اشارات :: مرداد 1387، شماره 111
مثل گل خوش آمدي، آقا صفا آورده اي! *** خود، گلي؛ گل با خودت ديگر چرا آورده اي؟
ماجراي دست هايت ماجرايي آشناست *** باز هم ما را به ياد کربلا آورده اي
تا علي گردد علي، يک رکعت از او مانده بود *** لطف کردي آمدي آن را به جا آورده اي
قطره اشک علي بودي که در چاهي چکيد *** هان! وگرنه مشک خالي از کجا آورده اي؟
اي تمام عشق بين چشم تا پيشاني ات! *** آمدي، خوش آمدي، آقا وفا آورده اي!
رزيتا نعمتي