دکتر فتح الله نجارزادگان
تفاوت اساسی دیدگاههای فریقین درباره آیات 55 و 56 سوره مائده (که به آیات ولایت نامبردارند) به موضع آنان نسبتبه مورد نزول این آیات درباره تصدق انگشتر در رکوع نماز به وسیله امام علی - علیه السلام - وابسته است ; چه این که بیشتر شبههها و نقدها درباره استدلال به این آیات بر امامت امام علی - علیه السلام - نیز، ناشی از نادیده گرفتن این روایات و یا تردید در صحت آنهاست . اگر روایاتی که فریقین درباره نزول این آیات آوردهاند، تحلیل و بررسی شوند، خود به خود بیشتر این تردیدها رختبر میبندد . بنابر این ، پرداختن به اسانید و متون این احادیث در این بحث اهمیتبه سزایی دارد .
از نظر شیعه جای هیچ تردیدی نیست که آیات 55 و 56 سوره مائده درباره امام - علی علیه السلام - نازل شده است ، هنگامی که انگشتر خود را در نماز به فقیر صدقه دادند (1) . این حادثه در منابع اهل سنت نیز، از چندین نفر از صحابه و تابعین و گاهی هر کدام با چند طریق نقل شده است . در برخی از این منابع، اسانید و طرق گوناگون نقل این حادثه بالغ بر 26 طریق میشود (2) . از جمله افراد از صحابه که این حادثه را نقل کردهاند عبارتند از: امام علی - علیه السلام- (3) ، عبد الله بن عباس (4) ، ابو رافع مدنی (5) ، عمار بن یاسر (6) ، ابو ذر غفاری (7) ، انس بن مالک (8) ، جابر بن عبد الله (9) ، مقداد بن الاسود (10) ، و عبد الله بن سلام (11) .
از تابعین نیز، سلمة بن کهیل (12) ، عتبة بن ابی حکیم (13) ، سدی (14) ، مجاهد (15) و . . . به نقل این حادثه پرداختهاند . آنان نیز تصریح کردهاند که این آیه در خصوص امام علی - علیه السلام - نازل شده است .
در برخی منابع اهل سنتبه دو روایت از امام ابو جعفر باقر - علیه السلام - اشاره میکند که از ایشان پرسیدند، مراد خدا از «الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة وهم راکعون» چه کسی است؟ امام فرمودند:
«الذین آمنوا» قیل له، بلغنا انها نزلت فی علی بن ابی طالب قال: «علی من الذین آمنوا .»
«آنان مؤمنان هستند» گفته شد: ما شنیدهایم که این آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شدهاست» امام فرمودند: «[آری] امام علی هم از مؤمنان است .» (16)
این حدیث نشان میدهد چنین اندیشهای در آن عصر رایجبوده که این آیه درباره امام علی - علیه السلام - است و امام باقر - علیه السلام - هرگز آن را انکار نکردهاند (هر چند عمومیتی که امام در آیه قایلاند در اندیشه وشیعه تفسیر خاص خود را دارد و تنها بر ائمه معصومان - علیهم السلام - تطبیق میشود (17) . محمد بن عبد الله اسکافی (م: 240 ق) نیز تصریح دارد آیات ولایت درباره امام علی - علیه السلام - نازل شده است (18) . نیشابوری در تفسیرش (19) و ایجی در مواقف (20) ، نزول این آیه را درباره امام علی، اجماع مفسران میشمرند .
«آلوسی» نیز نوشته است: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره علی - کرم الله وجهه - نازل شده است و حاکم نیشابوری و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس [و دیگران] این حادثه را نقل کردهاند .» (21)
سپس آلوسی اشعار معروف حسان بن ثابت را که درباره این واقعه سروده، آوردهاست . (22)
سیوطی نیز پس از آن که برخی از طرق این حدیث را در کتاب لباب النقول آورده، نوشتهاست: «اینها طرق این حدیثاند که یکدیگر را تقویت میکنند [و اصل این ماجرا را به اثبات میرسانند .]» (23)
ابن حجر عسقلانی نیز در الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف به برخی از طرق این حدیث اشاره میکند و تنها در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبی به ابو ذر مناقشه میکند (24) .
ابن کثیر که در تفسیر خود به بررسی صحت و سقم اسانید این حادثه پرداخته است، نخست از چند طریق، این واقعه را بیان میکند و تنها در سند حافظ «ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه» معروف بن ابن مردویه (م: 410 ق) و سند حافظ «عبد الرزاق بن همام» (م: 211 ق) مناقشه میکند (25) . سپس بدون آن که بر اسانید دیگر خرده بگیرد چنین میگوید: «تمام این آیات [آیات 51 تا 56 از سورة مائدة] درباره داستان عبادة بن صامت است که از هم پیمانی با یهودیان سرباز زد و به ولایتخدا و پیامبر و مؤمنان رضایت داد .» (26)
ماجرای عبادة بن صامت که ابن کثیر و دیگران نقل کردهاند به این شرح است:
«چون رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - با یهودیان بنی قنیقاع جنگیدند . . . عبادة بن صامت که یکی از بنی عوف بن خزرج و همپیمان آنان بود . . . به نزد رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - شتافت و گفت: ای رسول خدا! به خدا و رسولش [پناه برده] از پیمان با آنان بیزاری میجویم و ولایتخدا و رسول و مؤمنان را میپذیرم و از همپیمانی با کفار و ولایت آنان بیزارم در این هنگام آیات «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء . . .» نازل شد .» (27)
بنابر این، اگر چنین داستانی درباره عبادة بن صامتباشد، بین نزول آیاتی که پیش از آیه مورد بحث (آیه 55 سورة مائدة) است و گفته شده درباره وی نازل شده است، با حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - هیچ منافاتی نیست .
