- جزئیات
- ای دو جهان طور تجلاي تو گنــج خداونــد، تـولاّي تــو ارض و سما خاک کف پاي تو روي خـدا روي دلآراي تـو روح دو پهلوي نبي، همسرت بيـت خــدا زادگـهِ مـادرت وجه خدا، جان پیمبر تویی فـاتح ميــدان پیمبر تویی باغ و گلستان پیمبر تویی تمـام قــرآن پیمبر تویی فوق همه خلق و همانندِ خلق عبـد خداونـد و خداونـدِ خلق روح مسيحا ز دمِ کيست؟ تو وجـود زيـر علـم کيست؟ تو قلب محمّد حـرمِ کيست؟ تو بر سر دوشش قدم کيست؟ تو قوام اسلام تويي يا علی تمام اسلام تويي يا علی تيغ تو بشکست چو در کارزار داد خداونــد تــو را ذوالفقار بيـن زميـن و آسمـان آشکار گفت اميـن وحـي پـروردگار سلام حق باد به مولا علی نيست جوانمردي، الاّ علی شيرخـدا شير پیمبر علی است بازو و شمشير پیمبر علی است دين جهانگير پیمبر علی است تمام تفسيـر پیمبر علی است آي همـــه فراريـــانِ اُحُــد اُحُد به شمشير علی فتح شد کيست علی؟ به خلق عالم، امير کيست علی؟ ولــيّ حــيّ قدير کيست علی؟ امام پيش از غدير کيست علی؟ رفيـق پـير فقير علي که لحم و دمِ پيغمبر است فاتـح بَـدر و اُحد و خيبر است تو از سخـن فراتـري يا علی تو فوق وهم و بـاوري يا علی تو هستـيِ پيمبــري يا علی تو حيدري، تو حيدري يا علی تو گوهر ناب يمِ خلقتی تو ناشناس عالمِ خلقتی حجّت ما بر همگـان تمـام است غصب خلافت علـی حـرام است علی فقط صاحب اين مقام است علی علی علی علـی امـام است قسم به قرآن به محمّد به آل شهادتين از تو گرفتـه کمال بهشت دور تـو زنــد بالبال نماز تو نماز تو کـرده حـال ستاره محو اشکِ شبهاي تو بوسـهزده دعـا به لبهاي تو روز ازل محفل ما بـود و تو حاصـل ناقابـل مـا بود و تو لحظه ي خلقت گِل ما بود و تو پيشتر از ما، دل ما بود و تو حـال اگـر مغـز و يـا پـوستيم هرچه که هستيم، علی دوستيم من که به حد صفر هم نيستيم تو دادي از لطف و کـرم، بيستم حال که بـا دوستیات زيستم بـه روي مـن نيـاوری کيستم مانده و از بـار گنـه خستهام بيـدلم امـا به تو دل بستهام عنايتي کن که گدايت شوم غباری از خاک سرايت شوم کبوتـر نغمـهسرايـت شـوم «ميثمِ» افتاده ز پايت شـوم با همـه گفتم تـو امام منی مباد دست رد به قلبم زنی علیهم السلام
|
- جزئیات
- غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روز جزا علیست که حسابِ ما که عِقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یا علیست همه دم بگو بِکَ یا علی ، که نفس علی که هوا علی که دوا علی که شِفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست ز علی کسی که جدا شود ، و اگرچه از خُلفا شود تو بِدان که یک شَبه لا شود ، به خدا که نونِ لَنا علیست بوَد اولین ، بوَد آخِرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی به صفا و مروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست نجف است و ساغَرِ تا لبه ، نجف است و مستی هر شبه نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست
|
- جزئیات
- باشد علی خدا که نه، ولی ناخدا که هست بعد از خدا و بعد رسول خدا علی ، ساقی است گر شراب نداری بیا که هست ما سائل رکوع علی نیستیم اگر او إنّما ولیّکم الله ما که هست محشر صفی به وسعت آغوش مرتضاست ای عاشقان هجوم نیارید، جا که هست! آن بی نشانه ای که نشان داشت از علی ،دل بی قرار یافتنش هرکجا که هست خدایا به سلامت دارش دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم و من الماء کل شئ حی، همه مدیون حضرت آبیم از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد ما که یک عمر رفت و در خوابیم مگر این چند روز دریابیم آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
|
- جزئیات
