|
- جزئیات
- کارشناس وهابی:عایشه با حضرت علی علیه السلام نجنگید ,عایشه لشگری را همراهی کرد که خون خواه عثمان بودند و آن لشگر هم به دنبال جنگ با علی بن ابیطالب علیهما السلام نبودند , بلکه به دنبال قصاص قاتلان عثمان بن عفان بودند که تعداد زیادی از اینها خودشان را در لشگریان حضرت علی علیه السلام جا داده بودند, وقتی به کوفه رسیدند هم مذاکره کردند قرار شد جنگی صورت نگیرد و مشکلی پیش نیاید , اما منافقینی که درون صفوف لشگر وجود داشتند و ان فتنه گرانی که عثمان را به قتل رسانده بودند شب هنگام جنگ را از دو طرف دامن زدند؛ در نتیجه ما نمیتوانیم بگوییم در جنگ جمل عایشه و طلحه و زبیر به دنبال جنگیدن با علی بن ابیطالب علیهما السلام بودند یا حضرت علی علیه السلام به دنبال جنگ با آنها بود بلکه یک جنگ ناخواسته اتفاق افتاد؛ مجری کارشناس: این هزاران نفر صحابه و تابعین که کشته شدند اسمش جنگ نبوده؟همدیگر را در آغوش گرفته بودند و روبوسی میکردند و بعد خونی روی زمین می افتادند؟بعد شمارش کردند دیدند حدود 20 هزار نفر تیکه تیکه شده اند. حجت الاسلام بهرامی : روش اینها این است که جای جلاد را با مظلوم و شهید عوض میکنند ؛ مسلم ترین حقایق تاریخ اسلام را انکار میکنند ؛ تاریخ طبری از معتبر ترین کتابهای تاریخی اهل سنت است و طبری را وهابیت و خصوصا ابن تیمیه , امام در تاریخ میداند؛ روایت نقل میکند از زهری که از خودشان است :کار به آنجا رسید عثمان کشته شد و هشت روز بعدش حضرت علی علیه السلام به عنوان خلیفه انتخاب شد و چهار ماه بعدش طلحه و زبیر به مکه رفتند و عبدالله بن عامر که از سران بنی امیّه و استانداران عثمان بود دنیا را پر کرده بود از مظلومیت عثمان- و قدم يعلى بن اميه معه بمال كثير، و زياده على أربعمائة بعير، فاجتمعوا في بيت عائشة - مالهای زیادی جمع شده بود که این مالها 400 شتر بود (که مشخص نیست پول بوده یا کالا مانند پارچه های گران قیمت ) فأرادوا الرأي - میخواهند از هم مشورت بگیرند؛ فقالوا: نسير الى على فنقاتله - گفتند میرویم و رو در روی حضرت علی علیه السلام (که خلیفه ی مشروع و انتخاب شده ی مردم بود) جنگ میکنیم عده ای گفتند ما توان مقابله با حضرت علی علیه السلام در مدینه را نداریم و برویم به بصره و کوفه که طرفداران طلحه و زبیر در آنجا زیاد هستند. مجری کارشناس: یکی از دلایلی که آنها برایبه نیت جنگ رفتند همین بود که رفتند به طرف بصره که در آنجا تابعینی داشتند برای جذب نیرو و لشگر کشی؛ در خانه ی عایشه به این نتیجه رسیدند که - فاجتمع رأيهم على ان يسيروا الى البصره و الى الكوفه فأعطاهم عبد الله بن عامر مالا كثيرا و إبلا -بروند به سمت بصره و کوفه , و عبدالله بن عامر هم مال زیادی به آنها داد ,در واقع بیت المال مسلمین بود که عثمان چپاول کرده بود ؛ فخرجوا في سبعمائة رجل من اهل المدينة و مكة، و لحقهم الناس حتى كانوا ثلاثة آلاف رجل - شروع حرکت آنها 700 نفر بود ولی در راه به آنها اضافه شدند و نیرو گرفتند و رفتند برای جنگ و دروغ میگویند که جنگ نبوده.
|
- جزئیات
- کتاب التمهید و البیان فی مقتل الشهید عثمان ,یکی از علمای مخالف شیعه ,از علمای قرن هشتم ,ابوبکر مالقی آندلسی نویسنده ی کتاب ,ماجرا را نقل میکند در صفحه ی 109 ؛ میگوید زمانی که مهاجمان به خانه ی عثمان , نتوانستند وارد خانه ی او شوند چون در بسته بود...- جاؤوا بنارٍ و احرقوا باب و السقیفة -آتش آوردند و درب خانه ی او را به آتش کشیدند -و آتش شدید گرفت و فرو ریخت درب و آن سایه بان -ادامه میدهد -حتی اذا احترق الخشب خرّت السقیفة علی الباب - و آتش شدید و راه آنها باز شد -عثمان داشت نماز میخواند و عده ای که در داخل خانه ی او بودند آمدند مبارزه کنند ,عثمان بعد از نماز شروع به قرآن خواندن کرد جالب است با آن همه اتفاق که درب خانه را آتش زدند و خراب کردند و به داخل آمدند و جلوی همسر و فرزندان و فامیل هستند, عثمان نماز میخواند و بعد میرود سراغ قرآن و هیچ دفاعی هم از خود یا خانواده اش نکرد ؛ این مخالف عقل و قرآن منطق و شرع هست یا نیست؟ هیچ دفاعی از همسرو فرزند و اطرافیان نکند با اینکه 40 هزار نیرو و یاور دارد. چرا دفاع نکرد؟چرا از اموال خودش دفاع نکرد؟ کسی از علمای شما این مطالب را منکر نیست مگر بخواهد از سر لجاجت از زیر پاسخ به اینها شانه خالی کند و الا اینها را همه را میدانید و نقل کرده و قبول کرده اید؛ این مطالب را در باب فضائل عثمان بن عفان می آورند .. در ادامه میگوید فلان ایه ی قران را خواند و گفت وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من این است و من صبر میکنم بر آن؛ ولم یحرق الباب الا و هم یطلبون ما هو اعظم منه - مولف میگوید انها دنبال بالاتر از اینها بودند یعنی به دنبال قتل و غارت بودند ؛ در ادامه میگوید عثما ن بن عفان آنهای که دور او بودند و میخواستند از او دفاع کنند قسم داد که نجنگند و دفاع نکنند و به آنها گفت بروند و خودش تنها ماند با خانواده اش؛ سوال ما این است که باشد سلمنا اما حالا که این کار را کرد چرا نوامیس و خانواده اش را نفرستاد که بروند؟ آتش زده شدن درب خانه و صبر بر وصیت رسول خدا و مصیبت و غیره در مورد عثمان میشود فضیلت اما در مورد حضرت علی علیه السلام که 25 سال قبل از عثمان این اتفاق ها برای او افتاده است میشود ضد فضیلت و ضد غیرت و ضد شجاعت... این برخورد دوگانه است از سوی مخالفین شیعه.