افزون بر آن ابن کثیر برای این مدعای خود که تمام آیات 51 تا 56 سوره مائده درباره عبادة بن صامت است، تنها دو روایت آورده است:
1- به نقل از محمد بن جریر طبری که با سند خود از زهری نقل کرده که گفته است: «آیات 51 تا 67 درباره عبادة بن صامت در تبری از یهود و عبد الله بن ابی در باقی ماندنش بر ولایتیهود نازل شدهاست .» (28)
2- باز با سند طبری به نقل از عبادة بن ولید حفید عبادة بن صامت که میگوید آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن الصامت و عبدالله بن ابی نازل شده است (29) .
ابن جریر طبری حدیث دوم را عینا با همین سند به گونهای دیگر نقل کرده و در آن تصریح دارد تنها آیه 51 این سوره درباره عبادة بن الصامت نازل شده است (30) .
طبری روایتسومی را با سند خود از عطیه بن سعد نقل میکند، در این حدیث عطیه ضمن شرح داستان عبادة بن الصامت و عبد الله بن ابی تصریح میکند که تنها آیات 51 و 52 درباره اوست (31) .
باز طبری با همان سند از عطیه بن سعد حدیثی دیگر نقل میکند که در آن آیات 55 و 56 را هم در داستان عبادة بن الصامت داخل میداند (32) .
طبری درباره آیات 51 و 52 شان نزولهای دیگری نیز آورده است از جمله: نزول این آیات درباره ابی لبابه و یا به قول سدی درباره دو نفر که یکی از آنان میخواستبه یهودیان بپیوندد و دیگری به نصارای دمشق، آن گاه طبری میگوید:
«این آیه (آیه 51) ممکن است درباره عبادة بن صامت و عبد الله بن ابی و هم پیمانانشان با یهود نازل شده باشد و ممکن است درباره ابی لبابه باشد و نیز ممکن است درباره دو مردی باشد که یکی میخواستبه یهودیان و دیگری به نصاری بپیوندد، لیکن درباره هیچ کدام از این اقوال سهگانه خبری صحیح در دست نیست تا حجت آورد و به آن اعتماد شود .»
افزون بر آن ، هیچ کس از دانشمندانی که اسباب نزول نگاشتهاند آیات ولایت (آیات 55 و 56) را درباره عبادة بن صامت نقل نکردهاند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره وی میدانند (33) و وجود آیه درباره ارتداد از دین: «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم . . .» (آیه 54) در بین آیات 51 و 52 و آیات ولایت (آیات 55 و 56)، نیز گواه همین مطلب است، چون داستان عبادة بن صامتبا مساله ارتداد ارتباطی ندارد .
حاصل آن که ، روایات درباره شان نزول آیات ولایت درباره عبادة بن الصامت روایاتی متعارض با نقل از افرادی مانند زهری، سدی، عبادة بن ولید است، آنان از تابعین هستند و خود شاهد ماجرا نبودهاند و شاهدی هم از قرآن برای آن نیست . بنابر این ، تمسک ابن کثیر به این دو روایت متعارض وجهی ندارد و نمیتوان از آن همه روایت متواتر که در شان نزول آیات 55 و 56 درباره امام علی - علیه السلام - است و از جمعی از صحابه نقل شده و خود شاهد ماجرا بودهاند و نیز احادیثی متعدد از تابعین در این باره چشم پوشید (34) .
از جمله احادیثی که خود ابن کثیر از ابن ابی حاتم درباره شان نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - آورده حدیثی است از سلمة بن کهیل که از تابعین است و در سند آن جای هیچ مناقشه نیست و به زودی در نقد دیدگاه ابن تیمیه مطرح خواهد شد .
فخر رازی نیز درباره تعیین مصداق «. . . الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة وهم راکعون» نوشتهاست: «در این جا دو قول در میان است:
قول اول: مراد از این آیه تمام مؤمنان هستند ; چون عبادة بن صامت هنگامی که از یهود بیزاری جست و گفت: من ولایتخدا و رسولش را بر میگزینم این آیه بر وفق سخن او نازل شد . چنان که روایتشده عبد الله بن سلام به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - گفت: «ای رسول خدا ! قوم ما، ما را ترک کرده و سوگند یاد کردهاند که با ما مجالست نکنند و ما نمیتوانیم با یاران شما همنشین باشیم ; چون منزلهای ما دور است . پس این آیه نازل شد و عبد الله بن سلام گفت: به ولایتخدا و رسولش و مؤمنان، خشنودیم . بنابراین، آیه عمومیت دارد و شامل همه مؤمنان میشود .» (35)
سپس فخر رازی ناگزیر جمله حالیه «. . . وهم راکعون» را چنین توجیه میکند: مراد از رکوع، خضوع استیا این که مراد از «یقیمون الصلوة» ، بیان شانیت و ذکر رکوع جهتشرافت است و یا بگوییم صحابه در هنگام نزول این آیه در حالتهای گوناگون بودند، برخی نماز گزارده بودند، برخیاز فقیر دستگیری میکردند و برخی نیز در حال نماز و رکوع بودند . بنابراین، خداوند به تمام افراد با این صفات و حالات اشاره کرده است! پس از آن فخر رازی، به بیان قول دوم پرداخته نوشتهاست:
«قول دوم: مراد از این آیه شخص معینی است و درباره آن چند نظر است:
الف: عکرمه گفته است این آیه درباره ابا بکر نازل شده است .
