متن ادبی «باز آمده از حوالی بیداری دریا»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

اشارات :: شهریور 1385، شماره 88
ام‏البنین!
بگذار دامن دریا از گریه‏های وقت هبوطش، پر شود و ماه، به گفت‏وگو با روشن‏ترین نگاهش بنشیند!
این همه آیینه که از غبار غروب آمده‏اند، از دست آفتاب‏نشان او التماس دعا دارند.
ببین که چگونه باد،
ترانه‏های ناپیدای باران را
از شبنم لب‏های نوزادت
برای بوته‏های تبعید شده به خار زار می‏برد.
تنها تو می‏دانی
که این باز آمده از حوالی بیداری دریا،
از اهالی رؤیاهای امروز تو نیست
و با جایی دور
در کرانه کربلا نسبت دارد.
نزهت بادی