|
- جزئیات
- میگویند اسم امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قرآن نیامده است. خداوند در آیه ی 55 سوره ی مائده میفرمایند: إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ ؛ کتابهای مختلفی از اهل تسنن نوشته اند که - الذین -مراد حضرت علی علیه السلام است؛ عمر گفت علی بن ابی طالب علیهما السلام یک انگشتر داد برای او آیه نازل شد , من 70 انگشتر گران بها دادم ولی هیچ آیه ای نازل نشد. اولی الأمر عطف است به رسول و متعلق امر متلق که اطیعوا میباشد ,اولی الأمر صاحب مر است و آن عطف است به رسول و با یک واو متعلق امر وجوبی اطیعوا میباشد ,یعنی ان اولی الأمر معصوم است و ان کسی نیست جز انکه در آیه ی تطهیر(33 احزاب) آمده که معصوم متلق است و ان حضرت علی علیه السلام است؛ زرازه به امام صادق عرض کرد: هؤُلاءِ یقولون...اینها میگویند چرا نام حضرت علی علیه السلام در قرآن نیست؟امام صادق علیه السلام فرمودند به آنها بگو قرآن اگر قرار بود همه چیز داخل آن باشد این مقدار نبود و چندین جلد بود ؛ در قرآن ذکر شده نماز بخوانید , کجای قرآن آمده است تعداد رکعات هر نماز و کیفیت خواندن آنها چگونه است ؟ نماز آیات کجای قرآن ذکر شده است؟ نماز میت چطور؟ خدای متعال میفرماید روزه بگیرید مبطلات روزه در کجای قرآن ذکر شده است؟ خدای متعال فرمود به حج بروید کجای قرآن اعمال حج مانند تعداد طواف و غیره آمده است؟ خدای متعال میفرماید زکات بدهید , کجای قرآن ذکر شده زکات بر چه چیزهایی واجب و چه مقدار است؟
|
- جزئیات
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیهما السلام)فَضَائِلَ لاَ يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ...(1) - خداوندفضائلی برای برادرم علی بن ابیطالب علیهما السلام قرار داده است که تعداد آنها را جز خود خدا کسی نمیداند؛ بعد پیامبر خدا فرمودند اگر کسی یک فضیلت از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان کند در حالی که اقرار به آن فضیلت دارد. - اقرار به فضیلت یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را امام بر حق بدانی و ایشان را مشمول آیه ی تطهیر بدانی ,و ایشان را وصی بلافصل پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم بشماری ؛و تمام آیات قرآن و سخنان پیامبر اکرم که در شان امیرالمومنین علیه السلام نازل و صادر شده است همه را بپذیری -؛ با این نوع اقرار یک فضیلت را ذکر کنی خدا تمام گناهان دیر و زودت را میبخشد , ولو گناهت انقدر باشد که وقتی وارد صحرای قیامت شدی گناهانت به اندازه ی گناهان جن و انس باشد - اما اعتقادت باید اعتقاد جازم باشد-؛ بعد در ادامه حضرت میفرمایند : وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيٍّ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ اَلْكِتَابَةِ رَسْمٌ أَوْ أَثَرٌ... اگر کسی مکتوبی حتی یک صفحه از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را با دست خودش بنویسد یا بین مردم منتشر کند تا این نوشته باقی است و این مکتوب ماندگار است ملائکه مأمورند برای این شیعه مدام استغفار و طلب بخشش کنند؛ پیامبر خدا ادامه میدهند: وَ مَنِ اِسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي اِكْتَسَبَهَا بِالاِسْتِمَاعِ - اگر کسی در مجلسی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را گوش دهد- استماع یعنی دل دادن و شنیدن و پذیرفتن , نه اینکه از گوشی بیاید و از گوش دیگر برود ,بشنوی اما به مظمونش اعتقادی پیدا نکنی -کسی که این چنین فضائل مولا را بشنود خدا آن گناهانی که این بنده با گوش انجام داده است می بخشد؛ معنای این چنین روایاتی این نیست که خدایی ناکرده انسان برود سازو آواز گوش دهد و بعد بیاید فضائل مولا را بشنود ؛مؤمن به امیرالمؤمنین اصلا سراغ این گناهان نمیرود؛ غصه ی آن حاجب شاعر است, یکی وقتی فضائل این چنین مولا را خواند و شنید ,بعد شعری سرود :حاجب گر معامله ی حشر با علی است/ پروا مکن هرچه خواهی گناه کن -انگار خیالش تخت شده بود که مولا شفاعت میکند و خدا گناهان او را می بخشد و به بهشت میرود- شب آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در عالم رؤیا دید , حضرت فرمودند حاجب اینگونه که من میگویم شعر بگو :حاجب یقین معامله ی حشر با علی است /شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن؛ این همان معنایی است که اهل بیت علیهم السلام فرمودند:...كُونُوا لَنا زَينا ، و لا تَكُونُوا عَلَينا شَينا (2)یک جوری شیعه ی ما باشید و به ما اظهار علاقه کنید که مردم وقتی شما را میبینند شما را مایه ی زینت و آبروی ما ببینند ؛نه اینکه جوری عمل کنید که آبروی مارا ببرید به خاطر رفتار و کردار و گفتار شما و اخلاق شما , مردم ما اهل بیت را سرزنش کنند ------------------------------------------ 1- روضة الواعظین , جلد1 , صفحه 114 2-مشكاة الأنوار : 134/305
|
- جزئیات
- دهانت بشکند که میگویی اهل بیت علیهم السلام شوخی های رکیک میکردند. کسی که اتهام شوخی و مزاح فراوان به امیرالمؤمنین علیه السلام زد عمرو عاص بود. کارت به جایی رسیده که نسبت میدهی به اهل بیت علیهم السلام که آنها مزاح هایی میکردند که تو حیا میکنی جلوی زن و مرد بگویی و اهل بیت میگفتند؟ و بعد میگویی کتابی در این زمینه مستقل نوشته شده است؟این هم دروغ است؛ کتاب زهر الربیع سید نعمت الله جزائری شاگرد علامه مجلسی اصلا نسبت به شوخی های اهل بیت علیهم السلام نیست روایات هم زیاد داریم مثلا مؤمن صورتش خندان است و دلش محزون؛ اما اینکه آن بزرگواران شوخی هایی کرده باشند که مطالب رکیک داشته باشد که نشود مقابل مردم گفت این برای جهالت شخص حسابدار است که با چه تخصصی لات و الات میبافد و میگوید و بار اولش نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند اگر جاهل ساکت میشد دونفر با هم اختلاف نمیکردند. یکی میگوید لیلة المبیت فضیلت نبوده یکی میگوید مقیره از امیرالمؤمنین علیه السلام حکم داشته است وقتی جوابش را میدهیم میگوید اشتباه کردم خب غلط کردی اشتباه کردی و دروغ بستی به امیرالمؤمنین علیه السلام. بنده بروم در اتاق عمل و بیایم بگویم ببخشید مریض مرده ببینید چقدر متواضع هستم؛خب غلط کردی شیخ رفتی در اتاق عمل مگر جراح بودی؟ دومرتبه وارد اتاق عمل دیگری شوم (و دخالت کنم در کاری که تخصص ندارم) به یکی از دوستان عرض کردم اگر اساتید ما زنده بودند با آن غیرت دینی که در آنها سراغ داشتیم و این جفنگیات امروز را می دیدند سکته میکردند؛ اواخر عمر مرحوم شیخ باقر علم الهدی بنده خدمت ایشان رسیدم ایشان سه مرتبه قسم جلاله خوردند (که شریعتی جمله ای گفت که به پر غبای ولای امیرالمؤمنین علیه السلام بر میخورد) من شهادت میدهم که موهای سر و صورت مرحوم آیت الله سید محمود سیستانی سفید شد از غم؛ ما غم دین نداریم که یک نفر می آید در امورات تخصصی دینی دخالت میکند و هر جفنگی میگوید وقتی در دهانتان میزنیم میگویند چرا تند برخورد میکنید؟