ب: عطا از ابن عباس نقل کرده که این آیه درباره علی بن ابی طالب - علیه السلام - نازل شده است و نیز روایتشده که چون این آیه نازل شد، عبد الله بن سلام به رسول خدا [ صلی الله علیه و آله وسلم] گفت: «من علی [ علیه السلام] را در حال رکوع دیدم که انگشترش را به نیازمند صدقه داد . پس ما ولایت وی را میپذیریم» از ابو ذر - رضی الله عنه - نیز روایتشده که گفته است: «با رسول خدا - صلی الله علیه [و آله] و سلم . نماز ظهر گزاردیم و نیازمندی در مسجد چیزی خواست و کسی به او کمک نکرد . . . و علی - علیه السلام - در حال رکوع به انگشت کوچک که در آن انگشتری بود اشاره کرد و سائل آن را در آورد . . . و رسول خدا مشغول دعا شدند و به خدا سوگند هنوز دعای ایشان پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و گفتیا محمد ! [ صلی الله علیه و آله و سلم] بخوان: «انما ولیکم الله و رسوله . . .»» (36) .
فخر رازی در واقع ، با خلط مباحثبا یکدیگر، این دو قول را ساخته است ; چون گذشته از توجیهات غیر قابل قبول درباره جمله «وهم راکعون» ، همان طور که ملاحظه کردید، ماجرای عبادة بن صامتبا نزول آیه ولایت درباره امام علی - علیه السلام - منافاتی ندارد و روایتی که از عبد الله بن سلام در تایید قول اول نقل میکند بخشی از همان روایتی است که در قول دوم از همان عبد الله بن سلام آورده و هر دو یک روایت از یک ماجراست (37) .
حدیث عکرمه نیز حدیثی مقطوع، شاذ یا متروک است و هیچ کدام از ارباب تفاسیر روایی و شان نزولنویسان مانند طبری، سیوطی، واحدی و دیگران آن را نیاوردهاند .
حاصل آن که ، در مجموع، هیچ کس از مفسران و محققان شیعه و اهل سنت، نزول آیات ولایت را درباره امام علی - علیه السلام - بافته دروغگویان نشمردهاند ، هر چند در نوع تفسیر و تلقی از این ماجرا در بین فریقین تفاوتهای چشمگیری است . تنها و نخستین کسی که باصراحت رخداد تصدق انگشتر را منکر است و ادعای میکند احادیث درباره آن دروغ و ساختگی است احمد بن عبد الحلیم ، معروف به ابن تیمیه (م: 758 ق) است که سخنش برای دیگران (38) به ویژه افرادی که از تیره وهابیان میباشند (39) ، الگو شده است .
ابن تیمیه در نقد آرا حسن بن یوسف مطهر، معروف به علامه حلی (م: 762 ق) به شدت بر این روایات خرده گرفته و ادعا میکند: «حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - افسانه ساختگی است و در هیچ کتابی از کتابهای مورد اعتماد از صحاح، سنن، جوامع، معجمها و کتابهای مرجع، چنین خبری، وجود ندارد!» (40) ابن تیمیه بر اساس همین ادعا، اشکالهای متعددی را بر نحوه استدلال شیعه به این آیات مطرح کرده است (41) .
پس از ابن تیمیه، ابن کثیر (م: 774 ق) بر این شیوه، گام نهاده و با نقد بخشی از اسانید روایات این حادثه (42) به نقد متون این روایات پرداخته ونوشتهاست: «برخی از مردم چنین میپندارند که جمله «. . . وهم راکعون» در موضع حال برای دفع زکات است، اگر چنین بود، دفع زکات در حال رکوع، مورد مدح و برتر از حالتهای دیگر خواهد بود، در حالی که چنین نیست و کسی از دانشمندان اهل فتوا - تا آن جا که ما میشناسیم - به آن فتوا نداده است .» (43)
«شوکانی» نیز با اشاره به بخشی از آن روایات نوشته است: «زکات دادن در حال نماز روا نیست .» (44)
ذهبی نیز پس از تقدیر از تفسیر مجمع البیان و مؤلف آن، احادیث متعددی که طبرسی از فریقین در شان نزول این آیه آورده است را، ذکر میکند و بدون خردهگیری به نحوه استدلال طبرسی تنها با این جمله بحث را پایان میدهد: «بدون تردید این تلاش بی ثمر است، حدیث تصدق انگشتر از سوی [امام] علی [ علیه السلام] در نماز، که محور استدلال طبرسی است، حدیثی ساختگی، بدون ریشه است و ابن تیمیه عهده دار رد و ابطال آن میباشد .» (45)
محمد شاکر نیز ضمن تایید دیدگاه ابن کثیر در ضعف اسانید روایات در این باره، این روایات را از بافتههای شیعه میشناسد (46) ! !
اکنون ببینیم مناقشههای ابن تیمیه درباره این رخداد چیست، و چگونه پاسخ داده میشود . ابطال مناقشههای ابن تیمیه در واقع، به معنی پایان دادن به تمام اشکالهایی است که در این باره مطرح شده است ; چون دیدگاه وی الگوی تمام کسانی است که پس از او به مناقشه و اشکال درباره تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - و نزول آیات ولایت پرداختهاند .
