متن ادبی «به مبارکی پرهیز»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: آبان 1385 - شماره 90
ابلیس نفس، در زوایای تب‏دار روح، خزیده است؛ در هزار توی تاریک جان. تو اما بر آنی تا رازآلود، با سرشت معنوی خود، لحظه لحظه بشکفی.
بریده ‏ای از جذبه ‏های زودگذر و می‏خواهی پاک و آرام، روشنی مناظر نماز را از دیده بگذرانی. قصد داری از چشمه جوشان احسان بنوشی. برمی‏خیزی تا از تبلور بهشت، در عبارات زلال نمازت بهره ببری. «اللّه‏ اکبر»؛ تکبیرة الاحرام تو، فصل رنگ باختن دنیاست.
بدرود به هر چه تیرگی و درود به هر چه سپیدی! به میقات آمده ‏ای. با این تکبیر، مُحرِم شده ‏ای و پوچی‏ های متعفن و وابستگی‏ های پلید را دور ریخته‏ ای. پرهیزِ مبارکی است. از مسیر «حمد» و ستایش، به دیار «اخلاص» می‏رسی. اینک رکوع، نابسامان شمردن گردن فرازی‏ هاست. ترجمانِ این کُرنش، تسلیم محسوس و بندگی ملموس است.
به سجده می‏روی و در نخستین سجده، پیشینه نیکویت را به یاد می‏آوری.
خاکِ فروتن، سجده واپسین تو را تا آن سوی برخاستن و روییدن از سالیان دراز آرمیدن، می‏بَرَد. مرگ و آن‏گاه تولدی دیگر، «بِحَول اللّه‏» سنت سبز درخت، در «قیام» تو جاری می‏شود. روح را دوباره به بهارستانِ «حمد» و نسیمستان «توحید» می‏کشانی. اینک موسمِ خرمِ قنوت است. بابِ نیازِ مجسم، به روز رهایی در کتاب پُربارِ نماز. دستانِ خویش را چونان دو بال پرواز، به سوی نیاکان نیک آسمان می‏گیری و خواستارِ «حَسَنه»های خداپسند دوسرا می‏شوی.
پیمانه رکوع و دو جرعه از سجده، تو را تا باغ عرفان ناب، همراهی می‏کنند.
تشهد می‏خوانی و حرف‏های خود را در قالب گل و نور می‏ریزی. زانوی ادب می‏زنی برای گواهی به یگانگی معبود؛ گواهی به رسالت والای پیام‏ آوری که کلید هدایت را آورد.
صلوات بر رسول مهربانی، فرستاده گرامیِ عطوفت‏ها! سلام بر او و سلام بر صفوف ایمان‏ آورندگان راستین!
محمدکاظم بدرالدین