انگار که خداوند، چراغ ستارهها را یکی یکی به سقف شب میبست، تا ستارههای چشمکزن، لبخندهای معطر دو انسان خجسته و گرامی را روشن کنند.
عطر فروردین، دهان خاک را پر از شکوفه کرده است. هر لبخندی که میبینی، عطر پیوند دو درخت همیشه بهار را میدهد. آسمان، روشنتر از روزهای آفتابی به شبِ زمین میتابد. درختهای مجاور عشق، سرک میکشند تا عطر باغهای ازل را حس کنند. ستارهها یکی یکی میشکفند؛ روشنتر از خورشید.
غنچههای سرخ، لب به سلام باز میکنند. ـ شانه به شانه هم ـ دو فرشته زمینی پیامبرانه پرواز میکنند. روح دریا و اقیانوس با هم پیوند خورده است. هفت آسمان عشق، بال در بال، کوچههای کعبه را سیر میکنند. کعبه چراغان شده است. روح، در جان خاک دمیده است. رویش زمین آغاز شده. زمین، همه زمستانهایش را فراموش کرده است. اقیانوسها، دریا دریا به زیارت کعبه میآیند.
دو بال یک پروانه
محمد صلیاللهعلیهوآله و خدیجه علیهاالسلام ، دو بال یک پروانهاند؛ پروانهای که همه گلها را به سمت خود میچرخاند. پروانهای که روشنتر از خورشید است. پروانهای که همه آفتابگردانها، همپای آفتاب، سر به تماشایش میچرخانند. همه زیباییهای جهان، در لبخند محمد صلیاللهعلیهوآله است. مشتاق، دست در دست خدیجه گره زده است؛ قدمهای بلندش را به سوی زندگی برمیدارد تا همه روزهای آینده را امیدوار کند.
زندگی، به زندگی امیدوار میشود. آفتاب، شادمان است از اینکه فردا را با لبخند این زوج گرامی آغاز میکند.
عباس محمدی
اصحاب اهل بیت علیهم السلام
متن ادبی «دو لبخند معطر»
- بازدید: 5020