«آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است»
خدایا این چه شبی است؟!
این شب برتر از هزار ماه، چه شبی است؟
این چه شبی است که فرشتگان، فوج فوج بر زمین می آیند؟
این چه شبی است که تا صبحگاه، سرشار از سلام و تهنیت است؟
خدایا!
اگرچه از درک این شب عاجزم، اما میدانم عظمتش، بهانه ای است که من، یکبار هم شده، در خانه ات را با صدای «خَلِّصنا مِنَ النارِ یا رَبِّ» بکوبم.
یک سال است که حتی نیم نگاهی به درگاهت نکرده ام!
تو این شب را بزرگ داشتی تا هنگامی که به سویت می آیم، شرمنده روزهایی شوم که چشم به راهم بودی و در نگاهم نبودی! اکنون آمده ام؛ با دو چشم گریان
تو را میخوانم؛ تو را با هزار نام زیبایت: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِاسمِکَ یا اللّهُ، یا رَحمنُ، یا رَحیمُ، یا کَریمُ... سُبحانَکَ یا لا اله اِلا اَنتَ اَلغَوثَ اَلغَوثَ خَلِصنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ».
به قرآنی که در این شب نازل کردی، به کلمه کلمه آنکه در ماه رمضان خواندم و به برگ برگ صفحاتش که بر سرم میگذارم تا تو را صدا بزنم سوگند، مرا از آتش غضبت دور ساز!
تو خود گفتی که شب قدر از هزار ماه والاتر است؛ اینک که من به اندازه همه روزهای عمرم آلوده گناهم، به برتری این شب، هزار ماه گناه مرا ببخش. الهی! به مقدار ملائکی که بر زمین فرو میفرستی، دانه دانه گناه مرا محو کن.
الهی!
همانطور که این شب، شب سلام است تا صبح، تقدیر ما را هم تا همین صبح در راه، ظهور همراه با سلامت قرار ده.
سید محمد صادق میرقیصری
اشارات :: مهر 1385، شماره 89