ابن تیمیه در نقد بحث روایی این حادثه نوشته است: «این که رافضی [حسن بن یوسف، علامه حلی] میگوید: دانشمندان اجماع دارند این آیه درباره علی [ علیه السلام] است از بزرگترین ادعاهای دروغین استبلکه اجماع اهل علم از ناقلین، بر این است که این آیه در خصوص علی [ علیه السلام] نازل نشده و او انگشتر خود را در نماز صدقه نداده است . اجماع اهل علم از محدثان نیز بر این است که این داستان دروغی و ساختگی است . اما آن چه که رافضی [علامه حلی] از تفسیر ثعلبی نقل کرده است [یعنی حدیث ثعلبی با سند خود از ابو ذر که میگوید: این آیه درباره امام علی - علیه السلام - در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شد] . اهل علم از محدثان بر این قولاند که ثعلبی احادیثساختگی را در تفسیرش میآورد . . . و از این روست که ثعلبی را (حاطب لیل) هیزم کش در شب میدانند و بغوی که حدیثشناس و آگاهتر از ثعلبی و واحدی نیشابوری است، هرگز در تفسیرش که مختصر تفسیر ثعلبی است، این احادیث دروغی را که ثعلبی نقل کرده، نیاورده است . . . با آن که ثعلبی دیندار است لیکن به صحیح و سقیم احادیث آگاه نیست و در بیشتر موارد بین سنت و بدعت تفاوتی نمیگذارد . آنان که دانشمندان بزرگ و اهل تفسیرند مانند: محمد بن جریر طبری، بقی بن مخلد و ابن ابی حاتم و . . . این نوع احادیثساختگی دروغی را نیاوردهاند و ابن حمید و عبد الرزاق این حدیث را نقل نکردهاند ، با آن که عبد الرزاق به تشیع گرایش دارد و از فضایل علی [ علیه السلام] زیاد نقل کرده لیکن شان او برتر از آن است که این دروغهای آشکار را روایت کند .
[افزون بر آن] مفسرانی که رافضی [علامه حلی] از کتابهایشان نقل کرده و نیز مفسرانی دیگر که از آنان آگاهترند، روایاتی نقل کردهاند که این اجماع را نقض میکند، از جمله ثعلبی از ابن عباس آورده، این آیه درباره ابابکر است و باز او و ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان که میگوید از ابو جعفر [ علیه السلام] درباره «. . . الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة . . .» در آیه پرسیدم [حضرت] فرمود: «مؤمنان مرادند، گفتم: [مردم میگویند] این آیه درباره علی [ علیه السلام] نازل شده [حضرت] فرمود: «علی [ علیه السلام] از مؤمنان است» و همین معنی را ثعلبی از ضحاک و ابن ابی حاتم از سدی درباره این آیه نقل کردهاند و باز ابن ابی حاتم با سند خود از عبد الله بن عباس چنین میآورد: هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت میپذیرد .»
ادعاهای ابن تیمیه بیاساس است چون:
اول: ادعای اجماع علامه حلی - رحمه الله - درباره نزول این آیه در مورد تصدق انگشتر امام علی - علیه السلام - به نیازمند، بی مبنا نیست; زیرا افزون بر ادعای اجماع نیشابوری (47) و ایجی در این مساله، آن همه روایت از صحابه و تابعین کافی است تا در این باره ادعای اجماع معنوی شود .
دوم: ادعای اجماع اهل علم و محدثان بر این که این آیات در خصوص امام علی - علیه السلام - نازل نشده بیاساس است و مفسران، محققان و محدثان فریقین هیچ کدام چنین ادعایی ندارند .
سوم: جریان تصدق انگشتر را تنها ثعلبی با سند خود از ابو ذر نقل نکرده است، بلکه دانشمندانی دیگر مانند حاکم حسکانی (48) (از دانشمندان قرن پنجم)، ابراهیم جوینی (49) (م: 730 ق) با سندهای خودشان و فخر رازی (50) با تعبیر «روایتشده» از ابو ذر و دیگر صحابه این جریان را نقل کردهاند .
چهارم: کدام یک از اهل علم از محدثان گفته است ثعلبی احادیثساختگی در تفسیرش آورده و او حاطب لیل (هیزم کش در شب) است؟ این ادعای ابن تیمیه است که ثعلبی را متهم میکند و او را ناآگاه به صحیح و سقیم، سنت و بدعت میشناسد . در حالی که - تا اندازهای که ما جستوجو کردیم - جملگی دانشمندان وی را سختستودهاند، این کلام از ابن خلکان (م: 681 ق) است که درباره وی میگوید: «وی در دانش تفسیر یگانه دوران خود بوده و تفسیری بزرگ نگاشته که بر تمام تفسیرها برتری دارد . غافر بن اسماعیل الفارسی در کتاب سیاق تاریخ نیشابور نام ثعلبی را آورده و وی را با این عبارات ستوده است: «هو صحیح النقل موثوق به» ، «او درست گفتار و مورد اطمینان است .» (51)
تاج الدین سبکی (52) (م: 771 ق)، صلاح الدین صفدی (53) و جلال الدین سیوطی (م: 911 ق) نیز همان تعبیر ابن خلکان را آوردهاند و سیوطی افزودهاست: «عالما بارعا فی العربیة حافظا موثقا، دانشمندی چیره دست در عربیت و حافظی مورد اطمینان است .» (54)
ابن جزری نیز درباره او عبارت «مفسر امام بارع مشهور، مفسری پیشوا، چیرهدستی مشهور، به کار میبرد .» (55)
پنجم: بر خلاف ادعای ابن تیمیه که میگفت: بغوی که آگاهتر از ثعلبی است و تفسیرش مختصر تفسیر اوست، این احادیث دروغین را نیاورده است، بغوی در ضمن اقوال گوناگونی که درباره شان نزول این آیه میآورد (اقوالی که با شان نزول آیه درباره امام علی - علیه السلام - هیچ منافاتی ندارد همان طور که در نقد دیدگاه ابن کثیر و فخر رازی ملاحظه کردید) با صراحت نوشتهاست:
«و قال ابن عباس رضی الله عنهما و قال السدی: قوله «والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة وهم راکعون» ، اراد به علی بن ابی طالب رضی الله عنه، مر به سائل وهو راکع فی المسجد فاعطاه خاتمه .»
