- جزئیات
- ای والا مقام یا ام البنین عرض احترام یا ام البنین سایَت مستدام یا ام البنین از بس امام حسینی بودی که بانو این چنین فرمودی أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء لفداء ابا عَبدِالله دُرّ نایابی ؛ عالیجنابی آبروی قوم ؛ بنی کلابی از مقامات تو همین بس که انتخاب شخص ابوترابی ام البنین ام البنین دریای ادب ؛ یا ام البنین فاطمی لقب ؛ یا ام البنین با اصل و نسب ؛ یا ام البنین شب جمعه ها کربلایی نائبه الزیاره ی مایی فاطمه مادر ساداتو تو مادر سینه زن هایی تا به پا میشه محشر کبری وقتی سرگردونن همه ی دنیا باورم اینه همه میبینن تو میای همراه حضرت زهرا ام البنین ام البنین
|
- جزئیات
- موج پرچم به فرمان ام البنینه اشک نم نم به فرمان ام البنینه وقتی عباس به فرمانشه شک نکن پس کل عالم به فرمان ام البنینه به فرمان ام البنین ابر بارون میشه به فرمان ام البنین ماه پیدا میشه کسی که فلج هم به دنیا اومد تو حرم به فرمان ام البنین پا میشه نذر سال هیئت و تأمین میکنه فردای من و تو رو تضمین میکنه از حالا داره برا اربعین بعد جای موکبا رو هم تعیین میکنه یه زن کربلایی جوونش بمیره اعتقادش به ام البنین بی نظیره میره اونقدر می مونه تو صحن ابالفضل تا جون بچش و پس نگیره نمیره اراده کنه یک شبه کور بینا میشه اراده کنه یک شبه مرد منحل میشه اصلا جمع کنن مشکلات همه عالمو اراده کنه یک شبه حل میشه سفره داره شنبه های کرببلا عمرش رو گذاشت برای کرببلا با اینکه نبود ولی با چهار تا شهید غوغا کرد تو ماجرای کرببلا این ابالفضلی که شیره مرد نبرده مثل پروانه دور امامش میگرده حتی میگن یزیدم علم رو که دید گفت این علم دست هر کی بوده خیلی مرده ابالفضل ام البنین باد تسخیرشه ابالفضل ام البنین رعد شمشیرشه خدا رحم کنه به کسی که تو چشماش تو جنگ ابالفضل ام البنین خیرشه می جنگه مثل علی خیلی با شکوه می جنگه بی شمشیر با صد ها گروه چون همکار قبضه ی شمشیرشه به شغل عزائیل میگن قبض روح علیهم السلام
|
|
- جزئیات
- من آسمونیم که دیگه قمر ندارم ام البنینیم که حالا پسر ندارم روزا و شبام تار تار بی علمدارِ مادری که تنها و بی قراره آخر کارِ اشکای رباب , اشکای سکینه طاقتشو ندارم , خداحافظ مدینه خدانگهدار , مادر علمدار سختِ برای مادر بچش پیشش نباشه ام البنین یه عمره دلتنگ بچه هاشه اگه میبینی خیلی غصه داره بی علمدارِ غریبه دیگه هیچکس نداره آخر کارِ وقت سفره کولبارو بسته با قامت خم با دل شکسته خدانگهدار مادر علمدار عباس خودم شنیدم چی به سر تو اومد تیری که زد به چشمات انگار به قلب من زد شنیدم از اون تیر و نیزه هایی که به تو خوردند چشم تو رو دور دیدنو تو خیمه خلخال ها رو بردن ریختند تو حرم کاشکی زنده بودی ناموس حسینو چندهزار تا یهودی خدانگهدار مادر علمدار مادر علمدار
|
- جزئیات
- ای والا مقام یا امّ البنین عرض احترام یا امّ البنین سایَت مستدام یا امّ البنین از بس امام حسینی بودی که بانو این چنین فرمودی أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء لفداء لأبی عَبدِاللهِ الحُسین دُرّ نایابی عالیجنابی آبروی قوم بنی کلابی از مقامات تو همین بس که انتخاب شخص ابوترابی
|
- جزئیات
- ای مادرم کنیز و بابایِ من غلامت ای مادر ابالفضل جانها فدای نامت با نام عباست خیلی گره وا شد تا نذر تو کردم دردم مداوا شد خالی نمیمونه هیچ سائلی دستش تا سفرۀ بی بی ام البنین هستش تو دلبندی - تو فرزندی داری که ماه آسمون لقب داره ماشاءالله - بر تو مادر از بس که بچه شیر تو ادب داره یا سیدی ابالفضل , یا سیدی ابالفضل شاعر:امیر حسین اُلفَت
|
- جزئیات
- زبانحال حضرت ام البنین علیها السلام به زخم زخمِ تَنَت گریه می کنم هر شب برای پیرهنت گریه می کنم هر شب شبیه سرخی خورشید آسمان غروب به دستو پا زدنت گریه میکنم هرشب به خشکی لب مثل کویرت آقا جان به خشکی دهنت گریه میکنم هرشب به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند به جسم بی کفنت گریه میکنم هرشب به لحظه ای که تَنَت را گذاشت بین حصیر به بوریا شدنت گریه میکنم هرشب اگر شوَد ز دو دیده دوباره خون جاری به زخم زخمِ تَنَت گریه میکنم هرشب _______________________ خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت از غَمِ موی سپیدش جگرم ریخت حسین خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد ناگهان بندِ دل از این خبرم ریخت حسین من شنیدم بدنت زیر سُمِ اسبان رفت تَنَت انگار که پیش نظرم ریخت حسین گفت راوی که جگر گوشه ات اِرباً اِربا ست از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین آب اگر ریخت ز مشک پسرم شرمنده ام آبرو بود که از چشمِ ترم ریخت حسین
