- جزئیات
- ربنا صل علی احمد خیر المرسلینا و علی حیدر کرار امیر المومنینا بنَبیٍّ عَرَبی وَ رَسولٍ مَدَنی و أَخیهِ أَسَدُ اللهِ مُسَمّا بِعَلی و بِزَهراءِ بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها و بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلَاْ زَکی و بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِقِ حَقّا و بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیٍّ وَ نَقی و بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّهِ مولی بِالْحَق أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیفِ بِحُکمٍ الاَزلی
|
- جزئیات
- چهره انگار، نه انگار نداره ماه است این چه نوریست که در چهرهی عبدالله است این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مرد و زنِ اقوام عرب را برده این چه نوریست که پُر کرده همه دنیا را راهی مکّه نموده است یهودیها را جریان چیست فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب خیره به عبداللهند همه حیرت زده نوری، که معما شده است چند وقتیست در آمنه پیدا شده است شور تا در دلِ اِنس و مَلَک و جن افتاد چهارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود فراموش شدو ناگهان آتشِ آتشکده خاموش شدو طالع نیکِ امیران جهان بد افتاد تهِ جامِ همهشان عکسِ محمّد افتاد طفل همراه خودش بوی خوشِ گُل آورد مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد چهره آرام، زبان نرم، قدمها محکم قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خَم لبِ بالایی او آبِ بقای کوثر لبِ پایینی او آبِ حیاتِ زمزم دست، تفسیرگرِ خَیرُ الاُمور اوسَطُها آنچه کردست کرامت نه زیاد است نه کم دخترش از سه زنِ برترِ عالَم برتر همسرش همرَده با آسیه است و مریم هر چه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شَقُّ القَمَر است هر که با نیتی از عشق پیمبر دَم زد دستِ غیب آمد و بر سینهی نامحرم زد مَحرَم راز علی باشد و باشد کافیست جمع دستِ علی و دستِ محمّد کافیست و علی معنی اکملت لکم دینکم است شاهدِ گفتهی من خطبهی قَرای خُم است منکران شاهدِ عینی غدیرند، دریغ سندِ بیعت خود را بپذیرند؟ دریغ باز از خصلت او با دگران میگوید آنچه در باطن او دیده عیان میگوید پیش پیری که به جنگ آوریاش میبالد از جوانمردی سردارِ جوان میگوید سود در حبِّ علی است و زیان در بغضش با عرب باز هم از سود و زیان میگوید حرف این است فهذا علیٌ مولاکم یک کلام است که با چند بیان میگوید شبی مرموز و رویایی شگفتی خانهی اُمُّ القری در انتظار رویدادی بود شبِ جهل و ستم کاری بهامیدطلوعِ بامدادیبود سراسر دستگاه آفرینش اظطرابی داشت و نبضِ کائنات از انتظاری دَم به دَم میزد همه سیارهها در گوش هم آهسته میگفتند که امشب نیمه شب خورشید میتابد ز شرقِ آفرینش اَخترِ امید میتابد در آن حال آمنه در عالم سرگشتگی میدید که هر دَم یک ستاره درسرایش میچکد رنگین و نورانی وزین قدرت نماییها نصیب او شگفتی بود و حیرانی به کوته لحظهای چرخاند سر را آمنه با هالهی امید تنش نیرو گرفت در دلش نورِ خدا تابید چو دید آن حاصلِ کُن و مکان و لطف سرمد را دو چشمش برق زدتا دیددرخشان چهره احمدرا شنیده از هر کران عِطرِ دلآویزِ محمّد را سپس بشنید این گفتار وحیآمیز اَلا ای منه، ای مادرِ پیغمبرِ خاتم سرایت خانهی توحید ما باد و مُشَیَّد باد سعادت هم رَهِ جانِ تو و جانِ محمّد باد
|
- جزئیات
