متن ادبی «ماه کامل»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: شهریور 1384، شماره 76
روزی از روزهای زیبای خدا، در قداست دقایقی مبارک، در بحبوحه لحظاتی آسمانی، در خانه‏ای کوچک، بوی عرش می‏وزید، ماه، به دنیا آمد.
ماه، پلک گشود بر روی جهان همیشه خاموش.
ماه، پلک گشود، به روی چشم‏های خفته در فراموشی.
منظومه عشق، یک ماه کم داشت که از راه رسید و عباس، نام گرفت.
سلام، قمر تابنده بنی هاشم!
سلام، روشنان نور خدا در ظلمات زمین!
سلام، رشادت محض!
چقدر ماه به تو ماننده بود، اگر چشم‏هایی مهربان داشت!
چقدر ماه به تو شبیه بود، اگر دست‏هایی معجزه‏گر داشت!
چقدر ماه به تو ماننده بود، اگر شانه‏هایی کوهوار داشت.
چقدر ماه به تو نزدیک است، اگر قامتی سرو و رسا داشت!
تو از راه رسیدی و در مدار منظومه عشق قرار گرفتی؛ همان گونه که ماه، در آسمان جا دارد.
ماه‏آسمان، از خورشید نور می‏گیرد و تو ماه بنی‏هاشم، از آفتاب وجود «حسین علیه‏السلام » نور طلب می‏کنی.
ستاره‏های آسمان، از ماه، کسب نور می‏کنند و شهدای منظومه عشق از روشنان وجود مقدس تو!
ماه، گاه در محاق است و گاه در پرده خوف، ماه، گاه کامل است، گاه هلال؛
اما تو، تا آخر دنیا، در هیچ لحظه‏ای در محاق نیستی.
تو تا نهایت هستی، در بین هیچ پرده خوفی، پنهان نمی‏مانی!
تو، همیشه کاملی و تا همیشه دنیا، ستارگان زمین، از وجودت نور طلب می‏کنند.
خدیجه پنجی