1ـ درك درست و علمي از نيازمنديهاي فرزندان
گفتيم كه تفاوت نظام ارزشهاي پدر و مادر با فرزندان به پديدهاي به نام شكاف نسلها انجاميده است. اين پديده، از تفاهم و درك مثبت و دو جانبه پدران و مادران و فرزندان كاسته و در الگوپذيري نسل جديد از نظام ارزشي خانواده اختلال ايجاد كرده است.
به نظر ميرسد مناسب ترين راه براي ترميم شكاف نسلها، نزديك ساختن پندارها و نظرهاي پدران و مادران با فرزندان است. به همين دليل، پدران و مادران بايد نيازمنديها، شرايط، جايگاه سني و دوران رشد فرزندشان را به درستي درك كنند. در اين صورت، رفتاري متناسب با شرايط فرزندان خود خواهند داشت. اين كار به آگاهيهاي تربيتي از نيازمنديهاي اجتماعي فرزندان بستگي دارد. آموزش پدر و مادر براي درك واقع بينانه شرايط جديد، آگاهي از نيازمنديهاي فرزندان، رفتار متناسب با شرايط سني آنان و همدلي و همراهي براي برآوردن نيازهاي فرزندان شيوه عملي براي ترميم شكاف نسلهاست.[112]
شهيد باهنر در اين زمينه ميگويد: شنيدهايد كه گاهي گفته ميشود فلان پدر با پسر جوانش دوست است. ساعتها مينشينند و با هم صحبت ميكنند، راه ميروند و درد دل ميكنند. آيا شما هم حاضريد اين گونه عمل كنيد يا فقط در حدود همين تشريفات كه بايد احوالي پرسيده شود و سلام و عليكي باشد، قانع هستيد؟ اين قدر فاصله زياد است كه حرفي براي گفتن وجود ندارد. همين جوان اگر رفيقش را پيدا كند، دو ساعت با هم حرف ميزنند، اما با پدر و مادرش مثل اينكه حرفي براي گفتن ندارد. نميدانم كه آيا روحها به هم نزديك نيست يا عواطف شكوفا نيست؟ بالاخره صميمت وجود ندارد.[113] بنابراين، بايد كاري كرد كه صميميت در خانه حاكم باشد تا روابط صميمي شود.
2ـ تلاش براي كاهش جمعيت خانواده و فاصله سني پدر و مادر با فرزندان
تحقيقات نشان ميدهد كه با محدوديت خانواده، امكان آموزش بهتر و رسيدگي بيشتر به امور فرزندان ميسر ميگردد و با ارتقاي ارزشهاي مذهبي و اخلاقي در فرزندان ميتوان عامل متعادل كنندهاي در ديگر ارزشها از جمله ميزان پايبندي اعضاي خانواده به استحكام اين نهاد مهم فراهم آورد. از سوي ديگر، كاهش فاصله سني بين پدران و پسران و همين طور مادران و دختران، به وحدت و همسويي گرايشهاي ارزشي كمك ميكند. بنابراين، بايد براي تقويت سنت پسنديده ازدواج به عنوان يك اقدام ارزشي در جامعه گام برداشت و راههاي كاهش سن ازدواج را با تأمين زمينههاي رفاهي و اجتماعي تشويق كرد تا ميان نسلها، وحدت و همسويي ايجاد گردد. در اين صورت پايبندي اعضاي خانواده به نظام ارزشي و اعتقادي، رسوم، فرهنگ و سنتهاي پسنديده خانوادگي تقويت ميشود.
