ای نگاه نورانی ماهتاب در مشایعت آفتاب، ای مهربانترین سرفصل عاطفه در سراپرده عاشورا، ای تبسم خونین دستهای عاطفه، در بریدگی خنجرها، ای زیباترین طلوع عشق و ای دستهای بریده احساس! تو فصل بزرگی و نوری.
تو حماسی ترین صفحات کتاب عشقستان کرببلایی. تو کیستی که تمام لبهای ترک خورده و تشنه که از ساحل آتشین عشق آمده اند، بر گِرد ضریحت میگردند؟ تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادتی.
تو صاحب بالهای آسمانی در بهشت برینی.
تو سرخ ترین ترانه انتظار رهایی هستی. تو چونان شمشیر آخته ای بودی بر فرق خفتگان ستم.
همّت تو، پای پایمردی را بلندتر کرد و مشک آبی که بر دوش کشیدی، عطش مردمان را برای ساحت خورشیدی ات افزون ساخت. ولادتت خجسته باد.
حمزه کریم خانی
اشارات :: شهریور 1384، شماره 76
متن ادبی «زیباترین طلوع عشق»
- بازدید: 2979