- جزئیات
- آقام میاد انشالله تیکه میزنه به خونه ی خدا اون دوتا نامرد و از تو خاک در میاره بی هوا زدی؟نامرد کسی تو گوش زن میزنه؟ یه کاری کردی مادرم از بابام رو گرفت... یه کاری کردی شب غسل هنوز خون میرفت... (پس زمینه صدای دعای علی فانی) اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ
|
- جزئیات
- مدیحه سرایی سیّد حمید رضا برقعی در وصف حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمی تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی تر که قبل از قصۀ »قالوا بلی» این زن بلی گفته ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آنسان که خورشید است گرم مصابیح اش که باران نام او را می ستاید در تواشیح اش ازل مبهوت فردایش ، ابد حیران دیروزش ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی ابتدا، بی انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه یا للعجب واحیرتا زهرا چه می فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می بندد دخیل پَر بر آن چادر ستون آسمان ها می گذارد سَر بر آن چادر تیمّم می کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه ها بوده ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده ست
|
- جزئیات
- تو هم تا نفس داشتی سوختی تو هم پشت در پا به پام اومدی ولی آرزو داشتم لااقل میموندی و مادر صدام میزدی نذاشتن که حتی به دنیا بیای نذاشتن ولی تو مسیح منی نشد آخرش هم ببینم که تو شبیه علی یا شبیه منی چه قدر زینبم آرزو داشت که پا گهواره تو بشینه نشد میدونی حسینم چه قدر دوست داشت داداش محسنش رو ببینه نشد تو هم بینشونی مثل مادرت نه قدرت واسه هیچکی معلوم نیس اینم حکمت با علی بودن ِ کی عشقش علی بود و مظلوم نیس تا دیدی درو با لگد میزنن تا دیدی غریبم شدی غیرتی تو هم سنگ ِ عشقو به سینت زدی ولی آه میخِ در لعنتی بمون ِ واسه بعد حرفای سخت بمونه واسه چند سال دیگه واسه روزی که صحبت کربلاس تو خیمه یه مادر به بچه اش میگه عزیزم میخوام روسفیدم کنی برو هر چی دارم فدای حسین نذاری بگن بابات بی کَسِ گَلوتو سِپر کن برای حسین سه تا میخ در یا سه شعبه چی بود یکی گفت پسر رو نشون بگیر علی اصغر اون روز محسن شد و رباب پیش زهرا نشد سر به زیر اینم حکمت با علی بودن ِ کی عشقش علی بود و مظلوم نیس از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ نبی را چه بیم از آتش کسی که کفوِ علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سرِ علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی الله درد سر دارد کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟ صدا زد : ” اَشهد انّ علی ولی الله “ ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد
|
- جزئیات
- هیئت فدائیان علی ابن ابی طالب علیه السلام سیرجان گریه کنید مادر ما بی گناه بود... صدای در دری که تو شعله سوخت دری که یه میخ و توی سینه دوخت این درو من باید باز بکنم,من دختر پیغمبرم اینا از من حیا میکنن من دختر پیغمبرم(صلی الله علیه و آله و سلم) صدای من رو بشنون بر میگردن اینا خانوماشون میدونن من باردارم مادرمو بد زدن جلوی هر کسی که نزد زدن اون زنی که میزنید زن منِ گفت صدای نفس نفس زدن فاطمه(سلام الله علیها) رو پشت در شنیدم اول دلم سوخت براش...خواستم برگردم منتهی یاد بغضی که از علی به دل داشتم افتادم چنان با لگد به در زدم....