|
- جزئیات
- قرآن در سوره ی احزاب در باره ی پیامبر اکرم این تعبیر را دارد:النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ (احزاب 6)-طبق این آیه ی کریمه پیامبر نسبت به همه ی مردم صاحب اختیار هستند. این شخصی که خداوند این اختیار را به او داده است و شده صاحب اختیار,چرا باید وارد خانه ی حضرت زهرا و علی علیهما السلام بدون اجازه نشود؟ممکن است تعجب کنند عده ای و بگویند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و قتی میخواست وارد خانه ی دخترش شود اجازه میگرفت؟ عرض میکنیم بله؛ 1-ابن سعد متوفی 230 است یعنی قبل از بخاری بوده است ,بخاری 256 است ؛ابن سعد در الطبقات الکبری ,ج 8 , ص 28 از امّ أیمن نقل میکند :فجاءرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)حتی وقف بالباب وسلَّم فستأذن و أذن له - پیامبر اکرم وارد خانه ی زهرای مرضیه سلام الله علیهما نشدند و در جلوی درب ایستادند و سلام کردند و اذن ورود گرفتند. 2-روایت دیگر ابن عساکر دمشقی شافعی مذهب متوفی 571 در تاریخ دمشق ج 45 , ص 103 نقل میکند از عمران بن حَصین یا حُصَین :او میگوید روزی پیامبر اکرم به من فرمود:«ألا تنطلق بنا نعود فاطمة(س)؟ فإنّها تشتکی. قلت: بلی، قال: فانطلقنا حتّی إذا إنتهینا إلی بابها فسلّم فاستأذن فقال: أدخل أنا و من معی؟ قالت: نعم و من معک یا أبتاه - ای عمران دوست داری با ما بیایی برویم عیادت فاطمه او شکایت میکند(2 احتمال دارد یکی اینکه ایشان چند روز بوده پیامبر اکرم را ندیده است واحتمال دیگر اینکه ایشان بیمار بوده و از وضع موجود شکایت میکرده است )عمران میگوید گفتم بله یا رسول الله ,میگوید آمدیم(با عده ای )تا رسیدیم به درِ خانه ی فاطمه سلام الله علیها ,پیامبر ابتدا سلام کردند و بعد اذن ورود خواستند از دخترشان ؛و فرمودند :فاطمه (سلام الله علیها)اجازه میدهی من و کسی که همراه من است وارد خانه ی تو بشویم؟حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند بله بفرمایید. احمد بن حمبل در بین اهل سنت پیشوای اهل حدیث است ,و رءیس مذهب حمبلی است ,یک روایتی نقل میکند که واقعا این روایت میرساند که خانه ی فاطمه و علی سلام الله علیهما چه خانه ای بوده است. در مسند احمد ص 250 , حدیث 1114: حدیثی را مسند نقل میکند تا میرسد به ابن عباس مفسر معروف میگوید:ذکر عنده علی بن ابیطالب(علیهما السلام)- ابن عباس شاگرد علی ابن ابیطالب بود در علم تفسیر -روزی پیش ابن عباس صحبت از حضرت علی علیه السلام شد ابن عباس گفت:إنکم لتذکرون رجلاً کان یسمعُ وطءَ جبریل فوق بیتهِ؟از من در را بطه با انسانی سوال میکنید که صدای جبرئیل را روی خانه اش میشنید؟ این است خانه ی علی و فاطمه سلام الله علیهما
|
- جزئیات
- مکرر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میخواستند یک اقدامی علیه حزب سقیفه انجام دهند ,چون اینها از زمان خود پیامبر اکرم زمینه چینی و توتئه ی این قصه را داشتند ؛ صحیفه ی میشومه به دست پیامبر خدا رسید,آنها نشسته بودد و برنامه ریزی کرده بودند که کار را از دست حضرت علی علیه السلام بگیرند و این را امضا کردند و خبر آن توسط جیرئیل به پیامبر اکرم رسید میدانستند ولی مأمور به صبر و مأمور به ظاهر بودند. در غذیر خم وقتی سه روز مردم را نگه داشت و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به مردم عَرضه نمود و مردم با حضرت علی علیه السلام بیعت نمودند؛ اول کسی که مخالفت کرد با امیرالمؤمنین علیه السلام و قصه ی امامت , معاویة بن ابی سفیان بود و در قرآن حتی اشاره به حالت او شده است؛ معاویه دست راستش را روی شانه ی عمرو عاص و دست چپش را روی شانه ی ابوموسی اشعری گذاشته بود و در صحرای غدیر شروع کرد به راه رفتن و گفت:لا نُصدق محمداً(صلی الله علیه و آله و سلم)فیما یقول و لا نُقرو لعلیٍ ولایةً - حتی پیامبر نمیگفت و اسم کوچک حضرت ختمی مرتبت را می آورد؛ گفت ما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تصدیق نمیکنیم و زیر بار ولایت علی بن ابطالب علیهما السلام نمی رویم؛ عملا در صحرای غدیر بلند شده بود و انکار و مخالفت میکرد ,حذیفه و ابوذر آمدند محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و گفتند معاویه علم مخالفت علنی با غدیر و ولایت را بلند کرده است ؛پیامبر اکرم فرمودند الآن میروم روی منبر و حکم کفر معاویه را بیان میکنم ؛چون کسی که حکم خدا را منکر بشود کافر شده است ,تا بلند شدند برونددر اینجا جبرئیل نازل شد ,یا رسول الله اصبر - در اینجا باید صبر کنی چون مقام امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام است این مردم باید به امامت و ولایت امتحان شوند. این آیات آن روز نازل شد:سوره ی قیامت : فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ(31)وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ (32)ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطَّىٰ(33)أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ - او تصدیق نکرد حکم ما را بلکه تکذیب کرد , و با تکبّر به سوی اهل خود رفت(دوستان) ولی به وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ندا رسید که صبر کن.