3ـ افزايش نقش پرورشي پدر و مادر
در مقايسه با گذشته، نظام خانواده در زمينه كاركرد پرورشي اقتدار و كارآيي لازم را ندارد. به همين دليل، الگوپذيري اعضاي خانواده به بيرون از نظام و مدار ارزشي خانواده گرايش پيدا كرده است. براي تقويت كاركرد پرورشي نهاد خانواده و كارآيي آن جهت الگوسازي براي فرزندان بايد جايگاه پدر و مادر به الگوهاي مورد احترام و پذيرش فرزندان ارتقا يابد. بنابراين، بايد به راه كارهايي كه چنين ايدهآلهايي را براي فرزندان به وجود ميآورند، توجه كرد. بهره گيري متعادل پدران و پسران از وسايل ارتباط جمعي در كاهش تفاوت ارزشهاي آنها نقش مهمي دارد. رغبت پدران به وسايل ارتباط جمعي سبب افزايش بينش هنري آنان ميشود و كاهش استفاده پسران از تلويزيون به وحدت نظر آنان با پدران در زمينه ارزشهاي علمي كمك ميكند. همچنين متعادل كردن اوقات فراغت پدران از افزايش تفاوت آنان با پسرانشان در گرايش به ارزشهاي علمي و سياسي پيشگيري ميكند. بنابراين، برنامهريزي براي اوقات فراغت خانوادهها از جدايي رفتاري پدران و مادران با فرزندان پيشگيري خواهد كرد و به وحدت رويه در گرايش به ارزشها ياري ميرساند. همچنين برنامهريزي وسايل ارتباط جمعي براي نزديكي گرايشهاي ارزشي فرزندان با پدران و مادران به ويژه در زمينههاي هنري، سياسي و اجتماعي، بستر مناسبي براي تقويت كاركرد پرورشي خانواده فراهم ميآورد و زمينه الگوسازي از اين نهاد را در فرزندان تقويت ميكند.[114]
4ـ تقويت سنت پسنديده صله رحم
در گذشته، اعضاي خانواده به دليل اشتغال كمتر، فرصتهاي بيشتري را در اختيار خانواده قرار ميدادند و ديد و بازديدهاي خانوادگي بيشتر از امروز رايج بود. پيشتر خانه پدر و فرزندان از يكديگر جدا نبود و هر دو يك خانواده محسوب ميشدند. شعاع پيوند خانوادگي و رابطه عاطفي بسي گستردهتر بود و حتي رابطه عاطفي نزديكي ميان جد و نوادگان، خالهها و عموها، داييها و عمهها و فرزندان وجود داشت.[115] در نتيجه فرد از نظر رواني در خانواده، احساس همبستگي بيشتري داشت و كمتر احساس تنهايي ميكرد. بدين ترتيب، فرد به دليل تعامل بيشتر با اعضاي خانواده و اعضاي خانواده به دليل تعامل بيشتر با خويشاوندان، احساس تعلق قويتري داشتند و همواره خود را مورد حمايت عاطفي و حتي اجتماعي و اقتصادي خانواده و خويشاوندان ميدانستند.[116]
آنچه به تعامل بيشتر اعضاي خانواده با خويشاوندان ميانجاميد، تأكيد دين مبين اسلام و رهبران ديني در پيروزي از سنت پسنديده صله رحم بود. متأسفانه در دهههاي اخير، به دليل پيروزي از فرهنگ غربي، الگوي هستهاي خانواده در جامعه گسترش يافته و نقش سنت الهي صله رحم كم رنگ شده است. در عوض، نقش سنتهاي غلط هم چون: چشم و هم چشمي، تجمل پرستي، نيازهاي كاذب و... پررنگ تر شده است. پس براي بهره گيري از پيآمدهاي معنوي و رواني محيط خانواده و افزايش رضايتمندي ناشي از همبستگي اعضا با يكديگر بايد سنت پسنديده صله رحم احيا گردد. صله رحم، احساس تعلق به گرون بزرگ تر را براي افراد پديد ميآورد و در ترميم شكاف نسلها نيز نقش دارد. اين كار تنها با بهرهگري از امكانات نهادهاي فرهنگي، مذهبي و هنري و ديدگاههاي كارشناسان اجتماعي و ديني امكان پذير است.
5ـ تقويت اقتدار خانواده براي نظارت بر دوستيها نامتعارف
دگرگوني روابط نهاد خانواده، شكاف نسلها، كاهش پايبندي به ازشها و و سنتهاي خانوادگي، كاهش كاركرد پرورشي خانواده و در نتيجه، كاهش الگوپذيري اعضاي خانواده به ويژه نوجوانان و جوانان، شكل شيوه متعارف دوستيها، رفت و آمدها و معاشرتها را دگرگون ساخته است. پژوهشها نشان ميدهد كه شيوههاي دوستي موجود ميان جوانان و نوجوانان از منطق، انديشه و ارزشهاي معقول اجتماعي پيروي نميكند و همين امر، آسيبهايي را براي سلامت و سعادت، اخلاق و رفتار اجتماعي خانوادگي جامعه به بار ميآورد. قربانيان اصلي اين آسيبها نيز جوانان و نوجوانان و خانوادههاي آنهايند. پس شايسته است براي متعادل و منطقي ساختن شيوههاي دوستي و معاشرت، چارهاي منطقي و عملي انديشيده شود.
