برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
یک قافله با یک دنیا ماتم
راه افتاده توی صحرا کم کم
تا برسه کربلا محرم ای روزگار
ارباب ما قصد سفر داره
کی از حال زینب خبر داره
کاش معجرِ اضافی برداره ای روزگار
وای وای زینب
میشنوی باز زنگ محمل ها رو
این کاروان میره منزل ها رو
اشک رباب خون کرده دلها رو ای روزگار
مشکا هنوز این روزا پر آبه
یک شیرخواره تو گهواره خوابه
رقیه تو آغوش اربابه ای روزگار
وای وای زینب
رو محمل ها ,سایه عباسه
کُل مسیر ,راهی نذاشت واسه
نامحرم که , زینبو بشناسه ای روزگار
زینب روی ناقه سوار میشه
اما وقتی بی علمدار میشه
آواره ی کوچه بازار میشه ای روزگار
وای وای زینب
از روی تل دیدم تنها موندی
رویِ خاک داغِ صحرا موندی
زیر نعلِ سُم اسبا موندی برادرم
دیدم چقدر خون از تنت رفته
عمامه و پیراهنت رفته
شمر با چَکمه رو بدنت رفته برادرم
وای وای زینب
مارو زدن, کجاست علمدارم
بهش بگو خیلی حرفا دارم
دیدی کجا کشیده شد کارم
عباسِ من
توی بازار با اضطراب رفتم
چشمت روشن بزم شراب رفتم
مثل اسیر با یک طناب رفتم
عباسِ من
وای وای زینب
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
جشن میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام،سخنران : استاد بندانی نیشابوری،با نوای : کربلایی احمد
ادامه خبر...معاونت پژوهش حوزههای علمیه با همکاری واحدهای پژوهشی حوزوی برگزار می کند: نمایشگاه کتاب و
ادامه خبر...
|