حرا، لحظه های شکوهمندی را به تماشا نشسته است.
آسمان به فرش نزدیک شده است تا اوج روح فرشیان را با مقیاس های آسمانی بسنجد و ناتوان است و «اقرا بسم ربک...» زمین را میلرزاند.
محمّد صلی الله علیه وآله اینک تنها امین زمینی ها نیست؛ او امین آسمانیان شده است. او امین خداوند است و اینبار، امانت، آیه های روشن وحی است و صاحبان امانت، آن سوی حرا.
و محمّد باید از کوه سرازیر شود و به سمت آنان بشتابد. باید آنها را نیز در این معجزه سهیم کند.
او «رحمة للعالمین» است.
امین خدا از کوه پایین می آید و خداوند، از جلوه ذات خود بر روی زمین، می بالد به فرشتگان و از پنجره های آسمان، عرشیان، سرک میکشند تا بار رسالت را بر روی دوش خیرالمرسلین ببیند.
و امین خدا با گام های استوار، به سمت خانه در حرکت است .
عطر آیه های روشن آسمان بر لبانش جاری است.
قلبش از معارف آسمان و زمین آکنده است.
روحش از پله های آسمان بالا رفته است و درجه های روشن نور را بی پروا از زیر گام هایش میگذراند.
عظمت انسان مشهود است بر اهل آسمان و زمین.
روشنی، تازه تولد یافته است در کوچه پس کوچه های داغ مکّه و آیه ها از زبان انسان، آهنگ دیگری دارد؛ آهنگ عبودیت، آهنگِ «وحده لا اله الا هو»، «قولو لا اله الا الله تفلحوا».
و گویی زمین است که مبعوث شده است و بار آسمان اینک بر دوش زمین است.
زمین، استوار، آسمان را بر دوش دارد.
زمین، مرکز ثقل آفرینش است و محمّد صلی الله علیه وآله ، معجزه خاتم.
أللّهُمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
طنین صدایی در کوه
علی سعادت شایسته
«اقراء»
صدای کیست که می پیچد؟
صدای کیست که اینگونه در پیراهن صخره ها میپیچد؟
صدای کیست که ستارگان را خیره کرده و ریسمانی از نگاهشان را به سمت صدا کشانده است؟
«اقراء»
صدای کیست که اینگونه محمد صلی الله علیه وآله را مات خود کرده است؟!
صدای کیست که اینگونه محمد صلی الله علیه وآله را... چرا محمد صلی الله علیه وآله؟!
«اقرا باسم ربک الذی خلق.
و صدا می پیچد، صدای سعادت انسانها صدای برادری، صدای برابری، صدای کمال... صدای عشق، گوش صخره ها تیز میشود.
دشتها آغوش میشوند برای در بر کشیدن این صدا آه، کوه ها شانه نحیفی برای این رسالتند. صخره ها گوش های شنیدن این صدا نیستند. جنگلها پاهای رفتن با این کوله بار نیستند. جاده ها تحمل این راه دشوار را ندارند. پس کیست آن که جامع این همه باشد؟! کدام دل؟ کدام دست؟ کدام پا؟ کدام؟
به پاهای این مرد نگاه کنید؛ استوار استوار است.
چنان با سینه گشاده ایستاده که به یاد «اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» میافتی.
در توان هیچ آفریده ای نیست.
این سینه حامل کتابی است که صاحب کتاب گفته «لَوْ اَنْزَلْنا هَذَا الْقُرانَ عَلی جَبَل لَرَأیْتَهُ خاشِعا مَتَصَدِّعا مِنْ خَشْیَةِ اللّه».
آری! توان کوه ها، این برنامه را، این کلمات را نمیتواند به دوش بکشد. این سختی از آن محمد صلی الله علیه وآله است. محمد صلی الله علیه وآله را برای این راه برگزیدهاند. محمد سینه گشاده این کلمات است. پاهای محمد است که استواری خداوندی را برای این راه پرفراز و نشیب دارد.
«اقرا باسم ربک الذی خلق» کلمات، به سبکی نسیم، بر گوش های محمد مینشیند و او سرشار از شوقی عظیم، گوش جان میسپارد به کلمات دلنشین خدا. و آرام تکرار میکند آنچه را که شنیده است.
تکرار میکند 23 سال عشق را.
تکرار میکند 23 سال برادری را، 23 سال سختی را، کار شکنی را، خون را شمشیر را.
تکرار میکند آنچه را که در گوشش طنین می اندازد. تکرار میکند...
و تکرار میکند «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» را.
تکرار میشود آنچه را که محمد صلی الله علیه وآله پایهریزی کرده بود. تکرار میشود با 12 شانه تحمل، 12 پای پر صلابت و 12 سینه گشاده.
حالا می فهمیم چرا خدایش گفته:
«انا اعطیناک الکوثر»
محدّثه رضایی
اشارات :: شهریور 1383، شماره 64