برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
ابابصیر نقل میکند که همسایه ای داشتم, وضعش خوب بود و جزو اعوان ظلمه بود ؛ در خانه اش بزم شراب راه می انداخت و زنهای مغنیّه هم بودند و رقص و آواز انجام میدادند؛
وقتی مخواستم از مدینه به کوفه بروم امام صادق علیه السلام فرمودند: سلام من را به همسایه ات برسان و بگو اگر این کارهایت را ترک کنی و شیعه ی خالص ما بشوی , من امام صادق (علیه السلام) بهشت را برای تو ضمانت میکنم؛
ابا بصیر میگوید من تا این قصه را برای او گفتم او گفت به مولایت بگو من بنده ی اسیر گناهم و نمیتوانم این هوس ها را ترک کنم؛ مگر اینکه جعفر بن محمد علیهما السلام یک نگاه و نظری بکند که من بتوانم ترک کنم؛
وقتی رفتم مدینه محضر امام صادق علیه السلام , گفتم آقا آن شخص اینطور گفته است؛ حضرت فرمودند: سلام من را به او برسان و بگو اگر این کارها را ترک کند , من بهشت را برای او تضمین میکنم و لحظه ی آخر عمر خودم می آیم به بالینت؛
ابابصیر میگوید:او منقلب شد و توبه کرد و تمام اموالش را به عنوان ردّ مظالم داد حتی برای اینکه پاک شود ؛ لباس های تنش را بدر راه خدا بخشید و من را صدا زد و گفت برای من از شیعیان لباس بگیر که من لباسی ندارم؛
بعد از مدتی مریض شد و به عیادتش رفتم , کمک کم حالش بدتر شد, آن لحظه ی آخر چشمش را باز کرد و گفت ابابصیر مولایت امام صادق علیه السلام , وفا کرد به وعده ای که داده بود, الآن آمد کنار بستر من و سفارش من را به جناب عزرائیل کرد ؛
این را گفت و از دنیا رفت ,او را به خاک سپردیم و من برگشتم مدینه ؛یک پایم داخل خانه ی امام صادق علیه السلام بود و پای دیگرم بیرون خانه بود ,هنوز چیزی نگفته بودم,حضرت صدایشان آمد و فرمودند : ابابصیر ما وفا کردیم به آن وعده ای که به همسایه ی تو داده بودیم ؛
بخدا اگر ما درست بیاییم درِ خانه ی اهل بیت علیهم السلام در نوع رفتارو و عمل و گفتارمان بشود آنطور که امام صادق علیه السلام فرموده اند, آن لحظه ی آخر می آیند و سفارش ما را میکنند.
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
جشن میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام،سخنران : استاد بندانی نیشابوری،با نوای : کربلایی احمد
ادامه خبر...معاونت پژوهش حوزههای علمیه با همکاری واحدهای پژوهشی حوزوی برگزار می کند: نمایشگاه کتاب و
ادامه خبر...
|