متن ادبی «پیوند سبز»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

دلِ جوان و پاک‏دامنی، با تمام بضاعتِ تهی‏دستی خویش، قلب بانوی ثروتمند قریش را در چنگ مهر خویش گرفت؛ دلی که با تمام بیست و پنج سالگی‏اش، تکیه‏گاه زنی چهل ساله شد و در پیوندی مبارک، از این پس، تمام روزگارِ خویش را با او قسمت کرد؛ پیوندی سبز، که آسمان و زمین را چراغانی کرد و نغمه‏ای آبی که اقیانوس‏ها و دریاها را به رقص و تلاطم برانگیخت. و خشنودی خداوند را رقم زد.
تقدیر خداخواسته
شب‏ها و روزهای طولانی تجارت و سفر، از خدیجه کوهی ساخته بود که تنها به غرور خویش دلگرم بود و دل به هیچ تکیه‏گاه و سرپناهی نمی‏داد. مردان بی‏شماری آرزو داشتند که سایه سرِ نازپروردِ قریش باشند و در کنار او، سری بالا بگیرند؛ ولی خدیجه علیهاالسلام همای بلندپروازی بود که بر شانه هیچ کس نمی‏نشست؛ تا آنکه جوانی در تقدیر او پیدا شد؛ مردی که رخساره عصمتش، مصداق «وَ اَلْقَیْتُ علیک محبّةً منّی»، و پاک‏دامنیِ زبانزدش، دل از همه ربوده بود.
تقدیرِ خدا خواسته، در هیئت پیوندی به نام عشق، از دل‏های این دو سر زد و دستان یکدیگر را در دست گرفتند تا از این ازدواج ملکوتی، سرنوشت سبز دین رقم خورَد.
والدین بهشت
بر شما مبارک باد این نخستین گام‏های شانه به شانه هم که به سوی منزلِ یکی شدن می‏نهید.
این خانه، سقف رفیعی دارد و دیوارهایی بس خجسته.
این خانه، منزلگاه رسالت است و مهبط وحی... .
ای محمد، تو آینده پیامبریِ خاتمی و تو ای خدیجه، آتیه ایمانِ نخست و اسلامِ اولین که به پیشگاه محمدِ مبعوث، تسلیم خواهد شد.
شما همسرانِ برازنده، والدین بهشتید؛ والدین کوثر؛ والدین تمام عصمت روی زمین.
شما مربیان نخستِ وحی‏اید و آغوش‏های پذیرای اسلامِ نوظهور.
پیوند شما دلیل اتصال آسمان و زمین است.
سلام بر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه علیهاالسلام !
سلام بر دستانِ به هم پیوسته محمد و خدیجه!
سلام بر نسلِ در راهِ این پیوند!
سلام بر این شب مشعوف!
یتیمِ دیروزِ قریش و «امینِ» امروزِ مکه، دست در دست بانویی بی‏مثال و فداکار، به آینده سرفراز خواهد رفت و از دامانِ این پیوند خدایی، دین خدا پشت و پناه خواهد یافت.
سودابه مهیجی