|
- جزئیات
- دستان بیملاحظه طوفان تاریخ را ورق زده در باران چشمم شبیه هر ورقش خونین خونم چنان قصیدهی من جوشان بی طاقت از تخلص و از تشبیب برداشتم مقدمه را از آن داغِ کتابخانهی بغدادیم از ما نه سطر مانده و نه عنوان چرمینه جلدهای کتابم شد زین قشون و چکمه مزدوران هر قطعه از عراق عجم زنجیر هر گوشه از عراق عرب زندان همدستی خلیفهی عباسی با نطفهی هلاک, هلاکو خان سرگشتگی فاطمیان مصر آوارگی قرمطی گیلان فریاد غربت جبل العامل واویلتای تا ابدِ لبنان حله، نجف، مزار شریف و ری از هم جدا شدیم چقدر آسان با ما چه کرده اند , بپرس اول از شیعیان خستهی پاکستان از آن همه حماسهی بغض آلود از نعرههای حیدری آنان تحت الحنک به گردن آنان، دار وقت قنوت در رگ ایشان، جان این زخمهای کهنه اگر تازه است خورده است دم به دم نمک از دوران از حجه الوداع که آمد گفت باید بگیرم از همگان پیمان تا روز روشنم نشود تاریک تا آفتابِ من نشود کتمان اما دریغ و درد زبانم لال بَستند بر امین خدا هذیان انداختند شعله بر حنانه آتش گرفت رایحهی ریحان روزی که سوخت فاطمه از آن روز دنیا شده است بر سر ما ویران تابوت را که دید تبسم کرد آهسته لب گشود به الرحمن چشمِ علی به سورهی کوثر خورد تابوت رحل و فاطمه اش قرآن تسلیمِ حکم عهد ازل مولاست کاری نداشته است به این و آن ممسوس ذات اقدس حق تنها میگیرد از خدای خودش فرمان ارکانِ شانه هاش پر از زخم است خلقت بنا شده است بر این ارکان مردی که لقمه لقمه نهاد آرام با دست خود به کام جذامی نان حیدر چنین شده است چنین حیدر انسان چنین شده است چنین انسان مولا که اجتماع نقیضین است گاهی نسیم و گاه دگر طوفان وقتی حدید هست به انگشتش وقتی که ذوالفقار دهد جولان دشمن به کارزار نخواهد داشت چمچاره ای جز اینکه شود عریان بَرداده است رنج علی آری تمار بوده حاصل نخلستان ایوان بی ثبات مدائن ریخت برپاست تا ابد به نجف ایوان معلوم میشود که مسلمان کیست روزی که هست حب علی میزان مارا علی سپرده به فرزندش هستیم دور سفرهی او مهمان حُبُ الحسین یجمعنا یعنی ایران عراق بود و عراق ایران ما اربعین «وَ اعْتَصِمُوا…» هستیم دریای ماست معجزهی دوران دریای ماست قطره ای از موعود موعود ماست خاتمهی هجران ما عهد بسته ایم جد اندر جد هیهات اگر که
|
- جزئیات
- یک بلا آمدهست و این نوکر دیگر آن یار غیرتی تو نیست! آه، آقا! ببخش، هیچکسی نگران سلامتی تو نیست مادر مهربان و بی تابت هر سحر با نگاه خسته ی خود غربتت را قنوت میگیرد با همان بازوی شکسته ی خود مادرت بین شعله گفت بیا کوچه آن روزها مقدمه بود پشت آن در فقط امید ظهور مرهم زخمهای فاطمه بود تورا بخاطر جد مطهرت برگرد قسم به چادر خاکی مادرت برگرد به لحظه ای که سلام علی جواب نداشت به آن شبی که نگاه حسین خواب نداشت تورا به غربت آن دستهای بسته قسم تو را به حرمت آن پهلوی شکسته قسم
|
- جزئیات
