متن ادبی «تنها نام برازنده»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: شهریور 1385، شماره 88
عباس، تنها نامی است که برازنده توست. چگونه از تو بگویم، وقتی آنقدر بلندمرتبه‏ای که حتی پرنده وهم هم به اوج تو نمی‏رسد؟! تو بر بلندترین قله‏های عشق نشسته‏ای. چگونه از تو دم برآورد نفسی که در سینه حبس است؟! تو فرزند خورشیدی؛ چگونه دم برآورد پرنده‏ای که بال‏های ناتوانش حتی به کنده شدن از زمین او را همراهی نمی‏کنند؟!
تو عباس هستی. عشق، تنها شرح لحظه‏ای از زمانی است که تو بر آن حکمرانی می‏کنی.
عباس تنها نامی است که برازنده تو است و برادر، تنها نسبتی است که می‏تواند تو را به حسین، عشق آسمان‏ها برساند؛ هر چند تا آخرین لحظه که سر بر زانویش گذاشتی، حتی یک بار نام او را جز به «سیدی» و «مولای» بر لب نیاوردی. تو خود را جان‏نثار حسین می‏دانستی؛ آنچنان که بودی.
تو خود را مأموم او می‏دانستی؛ آنچنان که او امام تو بود.
برادرت، سرور تو بود و مقتدای تو؛ هر چند تو او را جز در آخرین لحظه، برادر خطاب نکردی؛ به جز همان لحظه‏ای که فاطمه را کنار خویش دیدی، جز آن دقیقه‏ای که زهرا، مادر حسین، تو را فرزند خطاب کرد... .
و حالا که ام‏البنین تو را دور سر حسین می‏گرداند، تو پی برده‏ای به اینکه نباید او را برادر صدا بزنی. عباس، تنها نامی است که برازنده توست... .
امیر اکبر زاده