|
- جزئیات
- قال رسول الله :خَلَقَ اَللَّهُ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ[ لِشِيعَتِهِ ] وَ لِمُحِبِّيهِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ .(1) خداوند متعال با آن نوری که میخواست حضرت علی علیه السلام را بسازد , از همان نور هفتاد هزار فرشته خلق فرمود , این هفتاد هزار فرشته تا روز قیامت دائم برای علی علیه السلام و شیعیان و اقتدا کنندگان حضرت علی علیه السلام درخواست آمرزش و استغفار دارند ,و برای آنان که شیعه نیستند ولی علی علیه السلام را دوست دارند نیز درخواست آمرزش دارند. اما شما یقین بدانید این هفتاد هزار فرشته ای که برای محب علی علیه السلام درخواست آمرزش دارند ,این آمرزش برای آن محب کار میکند و عاقبت او را شیعه میکند. ------------------------------------- 1-مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين علي بن ابی طالب و الأئمة من ولده عليهم السلام من طریق العامة , جلد۱ , صفحه۴۲ کشف الغمة في معرفة الأئمة , جلد۱ , صفحه۱۰۳ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۲۳ , صفحه۳۲۰
|
- جزئیات
- مجری شبکه وهابی:حضرت علی علیه السلام که میدانسته اینها پهلوی همسرش را میشکنند و بچه اش را میکشند و نهایتا او را میبرند و از او بیعت میگیرند ,چرا از اول نرفت و تقیتاً بیعت نکرد و جلوی این همه قتل و درگیری را نگرفت؟ آقای شریفی کارشناس شیعی:خب سوال میپرسیم از شما,خدا که میدانست آخر و عاقبت شیطان چیست و میشود دشمن خدا و اکثر خلائق را گمراه میکند. چرا خداوند او را خلق کرد و از بین اجنه او را آورد بین ملائکه و به او عزت و قدرت داد و او را تکریم کرد؟ طبق مبنای شما به خود خدا هم اشکال وارد است؟نه اینطور نیست طبق مبنا و عقیده ی صحیح این اشکال وارد نیست زیرا باید همگی در این دنیا امتحان شویم. فرق مؤمن و منافق و کسی که هدایت یافته و کسی که گمراه است باید مشخص شود. امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیعت نکرد,صدمات به ایشان وارد شد ,و همسرشان را از دست دادند تا ثابت کنند مظلوم هستند و دیگران حق او را غصب کرده اند. ما از شما سوال داریم چرا حضرت علی علیه السلام بیعت نکردند؟عدم بیعت امیرالمؤمنین علیه السلام با ابوبکر در صحیح بخاری به صراحت آمده است جلد 4 حدیث 4240 و 4241 که تصریح میکند از عایشه , به این عنوان:حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر خشمگین شد و از او دوری گزید و با وی سخن نگفت تا آنکه از دنیا رفتند , و شوهرش علی علیه السلام او را در شب دفن کرد و ابوبکر را آگاه نکرد و خود بر وی نماز گزارد؛حضرت علی علیه السلام در زمان حیات حضرت زهرا سلام الله علیها مورد توجه مردم بود و زمانی که ایشان شهید شدند علی علیه السلام توجه مردم را در نیافت ,سپس در پی مصالحه با ابوبکر شد و با وی بیعت کرد,علی علیه السلام در آن ماههایی که حضرت زهرا سلام الله علیها زنده بود بیعت نکرده بود. سوال ما این است که چرا به قول شما شش ماه امیرالمؤمنین علی علیه السلام با ابوبکر بیعت نکرد؟ چرا حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر غضبناک شد؟و حکم غضب و قهر حضرت زهرا سلام الله علیها با ابوبکر طبق مبانی و روایات صحیح خودتان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند غضب حضرت زهرا غضب من است و غضب من غضب خدا است ,حکم ابوبکر چیست؟
|
- جزئیات
- یکی از شبهاتی که مطرح کرده اند این است : میگویند امیرالمؤمنین علی علیه السلام با خلیفه ی اول بیعت کرده اند ؛ سنی و شیعه نوشته اند ,ایشان دستهایش بسته بوده است,یک دست را باز کردند برای اینکه بیعت کنند و بازوهای ایشان را گرفته اند , یکنفر روی زانوی حضرت نشسته بود (چرا آسمان به زمین نیامد ,چرا زمین اهلش را فرو نبرد؟) سر مبارکشان برهنه شده بود ,یک مقدار از شانه و کِتف ایشان نیز بیرون از لباس بود چون از یقه ی حضرت گرفته بودند و قتی دستان ایشان بسته بود. حضرت مولا علیه السلام را با آن شرایط گرفته اند و نشانده اند در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به زور تا 5 نفر نقل شده که آمدند انگشتان دست ایشان را از هم باز کنند برای بیعت ولی دست ایشان باز نشد و به حالت مشت باقی بود. کشیدند حضرت را به زور ببرند جلو ی منبر که ابوبکر روی آن نشسته بود ,نتوانستند حضرت را به جلو ببرند,ابوبکر از منبر پایین امد و دستش را روی مشت بسته ی حضرت علی علیه السلام کشید ,اسم این را بیعت گذاشتند...