- نه از خیابان های تهران مینویسم نه از هوای خیس باران مینویسم من شاعر مولا امیرالمؤمنینم با افتخار از شاه مردان مینویسم از شمعدانی های اطراف ضریحش از گنبد و از صحن و ایوان مینویسم تکلیفم را اینگونه یادم داده استاد هر شب صد و ده تا علی جان مینویسم هر وقت شعرم بند می آید زبانش با چشم هایم مدح سلطان مینویسم از شوق او انقدر مستم در این شعر امضای خود را کلب دربان مینویسم
|
- جزئیات
- صدا آری، صدا جان جهان را زیر و رو میکرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد نفس های خودش بود، آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد نمی دانم چرا، اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا آن شب سخن می گفت با صوت یداللهی خدا پیش پیمبر دست خود را داشت رو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدیم مولا را … نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد
|
|
- جزئیات
- ولایتش اصول دینه ، حیدر معنی قرآن مبینه ، حیدر حرف نبی فقط همینه، حیدر تنها امیرمومنینه ، حیدر چه هیبتی داری شجاعتی داری بنازم استمت رو حیدر کراری عبد اشجع الناسم کرده پدری واسم من خلیفه ایی دیگر غیر علی نشناسم من شیعم ، حیدر آقامه امشب بگو با دل شیدا, لعنت به دشمن حضرت مولا, لعنت به قاتل ام ابیها, لعنت به منکر مهدی زهرا, لعنت با اعتقاد, لعنت میده مراد, لعنت همیشه میگم بر ابن زیاد, لعنت من یه آرزو دارم روز رجعت یارم رو صورت اون ملعون رد سیلی بندازم
|
- جزئیات
- من زار علیاً بنجف صار سعیدا و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا جِبْریل یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیدَا: من مات على حبّ علی مات شهیدا نمی خواهم دمی محتاج نانِ آن و این باشم الهی تا ابد عبد امیرالمؤمنین باشم
|
- جزئیات
- با صدای حسین حیدری
|
- جزئیات
- شب دراز هِجر را نموده نَک، سپیده دم دمیده در غدیر خم، سرو و چمن قدم قدم گیسوی حوری از نسیم او گرفته پیچ و خم شبنم شوق کوی او نشانده دیده را به نم قمری زار را بگو نوحه مکن که رفت غم دلشدگان یار را رسیده گاهِ وَجد و شور سروش غیب میزند به عرش، نغمۀ سرور به شام تار عاشقان، دمیده نور کوه طور دلا بِهِل ز سینه غم، ز تن توانی و فتور که میزند به عرش حق، علی مرتضی عَلَم باد بهار میوزد به موی حور در جنان غنچه شکفته در زمین، طی شده موسم خزان نغمه عشق او شنو ز عندلیب بوستان مگوی راز حُسن یارِ من به مُلک مصریان که کَس نمیخَرَد دگر، یوسف مصر یک دِرَم به روی دست مصطفی، جلال کبریا ببین به طور فخر انبیاء، تجلّی خدا ببین به بازوی یَدُ اللَّهی، شعار لا فتیٰ ببین جمال بیحجاب حقّ فتاده بر مَلا ببین نسخۀ خطّ و خال او، به لوح دل بزن رقم خدای را نمیشود به غیر مصطفی سفیر نمیسزد رسول را به غیر مرتضی وزیر به کائنات و انس و جنّ، نمیشود کسی امیر مگر شهی که تکیه زد به مسند خم غدیر جز این نبوده از ازل، کِلک قضای را رقم قلم نوشته در ازل به ساق عرش اینچنین خداست واحد و بُوَد رسول، احمد امین بر اولیا بُوَد ولیّ، علی امیرِ مؤمنین ز خوف حشر رستهام که دین من بود همین حریم عشق مرتضی، خدای را بود حرم غدیر راه و رهنما به خستگان راهجوی نشین کنار خُمّ او، حدیث عشق او بگوی خدای را ندیده کَس، برو رخ علی بجوی ز بعد ذات مصطفی، به غیر راه او مپوی به غیر او بگوی: لا، به او بگو: نَعَم نعم ز موج فتنه زمان، علی است کشتی نجات ز نار قهر کبریا، ولای او مرا برات خوشا اگر سرم بود به دامنش دم مَمات به خضر راه او بگوی: مجوی چشمه حیات حیات جاودان بود، نوش لب شه قِدَم
|
- جزئیات
- حال و هوای شهر صدای یا علی پیچیده تو فضای شهر اسم علی شده زینت کوچه های شهر حال و هوای شهر داره بارون میاد تو این هوای عاشقی دلم نجف می خواد خدا به زائر علی بهشتو وعده داد داره بارون میاد پاشو بریم نجف جلو ایون طلا همه فرشته ها به صف علی علی میگن با شور و شوق و با شعف پاشو بریم نجف هر کی دلش تو نجفه عیدی می گیره چون جشنه غدیره ،چون جشن غدیره ، غدیره غدیر یعنی که لبیک به پیغمبر غدیر یعنی که از دل دارم باور که نیست راه نجاتی به جز حیدر علی باطن قرآن ، علی میزان علی حق مع الحق ، علی برهان علی نفس پیمبر ، علی ایمان هر راهی به جز علی ، بیراهه است بدون شک من والاه علی نجاه ، من عادا علی هلک
