد و خلاصه در راه زندگي همچنان پيش مي رود، هر چه پيش آيد خوش آيد و هيچ چيزي را در راه خود مانع پيشرفت خود نمي بيند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ، و نه هيچ چيز ديگري.[12]
________________________________________
[1] . فرق ميان «فحشاء» و «منكر» در جلد 11 صفحه 370 ذيل آيه 90 سوره نحل آمده است كه در يك عبارت كوتاه مي توان گفت:«فحشاء» اشاره به گناهان بزرگ پنهاني، و «منكر» گناهان بزرگ آشكار است، و يا فحشاء گناهاني است كه بر اثر غلبه قواي شهويه، و منكر بر اثر غلبه قوه غضبيه صورت مي گيرد.
[2] . تفسير نمونه، ج 16 ص 284.
[3] . 2 ـ 3 ـ تفسير نمونه، ج 16، ص 284.
[4] . الميزان، ج 16، ص 209.
[5] . الميزان، ج 16. ص 209.
[6] . الميزان، ج 16، ص 210.
[7] . الميزان، ج 16، ص 210.
[8]. تفسير نمونه، ج 16، ص 285.
[9] . تفسير نمونه، ج 16، ص 285.
[10] . تفسير نمونه، ج 16، ص 285.
[11] . الميزان، ج 16، ص 212.
[12] . الميزان، ج 16، ص 212.