|
- جزئیات
- این یک برنامه تلویزیونی شیعی یا حتی اسلامی نیست، این شخص نیز یک واعظ روحانی مسلمان نیست، بلکه برنامهای تلویزیونی است از مسکو با نام «مشارکت ایگور میخائیلوویچ دانیلوف»، از برنامههای تلویزیونی پرطرفدار کشور روسیه.... در این برنامه به غصب خلافت از امیرالمومنین علی علیه السلام و تلاش غاصبین برای رسیدن به قدرت و ارتباط آنان با یهود و به صبر و صداقت حضرت امیر علیهالسلام اشاره میشود؛ بیان مفهوم انتظار و ظهور دولت امام عصر ارواحنافداه پایانی زیبا بر این برنامه تلویزیونی است.
|
- جزئیات
- سقیفه با ما چه کرده است؟اولویت های مارا ریخته است به هم,از نماز و حجاب و غیره... زمان امیرالؤمنین علیه السلام همین بود الگو معرفی میکردند ,شمشیر زن خالد بن ولید ,در فلان موضوع حسن بصری در فلان مطلب معروف کرخی... یعنی تمام قصه این بود دین مثلا منهای امام صادق علیه السلام تعریف شود ,زهرای مرضیه سلام الله علیها تمام فریادش این بود,دینی که بدون علی علیه السلام به شما بدهند,دین نیست. و من هم نباید دین بدون امام زمانم به فرزندم آموزش دهم,این چه دینی است منهای حجت خدا؟ جابر در کوچه ها می چرخید و میگفت :أَدِّبُوا أَوْلَادَكُمْ عَلَى حُبِ عَلِي (بمحبة علی بن ابیطالب علیهما السلام)(1).. .ترجمه را همه بلد هستید فکر میکنیم یعنی بچه ها را علی(علیه السلام) دوست بار بیاورید؛در صورتی که اینگونه نیست,این کلام تبرک و تیمن نیست بلکه روش تربیت است ,منهاج الرسول اس برای عصر رسول صلی الله علیه و آله و سلم, بچه را میخواهی تربیت کنی به محبت علی بن ابیطالب علیهما السلام تربیت کن یعنی علی علیه السلام میشود محور و همه چیز دور سر علی علیه السلام میچرخد. مگر نفرمودند: الحق مع علی؟(علیه السلام)(2) ما الآن میگوییم :فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ(3) چون چه بسیار کسانی بودن کهه با امیرالمؤمنین علیه السلام بودند و برای یاری امام مجتبی علیه السلام زمین خوردند ,یا با امام حسین علیه السلام بود و اطاعت از امام سجاد زمین خورد. آن صحابی برای من مهم است که پیوند با او به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام ختم شود... ----------------------------- 1- اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی) , جلد۱ , صفحه۴۴ 2- الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۹۸ عن محمّد بن أبی بکر؛ / شرح نهج البلاغة، ج ۱۸، ص ۲۴ ؛ / 3-قسمتی از زیارت آل یاسین
|
- جزئیات
- کارشناسان و مجری وهابی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تکلیف تعیین میکنند:اگر منظور در حدیث غدیر جانشینی بود, باید پیامبراکرم می فرمودند اینکه خدایا دشمن بدار کسی را که اطاعتش را نمیکند(اطاعت حضرت علی علیه السلام)/عقیل هاشمی :باید رسول خدا تعابیری به کار میبرد که هیچگونه شک و شبهه ای در آن نباشد و دو پهلو نباشد,مثلا میگفت حضرت علی علیه السلام خلیفة من بعدی. چرا رسول خدا نفرمودند:من کنت خلیفتهُ فهذا علیٌ خلیفتی؟ کارشناس دیگر:چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با عبارت صحیح نگفت علی علیه السلام جانشین و خلیفه ی من است ,چرا عبارتی میگوید که همه معنی در بر دارد جز جانشینی؟ کارشناسی دیگر:مگر پیامبر اکرم طبق آیه ی بلّغ ما اُنزل الیک نمیتوانستد بگوید ایها الناس خداوند علی علیه السلام را به عنوان امام اعلام کرده است و امروز به شما اعلام میکنم که علی علیه السلام خلیفتی و خلیفة الله من بعدی.../کارشناس دیگر:رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد ابلاغ کند آیه را,چطور ابلاغ کرد؟ با ید میگفت -یا ایها الناس من کنت نبیهُ-کسی که من نبی و پیامبر او هستم-فهذا علیٌ خلیفتی و امامکم من بعدی -اگر این حرف را میزد نه شیعه ای وجود داشت و نه سنی..../کارشناس دیگر:چرا پیامبر به وضوح و روشنی برای امتش بیان نکند؟ با ساده ترین الفاظ مانند خلیفتکم یا ولی امرکم. استاد قزوینی:اینها حتی حرف زدن بلد نیستند,میگوید -من کنت خلیفته علی خلیفته- این چه ادبیاتی است؟هرکس من خلیفه ی او هستم علی هم خلیفه ی اوست؟ادبیات عرب اینگونه است؟ اینها میگویند اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اگر در احادیث سنی و شیعه گفته بودند:علیٌ خلیفتی من بعدی(علیه السلام) , دیگه مسأله تمام بود و اینهمه اختلاف نبود ,واقعا حرف قشنگی است-کلمة حقٍ یُرادُ بها الباطل.واقعا اگر پیامبر اکرم فرموده بودند- علیٌ خلیفتی من بعدی (علیه السلام)-دیگر این اختلافات نبود؟اگر ما ثابت کنیم گه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این جمله را فرمودند شما دست از نزاع بر میدارید؟ حدیث خلافت در کتب اهل سنت: 1-تاریخ طبری ج 3 ,ص 319/رسول اکرم بعد از اینکه آیه ی - وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (شعرا 214)- تعدادی از قریش را جمع کرد و در آنجا مطالبی فرمود و تبلیغ اسلام کرد و داستان آن مفصل است-و ناقل این روایت خود حضرت علی علیه السلام است ,یکی از شبهات وهابیون این است که چرا حضرت علی علیه السلام نفرمودند که من خلیفه هستم و امام هستم,این روایت در کتب خودشان جواب آنها را میدهد؛/حضرت میفرمایند :فأخذ برقبتی -رسول اکرم دست به شانه ی من گذاشت و به قوم گفت-إن هذا أخی و و صییّ و خلیفتی فیکم-این شخص(حضرت علی علیه السلام)برادر من وصی من و خلیفه ی من در بین شماست-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز اولی که رسالتش را علنی کرده است این مطلب را گفته دیگر چه میخواهید؟فأسمعوا له و اطیعوا-امر کرده اند پس دلیل بر وجوب است گفته اند از او حرف شنوی داشته باشید و از او اطاعت کنید-فقام القوم یضحکون-اجداد شما بلند شدند و خندیدند و مسخره کردند و به ابوطالب علیه السلام گفتند-قد امرک أن تسمع لإبنک و تطیع-ابوطاب علیه السلام ببین محمد صلی الله علیه و آله و سلم به تو دستور میدهد که از پسرت حرف شنوی داشته باشی و از او اطاعت کنی... 2-الکامل فی التاریخ ج 1 ,ص 584/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند-إنّ هذا إخی و وصیی . خلیفتی فیکم فأسمعوا له و أطیعوا... 3-تاریخ دمشق ج42 ,ص 47/ در این کتاب هم نقل شده است: وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (شعرا 214) بعد پیامبر فرمودند:ایّکم یقضی دینی و یکون خلیفتی و و صییّ من بعدی.... 4-مستدرک علی الصحیحین ج 3 ,ص 133/همین حدیث را نقل میکند و در ادامه میگوید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند به حضرت علی علیه السلام -انت خلیفتی...و أنت ولیّ کل مؤمن بعدی و مؤمنة-میگفتند پیامبر نفرموده ولی امر این هم جواب,میگوید این حدیث صحیح است و در پاورقی میگوید ذهبی هم در تلخیص گفته صحیح است, اهل سنت میگویند اگر حاکم نیشابوری و ذهبی یک روایت را تصحیح کردند به منزله ی ورود روایت در صحیح مسلم و بخاری است. 5-السنة ج 2 ,ص 565(در بعضی از چاپها 551)/ البانی در تحقیق کتاب السنة ابن ابی العاصم میگوید... و أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی و میگوید سند ان حسن است. 6-سلسلة احادیث الصحیحه ج5 ,ص 263 / همین عبارت را از حاکم نقل میکند -أنت ولیّ کل مؤمن من بعدی و خلیفتی-و میگوید-صحیح الإسناد و وافقه الذهبی و هو کما قالا -همانطور که حاکم و ذهبی گفته اند روایت صحیح است. 7-مجمع الزوائد ج9 , ص 98/ از خود حضرت علی علیه السلام نقل میکند :أنّ النبی قال :خَلَفتُکَ أن تکون خلیفتی...-و در ادامه میفرماید- اما ترضِی أن تکون بمنزلة هارون من موسی الا انَّه لا نبیّ بعدی-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به حضرت علی علیه السلام ,موقعیت تو نسبت به من مانند حضرت هارون به موسی است(علیهما السلام)که حضرت موسی گفته بود -یا هارون اُخلفنی فی قومی-از این واضح تر خلافت میخواهید؟ 8-فضائل الصحابه ج2 , ص 684/ احمد بن حمبل در قسمتی از همین حدیث می آورد:-لا ینبغی أن اَذهب الاّ و انت خلیفتی.... احمد محمود صبحی که شیعه نیست و استاد فلسفه در دانشگاه ادبیات اسکندریه مصر است در -کتاب نظریة الإمامة -گفته است انت خلیفتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند -لا شکَ أنَّ هذه العبارة تجعل من الحدیث نصاً جلیاً فی امامة علیِ-این حدیث انت خلیفتی نص جلی و آشکار در خلافت حضرت علی علیه السلام است-یحسُمُ کلَ اختلافٍ - تمام اختلافات شیعه و سنی را نابود میکند و جایی برای اختلاف نمیگذارد. این حدیث هر توجیهی که شما بکنید را برطرف میکند و جواب میدهد و جایی برای اختلاف نیست/دنبال چه میگردید؟اینها را اگر ندیدید دلیل بر جهل شماست-که یک آدم جاهل نباید بیاید به نمایندگی از مذهب,بگوید چرا پیغمبر خدا چنین نفرمود؟
|
- جزئیات
- حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند خودتان را ارزان نفروشید. مثلا شما طلایی داشته باشید ,یک بچه آن را به بازار ببرد یک پفک هم به او بدهند معاوضه میکند چون سرش نمی شود قیمت آن را,اما شما این کار را نمی کنی میفهمی این سکه مثلا چند میلیون قیمت دارد. حضرت علی علیه السلام میفرمایند بهای بدن شما بهشت است ,بدن را به کمتر از بهشت نفروشید که اگر به کمتر بفروشید ضرر کرده(1) فکر نکنید شما همین جسم دنیایی با وزنهای متفاوت هستید و کوچک هستید,(2)جهانی در شما است. شما میتوانی به مقام- سَلمانُ مِنّا أهلَ البَیتِ (3)-برسی یا میتوانی بشوی : تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ (مسد 1) ظاهر یکی است و افعال و حرکات شاید یکی باشد در حرکات ظاهری انسان اما یکی میشود ابوذر یکی میشود ابو جهل ملاک در ایمان است... ------------------------------------------ 1- قالَ مُوسَى بنُ جَعفَر عليه السلام: اِنَّ اَبْدانَكم لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ، فَـلاتَبيعُـوها بِغَيْـرِها. [تحف العقول، ص 389.] حکمت ۴۵۶ نهج البلاغه: أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا . آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد. 2-شعری منسوب به حضرت علی علیه السلام نقل شده در برخی کتابهای عرفانی: وَ تَحْسَبُ (تزعم) اَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ /وَ فِیکَ انْطَوَی الْعَالَمُ الْاَکْبَرُ 3-ضمن احادیثی در شأن سلمان از زبان پیامبر ,حضرت علی, امام صادق علیهم السلام:الغارات: ج ۲ ص ۸۲۳/ الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۱۶ ح ۱۳۹ /رجال الكشّی: ج ۱ ص ۵۲ ح ۲۵