|
- جزئیات
- عید حضرت مولا ، عیدالله الأکبر عید بیعت با نور , با ابالحسن حیدر ولایت علی ولایت الله اطاعت علی اطاعت الله قال رسول الله بالروایة رضایت علی رضایت الله حیدر امام و حیدر والی الولی علی مع الحق و الحق مع العلی
|
- جزئیات
- بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک در حجة الوداع هوا بوی گل گرفت ؛ عالم پیامی از لب ختم رسل گرفت ای زائران کعبهی حق حجتان قبول ؛ نازل شده است آیهی یا ایها الرسول بر منبری که ساخته شد در غدیر عشق ؛ با امر کردگار علی شد امیر عشق وقتی علی امیر ولایت خطاب شد ؛ هر ذره ای به خاطر او آفتاب شد بالا گرفت دست علی را پیامبر ؛ ساحل علیست حضرت دریا پیامبر پس عین ولام ویاء علی بعد از این مقال ؛ بی شک یکیست با الف و حاء و میم و دال در غدیر خمیم و در نجفیم ؛ غرق در شور و مملو از شعفیم وقت وقت تبسم و شادیست ؛ شعر مهمان حضرت هادیست که پس از یک جهان سلام و درود ؛ رو به جد غریب خود فرمود : السلام علیک یا جداه ؛ یا ابالغوث یا ولی الله السلام ای باطن اکمال دین ؛ وارث حق، یا امیر المومنین ای امین الله در وحی خدا ؛ جانشین بیبدیل مصطفی أيُّها الصّدّيقُ مِن بعدِ الرَّسول ؛ أيُّها الفاروقُ يا زوجَ البتول اول من آمن بالله تو ؛ از رموز حق شدی آگاه تو للهدى انتَ الصراطُ المُستقيم ؛ و امينُ اللهِ للدينِ القويم تائبون، العابدون، الحامدون ؛ السائحون ، الراکعون، الساجدون در فضیلت ها سرآمد بوده ای ؛ جان جانان محمد بوده ای آنکه مرد بدر و مرد خیبر است ؛ حیدر است و حیدر است و حیدر است سفره ات رنگین شد از نان و نمک ؛ قامت تو خم شد از غصب فدک أعرَضوا عنكَ العُصاةُ المُجرِمون ؛ بِئسَ مَثواهُم فَهاهُم كافِرون غاصبان حق تو کافر شدند ؛ دشمنان آل پیغمبر شدند وَيلَ مَن خانوكَ بِالكُفرِ المُبين ؛ لَعنَةُ اللهِ عليهِم أجمعين اللَّهُمَّ سَمِعْنَا لِأَمْرِکَ وَ أَطَعْنَا وَ اتَّبَعْنَا صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ فَاهْدِنَا رَبَّنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا إِلَى طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِرِینَ لِأَنْعُمِکَ السلام علیک یا هادی ؛ تا به ما درس معرفت دادی محو سرچشمهی غدیر شدیم ؛ زائر حضرت امیر شدیم با غدیریه آشنا گشتیم ؛ به غم عشق مبتلا گشتیم حرمش را چه با صفا کردی ؛ از نجف رو به سامرا کردی رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد ؛ خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است ؛ خانۀ دوست که نام دگرش سامره است وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است ؛ یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ ؛ از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا ؛ بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند ؛ به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز ؛ آخرین بار کجا در حرمت خوانده نماز؟ خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو ؛ با من از گریۀ او در دل سرداب بگو از زمستان پیاپی به بهارم برسان ؛ بر لبم عرض سلام است به یارم برسان سلام ای بابای مهربونم ؛ فراقت زده آتشی به جونم سلام ای صاحب خونهی قلبم ؛ خودم رو تا خیمهت میرسونم مهربونم … مهربونم
|
- جزئیات
- انتخاب جانشین پیامبران
|
- جزئیات
