هواخواه توام دائم هوايت را به سر دارم
خيال انگيزی و شب ها خيالت را به بر دارم
به ياد جمع شب هايي كه تا صبح از تو می گفتم
هزار و يك شب است اُنس عجيبی با سحر دارم
به رغم آنچه می گويند از فقرم به هر مجلس
ببين سرمايه دارم عالمم چون چشم تر دارم
چه می گويند از قهر تو زاهدها سر منبر ؟
بـرای من كه از مِهر تو يك دنيا خبر دارم
مرا گمنام كن ، گمنام تر از آن غلام ترك
كه من از ريشه با مشهور بودن دردسر دارم
همان اندازه كه ناممكن است از من بِبُرّی دل
محال است از تو حتّی قدر آنی دست بردارم
بگو باران تير آيد كه من بعد از نجف رفتن
شبيه شير فضّه در دفاع از تو جگر دارم
جزايم را به محشر ، حبس در كرببلا بنويس
كه من با ديدن شش گوشه حالی خوب تر دارم
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
به مناسبت سالروز شهادت بی بی دو عالم , حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دسته عزاداری و سوگواری با
ادامه خبر...هم زمان با ايام سوگواری سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين عليه السلام ، مجلس عزاداری با حضور عاشقان
ادامه خبر...
|
![]() |