|
- جزئیات
- حدیث عمار هیچ لفظ پیچیده ای ندارد,با یک نرم افزار ساده ترجمه کنی معنای آن مشخص میشود و هیچ اختلاف معنایی در لفظی ندارد...وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ...پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:عمار من را میکشد گروه ظالم,دو گروه با هم میجنگند و گروه ظالم عمار را میکشد....يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ- عمار انها را دعوت به بهشت میکند طبق نص بخاری یدعوهم الی الله ,یعنی به خدا دعوت میکند ,آنها عمار را دعوت میکنند به سوی آتش دوزخ. گروهی که عمار را کشتند در صفین بوده است , روایت هم متواتر است یعنی مانند آیه ی قرآن است و قطعی است ,رئیس ان گروه کیست؟(معاویه)آنها دعوت به آتش میکنند من آیه را نمیخوانم که بگویید توهین کرده است بروید قرآن را نگاه کنید خداوند یدعون الی النار را لعن کرده است. وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ ﴿قصص٤١﴾ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿٤٢قصص﴾ نه شیعیان بگویند ناصبیانی مثل ذهبی هم میگویند روایت معتبر است. لفظ مولی را میدهیم بشما,هرچه شما میگویید,یعنی دوست ,پسر عمو,این را بذارید کنار,به چه زبانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید میفرمودند که این آقا قاتل عمار است و دعوت کنند به آتش است و در قرآن مورد لعن است؟شکی هم در قطعی بودن روایت نیست ,بعد عده ای سینه چاک معاویه هستند,منابع شیعه هم این را دارند. هر کتاب معتبر و جدی روایی این حدیث را دارد که معاویه امام دعوت کنندگان به اتش است و قرآن هم که تکلیف دعوت کنندگان به آتش را مشخص کرده است.پ شما کلمه ی مولا و غیره را بگذار کنار,این یک حدیث به این واضحی را با ما همراه شو ما صدبار با تو همراه میشویم اما اگر همراهی نکردی یعنی- وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ (14 نمل)-فهمیدو یقین کرد و نخواست بپذیرد. و من خدا را شاکرم که هرچه میخواستیم بگوییم بعضی ها طرفدار معاویه هستند میگفتند تهمت نزنید. به قول ابوتمام از شعرای عرب میگوید:آیه ی صریح را گوش نمیدهی ,شعر من که نمی تواند تو را هدایت کند. منکر یک روایت متواتر از نگاه خود شماها نا مسلمان است پس چرا نمیخواهید بپذیرید؟ ما هیچ اختلاف و دعوایی با عوامی که خبر ندارند نداریم,صحبت من عالمانی است که حقیقت را میدانند. در یک شرکتی اختلاس میشود مگر کارمندان دون پایه خبر دارند چه خبر است؟مسأله راجع به کسانی است که حجت بر آنها تمام است و الان یک فرصت بزرگ است ,هیچ دعوایی نداریم فحش هم نمیدهیم,میگوییم این فرصت هست ,آقایی که دنبال حق هستی یک پژوهشی بکن. وقتی سیدالشهداءعلیه السلام میفرمودند اسلام تمام شد,میگفتند این ور هم اسلام است نماز پرجمعیت است ,زکات میدهند ,روز عاشورا وقتی جنگ را برسی کنی میبینی هیچ جای آن اسلام نیست ,انقدر قابل دفاع نیست که یزید آن را گردن نگرفت,یزید گفت عبیدالله ناپاک زاده بوده که این کار را کرده است ,یعنی نتوانست دفاع کنداز عمل. خب این جنایت به این وقاحت که در کربلا رخ داد بار اول نبود قبلش هم همین جریان کارهای زیادی کرده بود,در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام یک سری انسان که طرفدار کسی نبودند را در یمن زدند کشتند و ناموسشان را در بازار حجاب برداشتند و فروختند به جرم اینکه چرا بر علیه علی بن ابیطالب علیه السلام شورش نکرده اید؟ در کربلا هم همین قصد را داشتند که مشیت الهی نگذاشت و فشار روانی زیادی بر اهل بیت علیهم السلام آوردند.
|
- جزئیات
- ملاک در این جهت احترام به مخاطب است حتی اگر حیوان باشد ,اینها جزئی است شخص آمده از شتر شیر بدوشد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به او میگویند تو ندوش چون ناخن هایت بلند است حیوان اذیت میشود. در دین ما کراهت شدید دارد کسی که میخواهد حیوانی را بدوشد ناخنهایش بلند باشد. وقتی حضرت علی علیه السلام اینقدر توجه میکنند به این مطالب,بعد به رفتار من با فرزند یا پدرم یا همسرم توجه نمیکند؟این ملزومه و مجموعه دین است نمی توانم من یک تکه را بگیرم و بگویم مثلا من فقط رو قسمت شعائر مثلا یا برائت تمرکز دارم و انجام میدهم. این نمیشود بلکه باید تمام جهات دین را انجام داد تبری , تولی , اخلاق , احکام و غیره نباید اخلاقت شبیه به آن باشد که از او برائت میکنیم. دین منظومه و مجموعه است هم حدیث یابن الشبیب... درست است هم حدیث لاتجسسوا... درست است و هم اخلاق و غیره...همه را باید انجام داد.