- ملائک خادمان آستانش عبد زوارش سلاطین بندگان و حلقه در گوشان دربارش شبیه مرتضی را دیده دنیا نخواهد دید جهانی تا ابد ماندست در رویای تکرارش برایش بر ملا کرده خدا اسرار خلقت را نمانده راز مستوری برای او ز اسرارش قضا آنست که مولای عالم حکم فرموده قدر آنکه جنابش اختیارا کرده اجبارش دهان وا میشود از تعجب یا به تحسینش هبل هم لا جرم هو میکشد هنگام پیکارش قسیم و النار و الجنه مقامی از مقاماتش امیر المومنین یک وصف از اوصاف بسیارش به ذکر یا علی کعبه دهان وا کرده بود از شوق دهان وا کردنی که تا ابد باقیست آثارش خلیل الله آن روزی که سنگ کعبه را میچید بنایی ساخت که دستان حیدر بوده معمارش کلیم الله رو میزد برای دیدن رویش ولی هر بار لن می آمد و رد میشد اصرارش اگر چه خطبه بی نقطه هم دارد ولی باید بخوانی خطبه های بی کلامش را ز رخسارش به قلب هر کسی که بار کج بر شانه اش دارد اگر حب علی باشد به منزل میرسد بارش فدای عاشق خرما فروش دار بر دوشی که مدح مرتضی میگفت حتی چوبه دارش اگر چه تیغ از هم بند بندش جدا سازد نخواهد کرد بر صب یک لحظه وادارش نمیفهمد علی را حرف هایش را سکوتش را جهانی که به قدر چارپایان است افکارش کسی که آن جماعت از جهالت یار غارش خواند همان بهتر که باشد تا قیامت در همان غارش برای ردش آخر دست خطش رفت بر نیزه کسی که نص قرآن خداوند است گفتارش
|
- جزئیات
- قـالَ اَبُـو عَبـدِاللّه ِ عليه السلام:... وَ اِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذى اَقامَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهعَليّا عليه السلاملِلنّاسِ عَلَما وَ اَبانَ فيهِ فَضْلَهُ وَ وَصيَّهُ فَصامَ شُكْرا لِلّهِ عز و جل ذلِكَ الْيَوْمَ وَ اِنَّهُ لَيَوْمُ صِيامٍ وَ اِطْعامٍ وَ صِلَةِ الاِخْوانِ وَ فيهِ مَرْضاةُ الرَّحْمنِ، وَ مَرْغَمَةُ الشَّيْطانِ. امام صادق عليه السلام فرمود: عيد غدير، روزى است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله على عليه السلامرا بعنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و فضيلت او را در اين روز آشكار كرد و جانشين خود را معرفى كرد، بعد بعنوان سپاسگزارى از خداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه دارى و عبادت و طعام دادن و به ديدار برادران دينى رفتن است. آنروز روز كسب خشنودى خداى مهربان و به خاك ماليدن بينى شيطان است. [ وسائل الشيعه 7: 328، ضمن حديث 12.]
|
|
|
- جزئیات
- انیمیشن زنگ غدیر کاری از گروه کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام در قسمت اول این انیمیشن : معلم واقعه غدیر را برای شاگردان شرح داده و به اتفاقاتی که از واقعه غدیر تا شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم افتاده است می پردازد .
|
- جزئیات
- ای وصف کمت ابوالعجبها ای حضرت کیسه رطبها ای ذکر امیدوار لبها ای تام نواز نیمه شبها ای کوچه به کوچه تا سحر گرد ما پشت سر توایم برگرد زیر سر زلف تاب خورده است گر دل گره بی حساب خورده است از چشم تو چشمه آب خورده است همسایه ات آفتاب خورده است شبها زتو غرق نور باشد هر چشم بد از تو دور باشد هر ذره به هر کجا رسیده است از مرحمت شما رسیده است با تو نرسیده ها ؛ رسیده است خیر تو علی به ما ؛ رسیده است ما را همه با تو میشناسند با فاطمه با تو میشناسند پرباری نخل میثمت گرم دل در سر زلف در همت گرم بازار گدای حاتمت گرم خورشید دمادم از دمت گرم الحق که حیات آفرینی نهج البرکات آفرینی چون تیغ دودم مرا نگهدار کوه أُحدم مرا نگهدار محتاج شدم مرا نگهدار بابای خودم مرا نگهدار با عشق تو بار خواهم آمد یک روز به کار خواهم آمد تا عین علی نگار دارم با غیر علی چه کار دارم باشد سر ذوالفقار، دارم من از علی اعتبار دارم بی عشق علی نمی خرندت با او به حساب آورندت دستی که به فتح خیبر آورد شوقی به دل پیمبر آورد حیرت به نگاه لشکر آورد از جا در و قلعه را درآورد هستی همه هست مست هستت فرمود خدای نازِ شستت
|