- آنان که فدک زِ زهرا بردند در کُفر سَبق زِ گبرُ ترسا بردند گر بُرد نبی به غارشان فَخری نیست شاهان همه سگ به کوه و صحرا بردند
|
- جزئیات
- فاطمه علَّت است خلقت را فاطمه حرمت است حرمت را فاطمه فاطمه است، بی کم و کاست فاطمه زُهره است ظلمت را فاطمه عِصمت است بر مریم فاطمه عِفَّت است بر هاجر فاطمه عِزَّت است بر کعبه نه فقط کعبه بلکه بالاتر زینت فرش و قبله عرش است از نگاهش فرشته می ریزد غنچه هم بی اراده زهرا از دل خاک بر نمی خیزد آب مهریه اش، زمین قُرُقَش پرده دارش سَماء، مَلک بنده اش دامنش پرورش دهنده حُسن ای به قربان پنج فرزندش کاش حالا که نوبهار شده کاش حالا که غنچه روئیده کاش حالا که جان گرفته زمین کاش حالا که سبز پوشیده از مزارش نشانه ای هم بود تا برایش گلاب و گل ببریم آه مادر ببخش، شرمنده چقدر ساده از تو میگذریم راه را گم نمیکنم هرگز به شبم آفتاب اگر بدهید به من اذن بهشت را دادید به سلامم جواب اگر بدهید السّلام اِی ملیکۀ ملکوت السّلام اِی نجیبۀ لولاک السّلام اِی جمیلۀ جبروت السّلام اِی حبیبۀ افلاک بی تو حتّی بهار، پاییز است با تو تحویل میشود هرسال بتکان خانۀ دل مارا اِی شکوه محوّل الاحوال مو از همو بچگیام زنجیری و دیونتم مشتریه پا به قرص دمِ سقا خَنَتم اگه خوبم اگه بد ، گدائیت افتخارمه این مدال نوکری ، نشونه ی عیارمه خودتم مثل همو ، گنبد زردت طِلایی بِره ما ایرانیا خودت یه پا کربلایی همیشه سرت شلوغه بس که مهمون نِوازی یکیشانم نِمرِ از در خانَت ناراضی هر کی دل شکسته یه شما بِزِش امید میدی دهنش رو وا نِکرده هموجور ندید می دی صدای نقاره خانَت زائرِ تکون مِده انگاری که جبرئیل بالای بوم اذون مِده شور و حال حرمت آدمِ از هوش مبره این همه کفتری که هی به هواتان مپره مثه کفترات دلوم بره حرم پر مزنه اگه رُخصَتِش بدی مییه بهت سر مِزنه
|
- جزئیات
- حیدر شدی تا پشت در هی در بکوبند! جای ملائک نیست بال و پر بکوبند زهرا دلش میخواست ذکر «یاعلی» را روی عقیق سرخ پیغمبر بکوبند سنگ علی را فاطمه بر سینه کوبید باید که بر دُرِّ نجف حیدر بکوبند نام تو اسم اعظم پروردگار است این مُهر را باید به هر منبر بکوبند معراج تازه ابتدایت بود، باید نام تو را از این مقرّب تر بکوبند هرکس تو را دارد چرا باید بترسد مثل تو تنها از خدا باید بترسد یا سَمیع و بصیرُ یا سبحان یا حسیب و حبیبُ یا حنان یا قوی و غفورُ یا غفار یا مجیر و منیرُ یا منان تو صلابت به کوه بخشیدی رکن اصلی اقتدار تویی تو به گل داده ای طَراوت را آفریننده بهار تویی همه جا می شود تو را حس کرد تو خودت را به ما نشان دادی بارش آموختی به این همه اَبر تو سخاوت به آسمان دادی یاد دادی به نور تابیدن درس دادی به غنچه خندیدن أشهَدُ أنَّ نیست معبودی جز تو شایسته پرستیدن ای تو آئینه، ای صداقت محض ای تَجَّلی دهنده آفاق مور تا حور نان خورت هستند اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا رزاق بی تو اصلا چگونه باید مُرد بی تو اصلا چگونه باید زیست تو حبیب همه ولی مانده ایم آن که محبوبه تو باشد، کیست؟ فاطمه علَّت است خلقت را فاطمه حرمت است حرمت را فاطمه فاطمه است، بی کم و کاست فاطمه زُهره است ظلمت را فاطمه عِصمت است بر مریم فاطمه عِفَّت است بر هاجر فاطمه عِزَّت است بر کعبه نه فقط کعبه بلکه بالاتر زینت فرش و قبله عرش است از نگاهش فرشته می ریزد غنچه هم بی اراده زهرا از دل خاک بر نمی خیزد آب مهریه اش، زمین قُرُقَش پرده دارش سَماء، مَلک بنده اش دامنش پرورش دهنده حُسن ای به قربان پنج فرزندش کاش حالا که نوبهار شده کاش حالا که غنچه روئیده کاش حالا که جان گرفته زمین کاش حالا که سبز پوشیده از مزارش نشانه ای هم بود تا برایش گلاب و گل ببریم آه مادر ببخش، شرمنده چقدر ساده از
|
- جزئیات
- همان روزی که هر کس عرضه خواهد کرد دینش را به روی دست خود می آورد زهرا(س) جنینش را گنه کاران عالم را شفاعت میکند اما یقین دارم نمی بخشد عتیق و تابعینش را نمی بخشد از انصار و مهاجر عده ای را که نپرسیدند حال همسرِ خانه نشینش را برای اینکه از دامانِ حیدر دست بردارد به زورِ تازیانه میکشیدند آستینش را به مرگ جاهلیت مرد است آیا؟معاذ الله بِهل صدیقه نشناسد امیرالمؤمنینش را رها کردست مردم را به حال خود خدا؟هرگز مشخص کرده پس بعد از محمد جانشینش را چه حاجت دارد اصلا به فدک وقتی به عشق او خداوند آفریده آسمانها و زمینش را نشانِ غربتش از قبر پنهانش نمایان است فلک انگشتری دارد که گم کرده نگینش را
|
- جزئیات
- اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند با برق چشم خرمن جان را شرر زدند میرفت آب غسل نبی از کفن هنوز که این قوم دل به آب برای گذر زدند از چوب خون تازه روان شد به روی خاک از بست که با غلاف به پهلوی در زدند تا آمدم به خویش جمالش کبود شد سیلی به روی همسر من بی خبر زدند هرقدر گفت دختر پیغمبرم مزن اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند
|
- جزئیات
- مادر مادر مادر شبی دیگر به کنار منه جان بر لب باش مادر چون کبوتر مزنی پر دو سه روز دگر با زینب باش مادر بیمارم شده گریه بر تو کارم به شفای تو دلخوش دارم ای همه هست من نروی تو از دست من که دلم توان بی مادری ندارد بی تو زینبت یاوری ندارد ز سکوت تو هویدا ز خموشی تو پیدا میسوزی و مییسازی گنجینه پر رازی میدانم امشب مادر آماده پروازی گر میروی امشب با خود ببر زینب ای نور قلب عاشقم شمع این خانه تویی زهرا زهرا مرو مرو لطف کاشانه تویی ای مادر پر شکستۀ افتاده کنج قفس از فرط غصه فاطمه,در سینه مانده نفس ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر ای مادر کشته پسر زهرا مرو مرو
|
- جزئیات
- شهادت حضرت زهرا ۱۴۰۰ - هیات خادم الحسن علیه السلام کرمان گویند نیست از شب یلدا بلندتر پیدابود که شام غریبان ندیده اند یلدایِ علی چقدر طولانی شد...