«ابن عباس و سدی میگویند: خداوند از این آیه «والذین آمنوا . . .» علی بن ابی طالب [ علیه السلام] را اراده کرده است، نیازمندی به امام علی رسید و امام در حال رکوع در مسجد انگشترش را به او داد .» (56)
ششم: تفسیر جامع البیان فی تاویل آی القرآن از محمد بن جریر طبری (م: 310 ق) که در نزد ابن تیمیه اجل تفاسیر و با ارزشترین آنهاست (57) با پنج طریق شان نزول این آیه را نقل میکند، جملگی این احادیث درباره امام علی - علیه السلام - است ، سه حدیث نص در این معنی است (از جمله یکی از مجاهد - مجاهد بن جبر از تابعین - که ابن تیمیه او را آیت در تفسیر میشناسد (58) ) و دو حدیثبه صورت قدر متیقن (59) ، سیوطی نیز حدیثی دیگر از طبری از ابن عباس نقل کرده که گفته است: شان نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - است (60) ، لیکن هم اکنون در تفسیر طبری چنین حدیثی نیست! !
باز همین طور ابن ابی حاتم نیز با دو سند یکی از عتبة بن ابی حکیم (از تابعین م: 147 ق) و سلمة بن کهیل (از تابعین م: 121 ق) این حدیث را نقل کرده است (61) . پس چطور ابن تیمیه میگوید: دانشمندان بزرگ از اهل تفسیر مانند ابن جریر و ابن ابی حاتم، این احادیثساختگی را ذکر نکردهاند؟ ! بلکه این سند ابن ابی حاتم به سملة بن کهیل است که تمام افراد سند آن در دیدگاه دانشمندان علم رجال اهل سنت، مورد وثاقت، صدق و راستیاند
ابن ابی حاتم سند خود را چنین میآورد:
«حدثنا ابو سعید الاشج، حدثنا الفضل بن دکین ابو نعیم الاحول، حدثنا موسی بن قیس الحضرمی عن سلمة بن کهیل قال: «تصدق علی بخاتمه وهو راکع فنزلت: «انما ولیکم الله . . .» .»
«ابن ابی حاتم با این سند از سلمة بن کهیل نقل میکند که گفته است: «علی [ علیه السلام] انگشتر خود را [به نیازمند] در حال رکوع صدقه داد پس این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله . . .» .»
افراد این سند عبارتاند از:
الف: ابو سعید بن الاشج (م: 257 ق).
ابو حاتم درباره او میگوید: «ثقة صدوق امام اهل زمانه; وی مورد اطمینان، راستگو، پیشوای عصر خود است» و النسائی میگوید: «صدوق; راستگوست» برخی دیگر با جمله: «ما رایت احفظ منه; دانشمندتر از او ندیدهام» از او یاد کردهاند (62) .
ب: الفضل بن دکین ابو نعیم (م: 219 ق).
وی از مشایخ محمد بن اسماعیل بخاری (مؤلف صحیح) میباشد . یحیی بن معین درباره او میگوید: «ما رایت اثبت من رجلین، ابو نعیم و عفان . انسانی آگاهتر و درست از بر کنندهتر از ابو نعیم و عفان ندیدم» و دیگری میگوید: «ما رایت محدثا اصدق من ابی نعیم، حدیث گویی راستگوتر از ابو نعیم ندیدهام .» (63)
ج: موسی بن قیس الحضرمی .
یحیی بن معین، در مورد او میگوید: «ثقة، مورد وثاقت و اطمینان است» و ابو حاتم میگوید: «لا باس به، مورد ایراد نیست» و عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل میکند که درباره او گفته است: «لا اعلم الا خیرا، چیزی جز نیکی دربارهاش نمیدانم» (64) .
د: سلمة بن کهیل (م: 121 ق) از تابعین .
جملگی او را توثیق کردهاند از جمله: ابو زرعة که میگوید: «ثقة مامون ذکی، مورد وثوق، مطمئن و با هوش» ابو حاتم دربارهاش میگوید: «ثقة متقن، مورد وثوق و استوار گفتار است» (65) .
هفتم: سیوطی در در المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبد الرزاق از ابن عباس، این حدیث را آورده (66) و ابن کثیر نیز از عبد الرزاق این حدیث را نقل کرده است (67) . بنابراین ، کلام ابن تیمیه که میگوید افرادی مانند ابن حمید و عبد الرزاق ذکری از این گونه احادیثبه میان نیاوردهاند ، بیاساس است .
