کنج زندانم و بی تاب و مضطرم
کاشکی پیشم بیاد معصومه دخترم
می باره اشک غم ،از چشمای ترم
وارث غربت ،زهرا و حیدرم
تو این قفس پر از جراحتمو
مثه کبوتری شکسته پرم
تموم آرزوم همینه فقط
سرم باشه رو پاهای پسرم
از دست یک نامرد ، مثل مادرم افتادم از پا
میخونم وای مادر ، وقتی دستشو میبره بالا
چشمام بارونی شد ، به یاد غم و غصه ی زهرا
دستام یخ کرده و ، میلرزه پای من
اینجا تاریکه یا ، تار چشمای من
چشمام کم سو شده ، زخمیه پیکرم
حال وروز منو ، میبینه مادرم
شدم اسیر سِندی یهودی
شکسته ساق پامو با لگدش
میاره پیشم اسم مادرمو
اَمونمو بریده حرف بدش
بسکه ضربه خوردم
نمازام همه شده نشسته
هر صبح و شام حرفه
ناروا دل منو شکسته
از بس آزار دیدم
شدم از زمونه دیگه خسته
دست و پام بسته با ، زنجیرو آهنه
دشمنبه قصد کشت ، روزو شب میزنه
گفتم یا فاطمه ، از ضرب بی هوا
میسوزم از عطش ، با یاد کربلا
پر از جراحتم شبیه حسین
غریب و بی کسم شبیه حسن
دلم ميخواد بمونه اینجا تنم
بدون سر بدون غسل و کفن
شکر خدا اینجا ، ناموسم نشد اسیر دشمن
پیش چشم خواهر ، روی نیزه نمیره سرمن
اما تو کربلا ، دل عمه مارو سوزوندن
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
به مناسبت سالروز شهادت بی بی دو عالم , حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دسته عزاداری و سوگواری با
ادامه خبر...هم زمان با ايام سوگواری سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين عليه السلام ، مجلس عزاداری با حضور عاشقان
ادامه خبر...
|
![]() |