- این دریای عشق تو دل ما ، شیدایی و شور ازلی بوده از زمانی که فقط ، خدا بوده و تو بودی و علی تویی اونکه حقیقتت دلیل خلق عالمه ، آیینهدار نور تو شدن، علی و فاطمه اومدی و اگه همه به مقدم معظّمت ، مرادشون فدا بشن، بازم کمه مسلّمه به انبیا سیّد و ولی ، بیمثل و همتا و بدلی نوشتی رو لوح دل ما ، یا علی... شیعهام به راه حیدر ، مسلمان دین احمد یا محمّد و یاعلی ، یا علی و یا محمّد اکفیانی فانکما کافیان ، و انصرانی فانکما ناصران شیعهام به راه حیدر ، مسلمان دین احمد یا محمّد و یاعلی ، یا علی و یا محمّد زهرا نور چشم توئه و ، آئینهات جمال علیه این رازِ ارادهی خداست ، که آل محمّد، آل علیه با صبر و مهربونیات، بردی قلوب امّت و آوردی واسهی زمین، رساترین حقیقت و دین تو ، دین رحمت و محبّت و اخوّت و کرامته این عزّته که مؤمنایم به دین تو تو بانی خیرالعملی ، تو عاهد عهد ازلی رو به تو گفتم روز الست ،یا علی... شیعهام به راه حیدر ، مسلمان دین احمد یا محمّد و یاعلی ، یا علی و یا محمّد اکفیانی فانکما کافیان ، و انصرانی فانکما ناصران خورشید هدایت و نجات ، توو دشت شقایق اومده میشکافه با نور سینهی شب ، که دیگه صبح صادق اومده خورشید زندگی ما، نور امام صادقه اونکه نبینه نورشو، بدون شکّ منافقه شیعه اونه که ، عاشقه حقایقه فقط دلی که لایقه ، با عاشقات موافقه فرموده صادق به من و تو ، از جانب خالق جلی توو سختیا هردمی بگو ، یا علی... شیعهام به راه حیدر ، مسلمان دین احمد یا محمّد و یاعلی ، یا علی و یا محمّد اکفیانی فانکما کافیان ، و انصرانی فانکما ناصران صلی الله علیه و آله و سلم
|
- جزئیات
- به بهار گفتم ثمرت مبارک ، به بهشت گفتم شجرت مبارک به سپهر گفتم قمرت مبارک ، به وصال گفتم سحرت مبارک به وجود گفتم گوهرت مبارک ، به شکیب گفتم ظفرت مبارک به کلیم گفتم شب احمد آمد ، به مسیح گفتم که محمد آمد چه خوش است امشب ، شب عیش و نوشم چو ملک ز گردون، گذرد سروشم چو شراب کوثر ، ز درون به جوشم به وصال ساقی ، ز شعف بکوشم من و های و هوی و ، دو لب خموشم که هماره جانم دهد و ستاند ، ز نبی بگوید ز علی بخواند به کلیم گفتم شب احمد آمد ، به مسیح گفتم که محمد آمد ز خدا بُوَد پر همه جای مکه ، شده غرق عالم به فضای مکه زده پر وجودم به هوای مکه ، به زمین مکه به سمای مکه به مقام کعبه به صفای مکه ، به رسول اکرم به خدای مکه به شکوه کعبه به جلال احمد ، که خداست پیدا به جمال احمد نفسش روایت سخنش رعایت ، هدفش نبوت کنفش ولایت جلوات رویش همه را هدایت ، اثرات دستش همه جا عنایت منم و عطایش دو خجسته آیت ، نه در ان حدود و نه بر این نهایت به خدا به قران به رسول و آلش ، که بس است فردا نگه بلالش به خداست عبد و به دلش خدایی ، به ثناش بسته دهن ثنایی همه خسروان را به درش گدایی ، همه دلبران در قدمش فدایی قد و قامتش را همه کبریایی ، دمد از وجودم دم نا رسایی نتوان ثنایش به زبان بیارم ، نتوان قلم را به زمین گذارم به تمام قران به رسول داور ، به جلال زهرا به مقام حیدر به صفا و مروه به منا به مشعر ، به دو دخت زهرا به شبیر و شبر به مقام سلمان به قیام بوذر ، به کمال میثم به خلوص قنبر که خدا ندارد بشری چو احمد ، که بشر ندارد پدری چو احمد هِله اي دو عالم همه دم به کامت ، ز فلک گذشته اثر کلامت تو بگو که گويم سخن مقامت ، تو بخوان که عالم شنود پيامت ز بشر درودت ز خدا سلامت ، همه جا قيامت شده با قيامت چه شود بخوانی به نواي ديگر ، چه شود برآيـي ز حرای ديگر تو پیمبر هستی به همه زمان ها ، تو خدایگانی به خدایگان ها کمی از زمینت همه آسمان ها ، به کفت زمام همه کهکشان ها قدمت فراز قلل جهان ها ، کلمات نورت همه نقش جان ها تو زعمی بودی همه انبیا را ، تو پیمبر هستی همه اولیا را تو رسول بودی که نبود عالم ، تو امام بودی و نبود آدم به همه موخر ز همه مقدم ، تو نبی اعظم تو رسول اکرم تو دلیل بودی به کلیم در یَم ، تو مسیح بودی به مسیح در دم تو خدا جلالی تو خدا پرستی ، تو همیشه بودی تو هماره هستی تو رسول حق تا صف محشر هستی ، تو پیمبران را همه رهبر هستی تو مطهر هستی تو مطهر هستی ، تو فروتن هستی تو فراتر هستی تو امام حیدر تو پیمبر هستی ، تو زِ انبیا هم همگی سر هستی نگهی به میثم که ره تو پوید ، همه از تو خواند همه از تو گوید صلی الله علیه و آله و سلم شاعر: استاد سازگار