هشتم: آن مفسری که از ثعلبی آگاهتر است و احادیثی آورده که اجماع مفسران را بر نزول آیه درباره امام علی نقض میکند، کیست؟ ابن تیمیه تنها به نام ابن ابی حاتم اشاره میکند غافل از آن که همین ابن ابی حاتم همان طور که ملاحظه کردید روایت صحیح السند در مورد نزول آیه درباره تصدق امام علی نقل کرده است و روایتی که، ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان (م: 145 ق) از ابو جعفر الباقر - علیه السلام - نقل میکند افزون بر آن که، امام باقر هرگز نزول آیه را درباره امام علی - علیه السلام - انکار نکردهاند، این حدیثخبری واحد است و در کتابهای تراجم و رجال نیز عبد الملک از راویان امام باقر - علیه السلام- (68) و امام باقر - علیه السلام - از مشایخ او (69) شمرده نشده است، ابن جریر طبری و ثعلبی نیز مانند ابن ابی حاتم تنها از وی این حدیث را از امام باقر - علیه السلام - نقل کردهاند و سندی دیگر ندارد .
نهم: هیچ کس از بزرگان تفسیر در نزد ابن تیمیه مانند طبری، ابن ابی حاتم و دیگران به نقل از ابن عباس نگفته است رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابا بکر استبلکه این ادعای ابن تیمیه است که به ثعلبی نسبت میدهد ، تنها خبری واحد مقطوع غریب بدون شاهد و متابع از عکرمه نقل شده که تصدق انگشتر را به ابا بکر نسبت داده است (70) ، عکرمه هم در نزد بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست و از همین رو مسلم بن حجاج در صحیح خود از وی هیچ روایتی جز یک حدیث آن هم برای شاهد حدیثی دیگر نقل نکرده است (71) .
دهم: ابن تیمیه که بیهوده دست و پا میزند در آخرین نقد بر روایات شان نزول آیه درباره
تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - ، به روایت ابن ابی حاتم از ابن عباس، تشبث میجوید که گفته است: «کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنو، هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت میپذیرد» غافل از آن که این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد .
ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانی که باید ولایتشان را پذیرفت چه کسانی هستند بلکه تنها در صدد بیان این نکته است، هر مؤمنی باید ولایتخدا و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن این مؤمنان چه کسانیاند، هرگز در این حدیث اشاره نشده است . البته ابن عباس در احادیث متعددی که پیش از این بیان شد، با صراحت این آیه را درباره امام علی - علیه السلام - میداند که به این معنی است، آن مؤمنان که ولی دیگران هستند جز امیر مؤمنان امام علی - علیه السلام - کسی دیگر نیست .
بنابر این ، آیا موضع ابن تیمیه و پیروان او در این موارد چیزی جز تعصب خشک ویرانگر، پندارهای بی مبنا و اتهام به دانشمندان چیزی دیگر است; اگر ما بخواهیم با احادیث ماثور این گونه برخورد کنیم از دین چه میماند؟
به قول علامه طباطبایی که میگوید:
«اگر درستباشد از این همه روایاتی که درباره شان نزول این دو آیه وارد شده، چشمپوشی شود و این همه دلیلهای روایی نادیده گرفته شود، باید به طور کلی از تفسیر قرآن چشم پوشید; چه ، وقتی با این همه روایات اطمینان پیدا نکنیم چگونه میتوانیم به یک یا دو روایتی که در تفسیر هر کدام از آیات وارد شده است، وثوق و اطمینان پیدا کنیم؟ . . . اگر انسان دچار عناد و مبتلا به لجاجت نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینان آور باشد و جا برای اشکالها و خردهگیری و تضعیف آنها نیست .» (72)
حاصل آن که ، با جمعبندی احادیث در این باره به این نتیجه میرسیم: تصدق انگشتر از ناحیه امام علی - علیه السلام - در حال نماز واقعیت داشته و آیات 55 و 56- آیات ولایت - سوره مائده درباره این رویداد تاریخی نازل شده است . بررسی و نقد تردیدها و مناقشهها در استدلال به این دو آیه بر امامت و زعامت امام علی - علیه السلام - ، مجالی دیگر میطلبد .
_____________________________
1) در منابع شیعه این رویداد، افزون بر جمع کثیری از صحابه و تابعین از رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - و ائمه طاهرین: امام علی، امام حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی الباقر، جعفر بن محمد الصادق، علی بن موسی الرضا و ابو محمد العسکری - علیهم السلام - نقل شده است .
ر . ک: محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، ج 35، ص 183- 206; سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن ، ج 1، ص 479- 485، محمد القمی المشهدی، کنز الدقائق، ج 4، ص 144- 154; شیخ حسین راضی، الهوامش التحقیقیة (پیوست کتاب المراجعات)، ص 383- 384; علی بن طاووس، سعد السعود، ص 192 میگوید: «در کتاب تفسیر محمد بن العباس بن علی بن مروان، دیدم نزول این آیه را درباره امام علی از نود طریق آورده است .» ; محمد بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، وی پس از آن که میگوید: اجماع امتبر نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - است، به معرفی دهها منبع از شیعه و سنی میپردازد که به ذکر این رخداد پرداختهاند و آنگاه شعرهایی که در این باره سرودهاند ، نقل میکند . ج3، ص 5- 14 .
2) عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 209- 248 .