گفتني است با كاهش و ترميم شكاف نسلها، درك دو جانبه و احترام آميز پدر و مادر و فرزندان، كوشش براي جذاب ساختن محيط خانوادگي، تقويت معيارهاي الگوسازي در خانواده و تحكيم مباني كاركرد پرورشي، اقتدار خانوادگي به دست خواهد آمد. به يقين، در پرتو اقتدار خانواده، نقش نظارتي و پوياي خانوادهها را بر دوستيها و معاشرتها ميتوان تحكيم بخشيد. در اين صورت، گسترش ارزشهاي معنوي، كاهش انتظارهاي مادي و اقتصادي شهروندان برنامه ريزي براي اوقات فراغت جوانان و نوجوانان، گسترش فرآوردههاي فرهنگي، مراكز فرهنگي و فرهنگسراها، متناسب با ارزشهاي اجتماعي در تضمين سلامتي روابط خانوادگي، نقش مهمي دارد.[117]
6ـ كاهش پيش زمينههاي ناسازگاري اعضاي خانواده با ارزشهاي خانوادگي
براي كاهش ناسازگاريهاي خانوادگي بايد به اين نكتهها توجه كرد.
1ـ با شناسايي ريشههاي ناسازگاري و عواملي كه در آغاز ازدواج به سلامت زندگي خانوادگي ضربه ميزنند، بايد سلامت ازدواج را تضمين كرد.
2ـ دست اندركاران امور اجتماعي و دولت مردان بايد با توجه به الگوهاي تجربه شده جهاني و اسلامي، به مشكلات اقتصادي و اجتماعي نظر ويژهاي داشته باشند.
3ـ مسايل و مشكلات رفتاري را بايد با دانش افزايي و راهنمايي افراد به مراكز مشاورهاي كاهش داد.
4ـ براي افزايش سازگاري در فرهنگهاي اجتماعي بايد از در هم تنيدگي فرهنگي پرهيز كرد. حتي در مهاجرتها نيز سكونتها بايد بر اساس هماهنگي فرهنگي برنامهريزي شود.
5ـ براي ايفاي نقش مناسب اعضاي جامعه بايد فرهنگ احترام به حقوق متقابل در محيط خانواده و اجتماع، گسترش يابد.
6ـ براي پيشگيري از شكاف نسلها، پايبندي به ارزشها و سنتهاي فرهنگي آموزش داده شود.
7ـ تلاش براي انتقال ارزشها و اخلاق اسلامي به فرزندان [118]
بايد دانست در سن 12 تا 15 سالگي، باورهاي مذهبي در نوجوانان از استحكام بيشتري برخوردار است. به همين دليل است كه از اين پديده براي بارور ساختن ارزشهاي ا صيل ديني در نسل جديد ميتوان بهره گرفت. خانواده و اجتماع در تثبيت باورها و ارزشهاي اسلامي يا متزلزل ساختن آنها نقش مهمي دارند؛ زيرا نوجوان از يك سو از ويژگيهاي اخلاقي خانواده و محيط اجتماعي اثر ميپذيرد و از سوي ديگر از ارزشها و انديشههاي گروههاي هم سال. دگرگونيهاي جسماني و رواني دوره بلوغ نيز نقش ويژهاي دارند. پژوهشها نشان داده است كه نوجوانان در مقايسه با جوانان، به مذهب و باورهاي ديني تمايل بيشتري دارند، ولي برخي سختگيريهاي بيمورد و انضباط بيروح مذهبي، آنان را از دين و مذهب، گريزان ميسازد. بايد دانست همواره خراب كردن، بسيار آسانتر و كم هزينهتر از ساختن است. به همين دليل، در دوره نوجواني كه دوره تحول روحي است، كوچكترين اشتباه در ا مر پرورش، به انحراف و لغزش آنان ميانجامد. همان گونه كه گرايش به مذهب در اين دوران وجود دارد، تمايل به انحراف نيز به همان ميزان خودنمايي ميكند.
با اين حال، ارزشها در دوران بلوغ دگرگون ميشود و برخي نوجوانان در باورهاي مذهبي، ترديد ميكنند و پرسشهايي براي آنان مطرح ميشود. پس پدر و مادر نبايد بهراسند و به مخالفت و برخورد تند دست بزنند. پدر و مادر بايد با آرامش و تأمل به همه پرسشها و ترديدهاي فرزندانشان، به صورت مناسب، منطقي و قانع كننده پاسخ دهند. به گفته استاد شهيد مطهري: شك مقدمه يقين است و پرسش مقدمه وصول به حقيقت و اضطراب مقدمه آرامش. شك معبري است خوب و لازم، هر چند منزل و توقفگاه نامناسبي باشد.