|
- جزئیات
- محمد کيست؟ روح پاک کل انبيا در تن که حتي در عدم بودند بي او انبيا يک جا محمد کيست؟ مولايي که مولانا علي گويد منم عبد و رسول الله برِ من رهبر و مولا محمد از زمان ها پيشتر مي زيست با خالق محمد از مکان پيموده ره تا اوج اَو اَدني محمد محور عالم، محمد رهبر آدم محمد منجي هستي، محمد سيد بطحا محمد کيست؟ آنکو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غير از قادر دانا صلی الله علیه و آله و سلم
|
- جزئیات
- سحر مکه صفای دگری پیدا کرد ، ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد کعبه میخواست که دل را زِ بتان پاک کند ، دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد به تمنای لبان پسر اسماعیل ، زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش ، در حرم فرصت هر جلوهگری پیدا کرد سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود ، مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد از قدوم پسر آمنه و عبدالله ، امّت پاک سرشتان، پدری پیدا کرد خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل ، تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد ما هدایت شدۀ نور رسول اللهیم ، ریزه خوار کرم زادۀ عبداللهیم بی وجود تو بشر بی سر و سامان میشد ، همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد بی وجود تو کجا در همۀ امتها ، نام این قوم مزین به مسلمان میشد تا که از قوم دگر حرف میان میآید ، تکیۀ بازوی تو شانۀ سلمان میشد تو دعا کردی و ما شیعۀ حیدر گشتیم ، از همان روز، دلت گرم به ایران میشد رخصتی میدهی ای سرور زیبا رویان ، گویم از چه رخ تو قاتل هر جان میشد علت این بود که در روی ملیحانۀ تو ، قدری دندان ثنایات نمایان میشد ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است ، شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است بی دم قدسی تو مردهای احیا نشود ، پسر مریم قدّیسه، مسیحا نشود پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است ، ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب ، پای دلداگی یوسفی رسوا نشود تا که از رحمت تو حرف میان آوردند ، از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود غضبت رمز «اشدّاء علی الکفّار» است ، لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است ، بی رضایت گره از ابروی او وا نشود جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد ، کمر تیغ علمدار اُحد، تا نشود تو ز نور اَحدی، اشرف مخلوقاتی ، پدر فاطمهای، تاج سر ساداتی تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند ، سائلان بین گذر یار بلافصل تواند هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است ، همۀ خلق خدا ریزهخور نسل تواند چه کسی گفته اباالفضل زِ اولاد تو نیست؟ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد ، این اراذل پی آتش زدن اصل تواند بعد محسن که دل فاطمه حساس شده ، پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده مکتب قدسی تو نور حقایق دارد چارده مصحف تابنده و ناطق دارد دشمن کور دل تو ز کجا میدانست ، راه تابندۀ تو حضرت صادق دارد ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی ، باطناً او حرمی در دل عاشق دارد روزی بندگی ما همه دست آقاست ، در عمل او صفت کامل رازق دارد سالها میگذرد، سرخی خاک یثرب ، اثر خون تن زخم شقایق دارد گر که گوش دل ما باز شود این ایام ، صحبت از توطئۀ چند منافق دارد زود شهر نبی از مادر ما خسته شده ، باورم نیست که دستان علی بسته شده حبل المتیین شده است گرفتار ریسمان... صلی الله علیهم اجمعین شاعر:قاسم نعمتی