|
- جزئیات
- در اواخر عمر خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلم آن جماعتب که بعد از ایشان یر اوضاع مسلط شدند از قبل بستر را داشتند فراهم میکردند. یکی قبیله ای بود به اسم بنی اسلم که به اینها پول دادند و آنها آمدند اطراف مدینه اُتراق کردند که نزدیک مدینه باشند که هروقت خبر دادند سریع بریزند داخل مدینه. اتفاقی که در روز سقیفه افتاد ورود بنی اسلم بود ,در شهری که جمعیت آن حدود 10 هزار نفر بود چهار هزار شمشیر زن ریختند در شهر این اسمش کودتا است. در مدینه آدم هایی بودند که سیاست مدار و زرنگ یودند,دو قبیله مدینه بودند که انصار را تشکیل میدادند اوس و خزرج. رئیس قبیله ی خزرج شخصی به اسم سعد بن عباده بود,پیرمردی بود از دوستان و موالیان امیرالمؤمنین بود خودش و پسرش قیس بن سعد که این قیس در زمان امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهما السلام نشان داد که چطور پای ائمه می ایستد. سعد بن عباده که زیرک بود میفهمد در شهر قرار است خبری بشود ,قبله ی اسلم بی جهت در بیرون شهر توقف نکرده است قطعا میخواهند کاری بکنند. فکر کرد و طرحی به ذهنش رسید این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که از دنیا بروند ,امیرالمؤمنین علیه السلام قطعا شخصی نیستند که دنبال حکومت بروند و به فکر تجهیر و کفن و دفن پیامبر هستند,تا ایشان مشغول هستند منافقین خیلی کارها انجام میدهند.آدم خوب و نقشه ی خوب. نقشه او این بود که از تعتبار خود استفاده کند و مردم مدینه را جمع کند در سقیفه بنی ساعده و از تعصب قومی و قبیله ای و شهری خودش استفاده کند و همه را بکشاند طرف خودش,نقشه اش بود که شهر را بگیرد که دست منافقین و مهاجرینی که قرار گذاشته اند امیرالمؤمنین را خانه نشین کنند نیافتد,شهر را در کنترل خودشان در بیاورند و بعد حکومت را به امیرالمؤمنین علیه السلام بدهند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که از دنیا رفتند هنوز منافقین اماده نبودند و مانده بودند که قبیله ی اسلم را به چه بهانه ای بکشند داخل شهر. آن دو(عمر , ابوبکر) داخل مسجد بودند که به انها خبر دادند سعد بن عباده با اینکه بیمار بود او را روی تخت گذاشته اند و رفته است سقیفه بنی ساعده و انصار را جمع کرده است و نزدیک است که برای خود بیعت بگیرد این دو(عمر و ابوبکر) به عجله رفتند انجا. جماعتی که جمع شده بودند و قصد سعد بن عباده بود منافقین را خانه نشین کند اما باعث شد تسریع شود حکومت آن دو ملعون همه چیز خراب شد. هیچوقت در درگیری با شیطان و دستگاه شیطان نباید غفلت کرد که شیطان پشت قضیه هست ,شیطانی که علم غیب ندارد اما از زمان حضرت آدم علیه السلام در طول تاریخ با همه جور آدم برخورد داشته و همه جور آدم دیده است. اشتباهش این بود که نرفت به حضرت علی علیه السلام بگوید که می خواهد همچنین کاری بکند با اینکه حضرت حضور داشتند در آن شهر. هروقت خیال بکنم منِ آدم خوب بدون نبی یا وصی طرح درستی میریزم و به نتیجه میرسم ,همانجا شیطان ایستاده است و جوری استفاده میکند و جوری ضربه میزند که متحیر می مانم که مگر میخواستم اینچنین شود؟ حجت خدا اگر در رأس کار باشد یک وظیفه دارد و یک جور عمل میکند ,اگر در رأس کار هم نباشد(که از زمان امیرالمؤمنین علیه السلام تا روز ظهور همینجور است)یک جور عمل میکند.افسار اصلی عالم دست حجت الله است یک جوری امور را پیش میبرد که به مو و بارییک تر از مو هم بند بشود ولی پاره نشود و از بین نرود. کار را باید دست کَس دیگر داد,باور کنیم یکی دیگر اداره کننده ی علم است فقط حرفش را نزنیم بلکه باور کنیم.
|
|
- جزئیات
- به بِشر بن معتمر گفتند چه شد که علی علیه السلام به حکومت نرسید؟میگوید فکر نکنید که قریش و بعضی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی دانستند که علی علیه السلام برتر است, اتفاقا می دانستند ولی طاقت این برتری را نداشتند,طاقت نداشتند بعد از پیامبر اکرم نفس ایشان را تحمل کنند. میگوید انهایی که گفتند برترین افراد بعد از پیامبر صلوات الله علیه و آله چه کسانی هستند؟بحث کرده اند,عده ای گفته اند برتری به علم است و اسم چند نفر را برده ان که یکی از آنها امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. یکی گفته برتری به شجاعت است و چند نفر را نام میبرد و یکی از آنها علی بن ابیطالب علیهما السلام است. یکی گفته طبق سابقه در اسلام برتری مشخص میشود,جند نفر را نام می برد که جز اولین نفرات امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. میگوید هر ملاکی را برای برتری و فضیلت بگوییم امیرالمؤمنین علی علیه السلام یا افضل قطعی است در آن فضیلت یا یکی از نفرات اصلی و برتر است و وقتی مجموعه صفات را میگذاریم کنار همدیگر تنها کسی که در تمام آن صفات هست علی بن ابیطالب علیه السلام است. این شد که اینها خواستند کاری کنند که امیرالمؤمنین علیه السلام نباشند ,وقتی حضرت علی علیه السلام به حکومت رسیدند اینها باید بروز دهند,ابن سیرین که شیعه هم نیست عبارت بسیار مهمی دارد. ما علمت أنَّ علیا اِتهَمَ فی دم العثمان حتی بویِعَ اتهمه الناس_هیچکس نگفته بود که امیرالمؤمنین علی علیه السلام قاتل عثمان است تا زمانی که با ایشان بیعت شد آنجا بود که تهمتها و بهتانها شروع شد. از خلیل بن احمد که نحوی معروفی است میپرسند چرا از علی علیه السلام فاصله گرفتند؟میگوید علی علیه السلام در اسلام از همه سبقت بیشتری داشت,علمش برتر بود ,شرفش بیشتر بود,زُهدش از همه بالاتر بود,جهادش از همه طولانی تر بود و به او حسد کردند..(إِنَّ عَلِيّاً تَقَدَّمَهُمْ إِسْلَاماً وَ فَاقَهُمْ عِلْماً وَ رَجَحَهُمْ زُهْداً وَ طالَ عَلَیهم جِهَاداً فَحَسَدُوهُ وَ اِنَّ النَّاسَ إِلَى أَشْكَالِهِمْ وَ أَشْبَاهِهِمْ أَمْيَلُ مِنْهُمْ إِلَى مَن بانَ مِنْهُم . سفینة البحار جلد 1 صفحه 49) مردم قریش مال دوست و قبیله گرا به افرادی که شبیه خودشان بودند بیشتر تمایل داشتند امیر المؤمنین علیه السلام بیاید نمیگذارد کسی دزدی کند و حقوق باید رعایت شود و اینها نمیخواستند.
|