اشارات :: شهریور 1384، شماره 76
قنداقهات را گرد سرش طواف دادهام به علامت تعظیم، به علامت یک عمر پاکبازی.
تو را نذر نگاه پاک او کردهام.
نذر کردهام عاشق به دنیا بیایی.
نذر کردهام اگر سالم باشی، دستهایت را قربانی برادر کنم.
برادر که نه! او مولا و سیّد توست. هیچگاه او را برادر نخوان؛ او فرزند زهرا علیهاالسلام ؛ سیّد جوانان اهل بهشت است و تو فرزند من، فرزند شیرین زبان ام البنین.
نذر کردهام اگر سالم به دنیا بیایی، هر شب برایت لالایی آب و عطش را زمزمه کنم.
پسرک ماهروی من! دستهای کوچکت را که میبوسم، عطر بهشت مستم میکند.
میان دستهای کوچک تو با چشمان مهربان برادر رازی است که من هنوز نفهمیدهام.
خندههای شیرین کودکانهات دلم را میبَرَد. هرکس تو را میبیند، میگوید انگار پارهای از ماه است که در دامان امّ البنین علیهاالسلام آرمیده.
ماه مهربان مادر! از راز عجیب چشمهایت با من بگو؛ از قصّه دستهایت، از فردا، از مشک، از عطش، از عشق برایم بگو.
پسرک ماهروی من! وقتی در دامان حسین علیهالسلام میروی، چقدر آرامش سیمایت تماشایی است! چقدر این بستر آرام را دوست داری!
وقتی تو را میبینم که روی دستهای برادر آرمیدهای، انگار فوج ملائک است که فضای ساده خانه را منوّر میکند.
پسرک ماهروی من! نذر کردهام اگر سالم به دنیا بیایی از تو شهیدی بسازم که فردا تمام شهدای عالم به جان او غبطه خورند.
عاطفه خرمی
متن ادبی «تو را نذر حسین کردهام»
- بازدید: 1811