|
- جزئیات
- اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد صلو علی محمد بلغ اعلا بکماله، کشف الدجاء بجماله حسنت جمیل خصاله، صلو علیه و آله ماه دلم رسیده، غصه و غم رمیده ابا الزهرا به نورش آورده صد سپیده گفته رسول سرمد طبق حدیث مسند اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد صلو علی محمد اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد صلو علی محمد لی خَمســـــــــــــــةٌ اُطفی بهم حرّ الجحیم الحاطمة المصـــــــــــــــطفی و المرتضی و ابناهما و الفاطمة اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد صلو علی محمد بِنَبیٍّ عَرَبی وَ رَسولٍ مَدَنی وَ أَخیهِ أَسَدِ اللهِ مُسَمّا بِعَلی وَ بِزَهرا بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها وَ بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلَاْ زکیٍّ وَ بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِق حَقّا وَ بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیّ وَ نَقی وَ بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّةِ الْقائِم بِالْحَق أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیف بِحُکمٍ أَزَلی بعلیٍ بعلیِ بعلیٍ بعلی
|
- جزئیات
- ای عرش زمین بوست ؛ ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم ؛ در پنجه ی تقدیرت هم پای رسل بسته ؛ در حلقهء زنجیرت هم قلب ملک روشن ؛ از آیه ی تطهیرت حسن ازلی پیدا ؛ بر خلق ز تصویرت در روی تو می بینم ؛ مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم ؛"ماکان محمد" را(صلی الله علیه و آله و سلم) خورشید اگر وام از ؛ رخسار تو نستاند تاحشر زِ بی نوری ؛ بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را ؛ محتاج تو می داند بر خیل ملک دائم ؛ اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را ؛ برگِرد تو گرداند حیدر در مدح از لب ؛ بر پای تو افشاند با آن که بود مولا ؛ مخلوق دو عالم را فرموده که من عبدم ؛ پیغمبر اکرم را بر خیل رسل بودی ؛ ز آغاز پیمبر تو قرآن و نبوت را ؛ اول تو و آخر تو مینای ولایت را ؛ ساقی تو ساغر تو قانون نبوت را ؛ قاضی تو و داور تو خوبان دو عالم را ؛ مولا تو و سرور تو ما ذره ناچیز و ؛ خورشید منور تو ای در همه جا با ما ؛ از خویش مران ما را چون ذره جدا گردد ؛ از مهر جهان آرا تو مشعل ایمانی ؛ تو باغ گل دینی تو جلوه آغازی ؛ تو فیض نخستینی تو آینه حقی ؛ تو صاحب آئینی تو رهبر امکانی ؛ تو لنگر تمکینی دارنده و الیلی ؛ آرنده و التینی مدثر و مزمل ؛ طاهائی و یاسینی تو باغی و زهرا گل ؛ تو شهری و حیدر در زهرا تو و تو زهرا ؛ حیدر تو و تو حیدر طوفان شده رامِ نوح ؛ از یُمن ولای تو بشکافته دریا را ؛ موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد ؛ عیسی به هوای تو از چاه برون آمد ؛ یوسف به دعای تو داود ز بورش را ؛ خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی ؛ مشغول ثنای تو داور به تو میبالد ؛ قرآن به تو مینازد زهرا به تو دل داده ؛ حیدر به تو جان بازد علیهم السلام
|
- جزئیات
- اجرا درحرم های حضرت عبدالعظیم حسنی و امامزاده صالح تجریش (علیهما السلام) ای نور هر دو عین مولا یا مصطفی محبوب عالمین مولا یا مصطفی عالم مبهوت تو ؛ ای ماه ملک دین در بند عشق تو ؛ مانده روح الأمین ای رحمت بی پایان ؛ ای آینه ی رحمان ای مائده ی سبحان ؛ ای روشنی ایمان خورشید جهان از نظر لطف تو رخشان شد سیمای زمان از سر مهرِ تو گل افشان شد ای رحمت بی پایان ؛ ای آینه ی رحمان ای مائده ی سبحان ؛ ای روشنی ایمان
|
|
- جزئیات
