متن ادبی «کهکشان حماسه»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

اشارات :: مرداد 1386، شماره 99
آسمان مدینه، در دست‏افشانی نور و آینه غرق است.
ستاره‏ها در حوالی خانه مولا علی علیه‏السلام ، گرد آمده‏اند تا از رخسار فروزان ماهِ بنی‏هاشم، قدح‏های نور بردارند.
اینک، زمان تولد کهکشان حماسه است و پنجره بی‏تاب قلب‏ها، همه بر دستان نوگل علی علیه‏السلام دخیل بسته‏اند.
امشب، در بوستانِ دامانِ ام‏البنین علیهاالسلام ، کانون تمام خوبی‏ها و مردانگی‏ها، گل داده است تا عالمیان، شیدا و مدهوش نسیم خوش جانبازی‏اش شوند.
امشب، مدحِ مرامِ آسمانی عباس علیه‏السلام ، محفلِ شبانه قدسیان را برکت می‏دهد.
امشب، هدیه خدایِ مهربان به پسران فاطمه علیهاالسلام ، برادری است از جنس وفای اباالفضل؛ برادری که شجاعت و غیرتِ علی علیه‏السلام در چشمانش جاری است و ارادت و محبت فرزندان زهرا علیهاالسلام ، در سینه پاکش فوران می‏کند.
باب الحوایج
آفتابِ عشق، از ابتدای نام بلند تو طلوع می‏کند، ای مرید دلداده حسین!
فصل چراغانِ نیکی‏ها و فضیلت‏ها، از حوالیِ سبزِ حضورِ تو متولد می‏شود، ای پدر خوبی‏ها و فضائل، خاک، سر برمی‏دارد تا بر پیشانی بلند و مردانه تو سجده آورد، ای عبدصالح خدا!
در نگاه تو، نسیم عطرآگین بهشت شناور است و در بازوان دلیرت، غیرتی علی‏وار جولان می‏دهد!
بعد از آمدنت، تفسیر ادب و متانت را باید در دیدگانِ نجیبِ تو جُست.
با آمدنت، دیگر لحظه‏ها، نگرانِ غربت حسین علیه‏السلام نیستند.
تا تو هستی، زینب علیهاالسلام ، به همت برادرانه تو دلگرم است. تا تو هستی، علی علیه‏السلام با خیال آسوده، دستان حسینش را به گرمی دست‏های ارادتِ تو می‏سپارد.
یا باب‏الحوائج! تا تو باشی، نخل‏های تنهای مدینه، به بازوان ستبر تو تکیه دارند و بغض تمام حاجت‏ها، به شفاعت دستانِ بریده تو گشایش می‏یابند.
رشک بهشتیان
آسمان، خم می‏شود تا بر بازوان تو، بارانِ بوسه ببارد. پلکِ خیس ابرها، درست در جایی می‏چکد که پدرت علی علیه‏السلام ، بر حواشی آن، یک دشتِ پرشکوفه از بوسه، به یادگار می‏گذارد.
تو آمده‏ای؛ با صلابتی که نسب آن، به شجاعانِ «کلابی» می‏رسد و ارادت به کودکان فاطمه علیهاالسلام که از مشیِ عارفانه ام‏البنین علیهاالسلام حکایت دارد.
تو می‏آیی، تا مشقِ شمشیرِ دلیرانه پسر حیدر، لرزه بر پشت اهالیِ مکاره صفین بیاندازد.
تو می‏آیی تا سینه فراخ تو، گنجینه علم لدنی بوتراب علیه‏السلام شود. اینک ای علمدار شوریده حسین علیه‏السلام ، ای سقایِ بی‏مشک نینوا!
به یمن معراجِ چشمانت که در لحظه وداع، در دامانِ صمیمیتِ یاس، لاهوتی شد، به میمنتِ نذر آسمانی مادرت که دستانِ سپید تو را به قربانگاه حسین فاطمه می‏کشاند، به شادباش نگاهِ خواهرانه زینب علیهاالسلام ، به قنداقه کوچک تو و به شرافت آن مقامِ بهشتی تو که تمام شهیدان در حسرت آنند، کام تشنه ارادتمان را به حلاوتِ زمزمِ وصالِ خود سیراب کن!
استوار و سربه زیر
مهربان و باسخاوت و دلیر
باشکوه و استوار و سر به زیر
مثل هرچه قله پایدار
مثل ماه، ماهِ نیمه، پرتلألؤ، پر ز نور
یادگار فاتح بزرگ خیبر و حُنین
یکه‏تاز عرصه وفا، و پاسدار حرمت حسین
با توام برادر صبور و سربلند من
مرهم دل غمین و قلب دردمند من!
ای شبیه رودهای پرخروش
ای درست مثل سایه درخت، دلپذیر
مایه امید هرچه دردمند و بی‏کس و اسیر!
فتح قله زمان به دست توست
ای وفا و صبر و استقامت از تو یادگار
مثل ابر، پر سخاوتی
بر دل تمام عاشقان ببار
فاطره ذبیح‏زاده