|
- جزئیات
- مُعیّن گشته مزدِ فاطمیه دستِ این بانو که معنا گشته سفره دارِ زهرا بودن او را امیرالمؤمنین همسر , ابوفاضل پسر به به بنازم این مقامو جاه و شأنِ أحسنِ اورا عبایِ مرتضی را وصله که میزدهمه دیدن که نخ میکرد جبرائیل بعضاً سوزن اورا تا علی اکبر و قاسم به من گفتند مادر در دلم گفتم که اکنون واقعاً ام البنینم
|
- جزئیات
- من ام بی بنینم به غصه هم نشینم به یاد کربلا و روضه هایش دل غمینم من ام بی بنینم به غصه هم نشینم به یاد کربلا و روضه هایش دل غمینم فدای فاطمه باشم کنیزم من برای او تمام بچه های من غلام بچه های او یقین دارم رضای حق بُوَد تنها رضای او تمام هستی خود را بریزم من به پای او قمرهایم فدایش ثمرهایم فدایش حسین جانان من باشد پسرهایم فدایش من ام بی بنینم به غصه هم نشینم
|
|
- جزئیات
- یک رباعی داشته دیوانِ تو چهار گل روییده در دامانِ تو چهار قل خواندیم در قرآنِ تو همسرِ شیریو خود شیرآفرین همسرِ شیریو خود شیرآفرین مثل قطره آمدی دریا شدی خاک بودی تربتِ اعلا شدی تا کنیزِ خانۀ زهرا شدی خانه ات شد قبلۀ عرش برین
|
- جزئیات
- مادرم غرق آهم کن نگاهم بی قرارِ بی قرارم بی شکیبم ای حبیبم آه و زاری گشته کارم چشمۀ خون چشمِ من شد مثل چشمانِ اباالفضل میخورم از جان قسم آری به دستان ابالفضل ای فدایِ جانِ تو جانِ منو جان ابالفضل قطره قطره خون من آقا حلالت قطره قطره زره زره آب گشتم از خجالت زره زره ای مرا نورِ عین.....
|
|
|
- جزئیات
- روضه های عجیب میخواند از شب و روز کربلای حسین با خجالت به زینبش میگفت پسرانم همه فدای حسین زیر این آفتاب جان آتش بدنش زره زره آب شد بعدِ آن مشکِ پارۀ پسرش آنقدر گریه کرده بی حال است ظهر امروز باز غش کرد روضه خوان شهید گودال است گفت زینب, میان مردم شام فکرِ رأسِ برادرت بودی راستی ایندفعه جواب بده راضی از دست نوکرت بودی گفته بودم که روز عاشورا همه دم پیش خواهرش باشد قبل از آنکه کسی شهید شود پیش مرگ برادرش باشد سرِ عباس را به نِی دیدی؟ لب او خشک بود یا تَر بود؟ من شنیدم آبها را ریخت نگرانِ لبِ برادر بود
|
- جزئیات
- شرح فضائل تو نگنجد به صد کتاب توصیفِ ماهیتِ تو شد سورۀ حجاب میگویم این سخن به غزل یا که مثنوی تو جلوه گاه فخری به آلِ بنی کلاب یا امّ القمر,در سیطرۀ تو غذا و قدر ریزد زّ شبنم وضویت گوهر نامت به روی لب بوَد چون شِکر یا ام البنین یا فاطمه مدد یا ام البنین یا فاطمه مدد به دست همسرِ تو بوَد چرخ روزگار نُطق و کلام نافذِ تو همچون ذوالفقار آن پرچمی که بدست علمدار کربلاست وصله به وصله اش دارد زِ شما اعتبار یا امُّ الأدب ساقی و ساغر حرم را سبب امُّ الأسد بوَد برایت لقب مهرو محبتت چو شهدو رطب یا ام البنین یا فاطمه مدد یا ام البنین یا فاطمه مدد صدها ملک برای تو بگرفته اند رکاب پیدا شده تلألوءِ تو پشت آن نقاب تا که زدی تو نعرۀ هل من مبارزی برده عدو گمان که شده زنده بوتراب به نام قمر مادر نزاد مثل تو دیگر پسر عاجز زِ فهم خطبۀ تو بشر دشمن زِ هیبتت دریده جگر قمر یا قمر یا ابوفاضل مدد
|
- جزئیات
- تو روضه امِ بنین باید ادب کرد کرب و بلا رو باید از بی بی طلب کرد غلامِ خونش پدرمه,مادرِ عباس مادرمه دل ابالفضلی میگه,سرو فدا سرش کنم این شورِ سیدو میخوام هدیه به مادرش کنم یلِ کربلا ابالفضل قربونِ اون قدو بالات فدای چشای نازت فدای خشکی لبهات به تو دخیلم صاحب علم ابافضل یاد داده مادرم فقط بگم ابالفضل که این تمومِ باورمه مادر عباس مادرمه مگه میشه تا عمر داریم رو حرفمون نمونیم اسم ابالفضل که میاد از رقیّه نخونیم انا کلب الرقیّه , انا کلب الرقیّه دوسش دارم یه عالمه دختر پادشاهمه گدایی درِ خونش کارِ هزار تا حاتمه
|
|
|
|