|
- جزئیات
- تو قیامت را قیامت می کنی بر امامان هم امامت می کنی هرچه خواهی ذات بی چون آن کند گر تو خواهی نار را رضوان کند این عجب نبود به یک یا فاطمه حق دهد بر کار محشر خاتمه ای خدارا کِلکِ قدرت در کَفَت اسم مارا ثبت کن در مصحفت زشتیِ افعال ما را خاک کن نامۀ اعمال ما را پاک کن از کرامت بر جبین ما همه ثبت کن هذا مُحب الفاطمه بین خَلقُ نار حائل میشوی با حسین خود مقابل میشوی او کُنَد با پیکر بی سر قیام گوید از هر زخم تن مادر سلام آن سلام و پاسخش بشنیدنی است آن گلوی پاره پاره دیدنی است در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیر البشر از چه جای حیدر آمد پشت در دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده کافران دست خدا را بسته اید بازوی مشکل گشا را بسته اید هرچه گردانید از این مظلوم رو هر چه ماند استخوانش در گلو من امیرالمؤمنین میدانمش کعبۀ اهل یقین میدانمش من به تن زخم علی را میخرم گو چهل نامرد ریزند بر سرم چشم پوشیدم زِ جان خویشتن ای مغیره هرچه میخواهی بِزن
|
- جزئیات
- زهراست مادر منو من بیقرار او آن نام را می آورم آری به افتخار آن بانویی که به وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می آیندو او سوار فریاد میزنند که سر خم کنید هان تا از صراط بگذرد آیات سجده دار هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
|
- جزئیات
- علی بودو غم پنهان آن مرد علی بودو دل لرزان آن مرد علی بودو تن لرزان آن مرد علی بودو دل سوزان آن مرد علی بودو شرر بر وجود آن مرد وجودش در طلاتم بود از تب گُلش تشییع میشد در دل شب چه شد آن شب خدایا حال مولا به وقت غسل آن یاس تولا چو دستش خورد بر بازوی زهرا نمیدانم که رفت از هوش آیا کنار پیکر زهرای اطهر امیرالمؤمنین سردار خیبر میان قبر دست مصطفی بود که یارو یاور شیر خدا بود و ذکر کودکان وا غربتا بود چه سنگین ای خدا آن ماجرا بود جدا شد سوره کوثر زِ قرآن دل شب شد میان خاک پنهان علی و غربتو غم شامل او علی و مهر کوثر در گل او به خلوت خو گرفتن حاصل او و داغ هِجر زهرا بر دل او علی آن راد مرد خاکو افلاک اَمین خویش را بسپرد بر خاک
|
- جزئیات
- من آمدم برای یاری علی فقط برای ماندگاری علی بساز با همه نداری علی منم کنیز خانه علی علی شناسی است راه فاطمه علیست بهترین گناه فاطمه علی فقط غم مرا به سینه داشت علی فقط مرا در این مدینه داشت ولی همان که از غدیر کینه داشت برای بی هوا زدن زمینه داشت نبی که رفت ناله اش به من رسید پارۀ قباله اش به من رسید نباش علی در انتظار هیچکس که فاطمه است هیچکس نشستم سر مزار هیچکس پدر که رفت اشکو آه آمدو به روز ما شب سیاه آمدو برای کشتنم سپاه آمدو
|
- جزئیات
- السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا یا ام ابیها معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته هاجرو آسیه و حوا و مریم ساخته از ازل بیت الحرام کعبه, بیت الفاطمه است کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکو ساخته آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته نیم دیگر را خودِ زهرا محرم ساخته فاطمه معمار خلقِ سینه زنها بوده است یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته وصله های چادرش دیروز زحمت داشته تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته روز محشر ریشه های چادری که سوخته مایۀ آسایش ما را فراهم ساخته هر زمان در روضه مادر صدایش میکنی کیسۀ ما را پر از فیض دمادم ساخته
|
|
- جزئیات
- نام تو شده قدرت بازوی پیمبر در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر یک ضربه ات از کل عبادات فراتر با فاطمه شد قدرت تو چند برابر غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خدا ست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ نبی را چه بیم از آتش کسی که کفو علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی الله درد سر دارد کسی که شهر، سر سفره قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟! صدا زد: (( اشهد ان علی ولی الله)) ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حق علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد کشید و برد، زد و رفت، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد حسن که بهت زده بین کوچه میگردد که گوشواره اورا ز خاک بردارد بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد دهان تیغ دودم را عجیب می بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پرو بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد
|