- اومده اون جلوۀ خالقِ سرمد اومده اون دریایِ رحمتِ بی حد شده هر دم ذکرِ لبام یا محمد سروِ بلندِ سرافرازِ صاحبِ چشمۀ هر رازِ لطفِ خدا تویِ دستاشِ آسمونا به زیرِ پاشه تمومِ خلقتِ این عالم صدقه سرِ زهراشِ یا رسول الله یا احمد علیهم السلام
|
- جزئیات
- بِآلِ مُحمّد عُرفِ الصّوابُ با آل محمد، راه حق شناخته شد وَ فی أبیاتِهم نَزَلِ الکتابُ و در خانه آنان، قرآن فرود آمد. هم الکلمات و الأسماء لاحت آن ها کسانی هستند که" کلمات "و " اسماء " که پرتوشان بر آدم دمید لآدم حین عز له المتاب و به خاطر این میمنت، توبه او پذیرفته آمد. و هُم حُججُ الإله عَلی البَرایا آنان حجت خدایند بر همگان، بِهم وَ بجَدّهم لایسترابُ نه به خودشان و نه فرمانشان کسی شک نخواهد برد. بقیة ذی العلى وفروع أصل بازمانده حقیقت علیا و شاخه های درخت توحید هستند بحسن بیانهم وضح الخطاب با بیان شیرین آنان خطاب الهی واضح گشت. و أنوار ترى فی کل عصر اخترانی که درهر عصر و دوره ای آماده ارشاد همگان هستند لإرشاد الورى فهم شهاب پس آنها مشعل هدایت اند. ذراری أحمد و بنو علی ذریه احمد و فرزندان علی خلیفه رسول خدا خلیفته فهم لب لباب پس آنها حقیقت محض هستند. تناهوا فی نهایة کل مجد در هر رشته از عظمت و سیادت به نهایت رسیده اند فطهر خلقهم و زکوا وطابوا پس جانشان پاک و طاهر گشت. إذا ما أعوز الطلاب علم اگر دانش پژوهان از دسترسی به حقیقت باز مانند ولم یوجد فعندهم یصاب باید نزد آنها شتابند. محبتهم صراط مستقیم دوستی آنها همان " صراط مستقیم " است که به حق منتهی می شود ولکن فی مسالکه عقاب ولی این راه بدون مشقت طی شدنی نیست. ولا سیما أبو حسن علی خصوصا ابوالحسن علی، له فی الحرب مرتبة تهاب که در روز نبرد جایگاهی دارد که همگان خائف هستند. هو البکاء فی المحراب لیلا او بسیار می گرید، شبها در محراب عبادت هو الضحاک إن جد الضراب و بسیار خرم و خندان است اگر پای جهاد، در میان باشد. کأن سنان ذابله ضمیر گویا نوک نیزه اش خاطره است فلیس عن القلوب له ذهاب که یکسر به دلها فرو می رود. إذا نادت صوارمه نفوسا موقعی که شمشیربرانش جان ها را پیش خواند فلیس لها سوا نعم جواب جز اجابت چاره ندارند. فبین سنانه والدرع سلم نوک نیزه اش با خفتان آشتی دارد و بین البیض و البیض اصطحاب شمشیر تیزش با کله خود رفاقت دائم. و صارمه کبیعته بخم و شمشیر برانش مانند بیعتی که در " غدیر خم " گرفت معاقدها من الناس الرقاب بر گردن همگان نشست. إذا لم تبر من أعدا علی اگر تو از دشمنانش بیزار نباشی فما لک فی محبته ثواب از محبت و دوستی او پاداشی نخواهی برد. علی الدر و الذهب المصفى علی در گرانبها است، علی طلای ناب است وباقی الناس کلهم تراب دیگران در برابر ارزش علی همانند خاک
|
- جزئیات
- دامن بنتِ وهب پُر شده از شاخه گل چون به دنیا اومده حضرت ختم رسُل مکه از امشب دیگه قبله ی دنیا شده با قدوم مصطفی کعبه هم زیبا شده غمم سر اومده که دلبر اومده پیمبر اومده جانم جانم چه روزو چه شبی چه زیبا نسَبی صلو علی النبی جانم جانم مولانا یا نبی مولانا یا نبی یا رسول الله هل هله بر پا شده در سماوات و زمین معجزه میخوای برو طاقِ کسری رو ببین میخونم به شادی,رحمةٌ للعالمین یا علی مولا مدد,یا امیرالمؤمنین نفسِ پیمبرِ,ساقیِ کوثرِ ,ولیِ داورِ حیدر حیدر حیدر شفیعِ محشره,فاتح خیبرِ,از همه بهتر حیدر حیدر حیدر مولانا یاعلی,مولانا یاعلی,مولانا یاعلی حیدر حیدر حیدر... داره خنده روی لب هرکسی که عاشقِ عیدی ما نوکرا با امام صادقِ شکر حق که مذهبو مکتبم شد جعفری میخونم با افتخار حیدری ام حیدری قربون کرمت,فدای قدمت,الهی حرمت رو ببینم دعاکن آقا جون,تامهدی برسه,تا روز ظهورش رو ببینم یا شیخ الائمه ,یا شیخ الائمه ,یا شیخ الائمه مولا مولا
|
|
|
- جزئیات
- هیئت محبان الائمه مشهد
|
|
- جزئیات
- هیئت محبان الائمه مشهد
|
- جزئیات
- هیئت محبان الائمه مشهد
|
|