3) ر . ک: همان، ج 1، ص 226; ابو عبد الله حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ص 102; علی بن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق (به تحقیق محمد باقر محمودی)، ج 2، ص 409، رقم 915; موفق خوارزمی، المناقب، ص 264; احمد بن مردویه، وابو الشیخ، به نقل از جلال الدین سیوطی، در المنثور، ج 3، ص 106 واسماعیل بن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج 7، ص 357 .
4) ر . ک: عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل ، ج 1، ص 232- 240 (وی با 6 طریق این رویداد را از ابن عباس نقل کرده است) ; نصر سمرقندی (م: 375 ق)، تفسیر السمرقندی، ج 1، ص 445; جلال الدین سیوطی، در المنثور، ج 3، ص 105- 104 وی به نقل از خطیب بغدادی (از کتاب المتفق والمختلف) و عبد الرزاق (ابی بکر م: 211 ق) و ابو الشیخ (الهنائی الهمدانی، گفته شده نام او حیوان بن خالد است . وی از تابعین و مورد وثوق دانشمندان رجال است . ر . ک: یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج 33، ص 411، رقم ترجمة 7432) و ابو محمد عبد بن حمید ، (م: 294 ق) واحمد ابن مردویه (م: 410 ق) و محمد بن جریر طبری (م: 310 ق) هر کدام با سندهای خود، این حادثه را نقل کرده است . هم چنین: اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص71; موفق خوارزمی، المناقب، ص 264; احمد واحدی، اسباب نزول القرآن، ص 202; جلال الدین سیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، ص 148; فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، ج 12، ص 26 (با تعبیر روی عن ابن عباس، از ابن عباس روایتشده) . . . ; احمد بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج 1، ص 59 ، حدیث 155 .
5) ر . ک: سلیمان طبرانی، (م: 360 ق)، المعجم الکبیر، ج 1، ص 320- 321، حدیث 955 و نیز به نقل از او: ابی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 134; شواهد التنزیل، ج 1، ص 241; در المنثور، ج 3، ص 106، از ابن مردویه، و ابو نعیم (احمد بن عبد الله، م: 430 ق).
6) ر . ک: سلیمان طبرانی، المعجم الاوسط: ج 7، ص 130، حدیث 6228; محمد جوینی، فرائد السمطین (به تحقیق محمد باقر محمودی)، ج 1، ص 194 ، حدیث 153; شواهد التنزیل، ج 1، ص 223; در المنثور: ج 3، ص 105 از ابن مردویه .
7) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 230; احمد ثعلبی، احمد، الکشف و البیان فی تفسیر القرآن، مخطوط، ج 1، ورق 74/ا; فرائد السمطین، ج 1، ص 191 حدیث 151; یوسف سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 41 (به نقل از ثعلبی) ; التفسیر الکبیر: ج 12، ص 26، (با تعبیر روی عن ابی ذر، از ابو ذر روایتشده است) . . .
8) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 225 .
9) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 225 ; اسباب نزول القرآن، ص 201; جلال الدین سیوطی، لباب النقول، ص 202 .
10) شواهد التنزیل، ج 1، ص 228 .
11) احمد محب الدین طبری، الریاض النضرة، ج 3، ص 179 .
12) عبد الرحمن بن ابی حاتم (م 327 ق)، تفسیر القرآن العظیم مسندا عن رسول الله و الصحابة و التابعین، ج 4، ص 1162 حدیث 6551; تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 409، رقم 916; در المنثور: ج 3، ص 106، لباب النقول: ص 148; انساب الاشراف، ج 2، ص 150، حدیث 151 .
13) ج 6، ص 186; ابن ابی حاتم، عبد الرحمن، همان: ج 4، ص 1162، حدیث 6549 و به نقل از وی: ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 71 .
14) نک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن: ج 6، ص 186; بغوی، حسین، معالم التنزیل: ج 2، ص 47 (با تعبیر قال ابن عباس و سدی قوله تعالی انما ولیکم . . . اراد به علی بن ابی طالب، ابن عباس و سدی گفتهاند که مراد از آیه انما ولیکم، علی بن ابی طالب است).
15) ر . ک: طبری، محمد بن جریر، همان، ج 6، ص 186; جصاص، ابی بکر (م 370 ق)، احکام القران: ج 2، ص 625، وی میگوید: «از مجاهد، سدی، ابی جعفر و عتبة بن ابی حکیم، «روایتشده آیه «انما ولیکم الله . . .» درباره علی بن ابی طالب در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شده است» .
16) ر . ک: طبری، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 186; سیوطی، جلال الدین، در المنثور: ج 3، ص 106 وی از عبد بن حمید و ابن المنذر (علی بن المنذر م 256) نقل کرده است; بغوی، حسین، همان: ج 22، ص 47; واحدی، علی، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید: ج 2، ص 201 .
17) ر . ک: عیاشی، محمد بن سعود، همان، ج 2، ص 57، حدیث 1298 و ص 58، حدیث 1302; کلینی، محمد، کافی، کتاب الحجة، باب «ما نص الله عز وجل ورسوله علی الائمة علیهم السلام واحدا واحدا» ، ج 1، ص 288، حدیث 3; بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن: ج 1، ص 479 و 480، حدیث 2 و 3 و 4; مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار: ج 35، ص 106 .
18) اسکافی، محمد، المعیار والموازنة: ص 228 .
19) نیشابوری، حسن، همان: ج 6، ص 169 .
