اشارات :: شهریور 1384، شماره 76
«الا یا ایها السابقی، ادر کاسا و ناولها»
که عشق ... ، این بار میخواهد بیافشاند، تمام نور خود را در قدوم سبز عباس.
چه بشارتی!
خبرش کنید؛ علی علیهالسلام را خبر کنید که به پایان رسید، انتظار. اینک این عباس علیهالسلام است؛ ماهتاب آسمان ولایت که از پرتو عنایات نبوی صلیاللهعلیهوآله و انعکاس قرابت علوی علیهالسلام تا همیشه تاریخ در آسمان کربلا میدرخشد و راهیان سرزمین نور را با تبسّم آسمانی خویش؛ بدرقه میکند.
خوشا نسیمی از دیار عنایتش که تشنگی غربت از کام جهان زدوده و غبار غم از دل بشوید! بوالفضایلاش خوانند تا سپهسالار فتوّت را به فضیلتی بشناسند که بیبدیل و بینظیر است؛ آنجا که تشنهکامی شهادت را به زلال عافیت ترجیح میدهد تا عظمت فتوت و وفا را به نمایش بگذارد.
تشنگی را به بهای عشق، به جان میخرد و سرافرازی خویش را در درس مولا علیهالسلام میآزماید. او فرزند علی علیهالسلام ست و فرزند خاتون سرافراز مدینه، ام البنین علیهاالسلام .
او وارث شجاعت علی علیهالسلام ، صداقت زهرا علیهاالسلام و کرامت حسن علیهالسلام است؛ وارث تمام فضایل. تنها زبان ذوالفقار نیاموخته؛ که عارف تمام دقایق هستیبخش عشق است؛ عشقی که عظمت کبریایی او را تا جایی اوج داده که عرش، مقابل فتوت مرامش تعظیم میکند و بهشت از تکرار نامش به وجد میآید. او مشکلگشای تمام گرههای فرو خورده در کلاف زمان است.
پدر مروت را چه نیازی به توصیف که دریای کرمش را پایانی نیست و اقیانوس اجابتش، مسلمان و غیرمسلمان را شربت شفا نوشانده است.
«غیرت»، واژهای است که حرمت خویش را از نام «عباس» گرفته است.
دل دریاییاش را جز «صبر»، دارویی تسکین نمیبخشید و اندوه بیقراریاش را جز پرتو جمال آسمانی «برادر» نمیزدود.
... سالها گذشته است؛ اما هنوز زمزمههای فطرت را که آکنده از شعر وفاداری است، میشود شنید که تکرار میکند: «الا یا ایها الساقی، ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها!»
مولا جان، ابوفاضل!
کریم باوفا، آقا ابوالفضل خداوند سخا، آقا ابوالفضل
دلی دارم که نذر مرقد توست ببر تا کربلا، آقا ابوالفضل!
مولا جان!
آمدی تا جهان، خالی از جلوه فتوت تو نباشد.
آمدی تا ماهتاب، به زیبایی فانی خویش بنالد.
میلادت مبارک!
دست ما و دامان کرمت، یا باب الحوایج.
سید علیاصغر موسوی
متن ادبی «تبسم آسمانی»
- بازدید: 2097