هر فرد با توجه به نوع شخصيت خويش (انديشمند، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مذهبي) به دستهاي از ارزشها بيش از ديگر ارزشها توجه ميكند. در نتيجه همان ارزشها محور و جهت رفتار او را تعيين ميكنند. جوانان، شيفته ارزشهاي فرهنگي اعم از ديني، سياسي، اجتماعي و... هستند و بيشترين تضاد آنان با نسل پيشين با شكاف نسلها نيز از همين جا ريشه ميگيرد. جوانان پايبند ارزشهاي كهنه بزرگ سالان نيستند و پدران و مادران نيز با ديدگاه نوجوانان خود، مخالف و از دگرگوني آنان، هراساناند. پس براي پيشگيري از انحراف نوجوانان بايد آنان را با اصول و ارزشهاي خانوادگي و اجتماعي اسلام آشنا سازيم و اجازه دهيم كه خود، با دانش و آگاهي براي پرسشهايشان در زمينههاي مذهبي، اجتماعي، سياسي و... پاسخي مناسب بجويند. در اين صورت، آييني را كه سالها به پندار خود با تقليد از ما ياد گرفتهاند، اين بار با بررسي آگاهانه، درك ميكنند و آن را دروني ميسازند.
جوانان در دوران نوجواني و بلوغ، به دنياي پيرامون خود ديدگاهي فلسفي پيدا ميكنند و ميپندارند درباره جهان و معناي وجودي انسان بايد پاسخهاي بهتري بيابند. از اين رو، به تكاپو دست مييازند. به يقين، اگر پدر و مادر در اين دوره به درستي رفتار كنند، آنان پاسخ خود را در مذهب و اخلاق اسلامي خواهند يافت. افزون بر خانواده، نهاد مدرسه و روحانيت نيز در اين روند، نقش دارند. همه اين نهادها ميتوانند با كاستن از فشارهاي بيجا و تهديدهاي بيمورد به جوانان در يافتن پاسخ مناسب براي نيازهايشان، ياري رسانند. ما بايد بكوشيم از آيينه جوان به جهان آنان بنگريم تا به نيازهايشان پي ببريم. البته بايد از نوجوانان به اندازه توانايي و خودشناسياش انتظار داشته باشيم و قاطعيت را نيز از ياد نبريم.
8ـ توجه به نقش مثبت صدا و سيما در تقويت نهاد خانواده
گفتيم كه صدا و سيما در افزايش شكاف نسلها نقش دارد. با اين حال، نميتوان انكار كرد كه اين رسانه با بهره گيري از كارشناسان امور خانواده، هنرمندان، برنامهسازان و ابزارهاي هنري و صنعتي ميتواند نقش مثبت خود را به صورت شگفتآورتري در قالب برنامههاي بسيار جذاب و تماشاگرپسند براي تقويت بنيانهاي خانواده ارايه دهد.
معدودي معتقدند كه تلويزيون سرزمين عجايب است همچنان كه سرزمين بيهودگي است. آنها بسياري از برنامههاي عالي تلويزيون را نام ميبرند و اقرار ميكنند كه ما از بيشترين امكانات بالقوه تلويزيون براي عملكرد خوب استفاده ميكنيم. اكنون روشن است كه چرا روي تلويزيون انگشت گذاشته ميشود. اين رسانه، تجربههاي زندگي گونه را به بينندگان ارايه ميكند تا لذت ببرند و اين كار را مؤثرتر و بهتر از ديگر رسانههاي ارتباط جمعي انجام ميدهد.[119]
آري، تلويزيون بيش از هر وسيله پيشرفته امروزي در زندگي خانوادهها نقش دارد. اگر ميخواهيم شكاف نسلها را كم كنيم، بايد نسل پيش را با دگرگونيها آشنا سازيم و نياز جوانان را كه با فرهنگ تكنولوژي امروز هماهنگ است، باور كنيم . آن گاه با انتقال فرهنگ اصيل اسلامي خودمان به جوان، او را از هجوم اين فرهنگ تكنولوژي در امان بداريم. در واقع، بهترين راه ايجاد ارتباط بين دو نسل، نوعي تعديل افكار و عقايد هر دو طرف ميباشد. تلويزيون به عنوان پرمخاطبترين وسيله ارتباط جمعي كه تحت نظر دولت اسلامي است، ميتواند در انتقال عميق فرهنگ اصيل اسلامي جامعه به نسل نو نقش مهمي ايفا كند.[120]
[112] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 59 و 60.
[113] - گفتار هاي تربيتي: ص 146 و 147.
[114] - ماهنامه پيوند: ش 249، ص 62.
[115] - همان: ص 59.
[116] - جامعه شناسي سال دوم دبيرستان: ص 62.
[117] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 62 و 63.
[118] - شكاف نسلها، روزنامه همشهري، ش 2205، ص 12.
[119] - تلويزيون و كودك: ص 4.
[120] اختلاف نسلها، واقعيت يا سوء تفاهم، روزنامه همشهري، ش 1907.