20) ایجی، عبد الرحمن، المواقف فی علم الکلام: ص 405 وی مینویسد: «اجمع ائمة التفسیر ان المراد علی [ علیه السلام] وللاجماع علی ان غیره غیر مراد .»
21) آلوسی، محمود، همان: ج 4، ص 245 .
22) همان، و نیر ر . ک: جوینی، محمد، همان: ج 1، ص 190 .
23) سیوطی، جلال الدین، لباب النقول: ص 148 .
24) ابن حجر عسقلانی، احمد، الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف (ذیل تفسیر کشاف زمخشری): ج 1، ص 649 .
25) ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم: ج 2، ص 69 . «ابن مردویه از دانشمندان نامور اهل سنت در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم (م: 410 ق) است، «شمس الدین ذهبی» درباره وی نوشتهاست: «الحافظ المجود العلامة المحدث اصبهان . . . و کان فرسان الحدیث فهما، یقظا، متقنا . . . .» سیر اعلام النبلاء: ج 17، ص 308، رقم ترجمه 188، «عبد الرزاق بن همام» نیز از دانشمندان بزرگ قرن دوم و سوم (م: 211 ق) به شمار میآید . «شمس الدین ذهبی» درباره وی میگوید: «الحافظ الکبیر عالم الیمن . . . الثقة الشیعی» ، سیر اعلام النبلاء: ج 9، ص 563، رقم ترجمه 220 .
26) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69 .
27) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69 و نیز ر . ک: طبری، ابن جریر، همان: ج 6، ص 178- 179 .
28) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69; طبری، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 178 .
29) همان: ج 2، ص 169; طبری، محمد بن جریر، ج 6، ص 178 و ص 186 .
30) طبری، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 178 .
31) همان: ج 6، ص 178- 177 .
32) همان، ج 6، ص 186 .
33) ر . ک: واحدی، احمد، همان: ص 200- 201; لباب النقول فی اسباب النزول، ص 147 .
34) ابن تیمیه نیز در این باره بدون هیچ تاملی در منابع و مدارک چنین نوشتهاست: «. . . تمام مفسران در همه اعصار آیات 55 و 56 سوره مائده را درباره عبادة بن صامت میدانند . ! ! منهاج السنة، ج 4، ص 5 .
35) رازی، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
36) رازی، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
37) نک: حسکانی، عبید الله، همان: ج 1، ص 224 حدیث 232 و ص 232، حدیث 236 و 237; سیوطی، جلال الدین، همان: ج 3، ص 104 .
38) مانند، محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 105 (پیش از این عبارت ذهبی را ملاحظه کردید) شاکر احمد، نیز میگوید: این از بافتههای شیعه است که میخواهد با تاویل قرآن بازی کند و به علی - کرم الله وجهه - فضایل و مناقبی که ثابت نیست، نسبت دهد .» العمدة، ج 2، ص 50 .
39) به طور نمونه ر . ک: ناصر قفاری، اصول مذهب الشیعة، ج 2، ص 679 .
40) احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة: ج 4، ص 5 .
41) همان: ج 4، ص 5- 9 .
42) اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم: ج 2، ص 69 .
43) همان، ج 2، ص 69 .
44) محمد شوکانی، فتح القدیر: ج 2، ص 51 .
45) ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون: ج 2، ص 105 .
46) محمد شاکر، احمد، عمدة التفسیر عن الحافظ ابن کثیر: ج 2، ص 50 .
47) نیشابوری، حسن، همان: ج 6، ص 169 .
48) حسکانی، عبید الله، همان: ج 1، ص 230 .
49) جوینی، محمد، همان: ج 1، ص 191، حدیث 151 .
50) رازی، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
51) احمد ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 1، ص 79، رقم ترجمه 31 .
52) تاج الدین سبکی، طبقات الشافعیة، ج 4، ص 58، رقم ترجمه 267 .
53) صلاح الدین صفدی، الوافی بالوفیات، ج 7، ص 306، رقم ترجمه 3299 .
54) جلال الدین سیوطی، طبقات المفسرین، ص 17 .
55) محمد بن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج 1، ص 100، رقم ترجمه: 462 .
56) مسعود بغوی، تفسیر البغوی (معالم التنزیل)، ج 2، ص 47 .
57) ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج 2، ص 228 .
58) همان، ص 237 .
59) نک: طبری، محمد بن جریر، همان، ج 6، ص 186 .
60) الدر المنثور، ج 3، ص 105 .
61) ر . ک: ابن ابی حاتم، عبد الرحمن، همان، ج 4، ص 1162، حدیث 6547 و 6551 .
62) ر . ک: مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال: ج 15، ص 27، رقم ترجمه 3303 .
63) همان، ج 23، ص 197، رقم ترجمه 4732 .
64) همان، ج 29، ص 134، رقم ترجمه 6293 .
65) همان، ج 11، ص 313، رقم ترجمه 2467 .
66) در المنثور، ج 3، ص 105 .
67) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 71 .
68) ر . ک: مزی، یوسف، همان، ج 18ص 322، رقم ترجمه 3532 .
69) ر . ک: همان، ج 26، ص 138، رقم ترجمه 5478 .
70) ر . ک: رازی، فخر الدین، همان، ج 12، ص 26 ; آلوسی، محمود، همان: ج 4، ص 246 .
71) محمود ابو ریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص 310 .
72) محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 8 .
بازخوانی مدارک واسناد شان نزول آیه ولایت
- بازدید: 6601